یِک دَهــہ هَشــتـادے در راه شُــهدا 🇵🇸 :)
✍🏼 مهمان ِ شهر ِ ما (1)
مهمان داشتیم ... چند روز بیشتر در شهر نبود ... همه دعتوش کرده بودند... همه! مسافر راه دور بود و هر کس به دنبال بهانه ای بود که مهمان به خانه اش بیاید و چند لحظه ای استراحت کند... میخواستند او بیاید تا با قدم هایش چشم ها را نورانی کند و نا بینایی ها را بینا... هر شب بیشتر از 300 جا برایش دعوت نامه می فرستادند! او هم الوعده الوفا و تا جایی که می توانست خود را می رساند... آن هایی همکه باقی می ماندند را هر طوری بود جبران می کرد... بقول خودمان ( دیر یا زود داشت اما سوخت و سوز نداشت ! )
شب جمعه بود... با هزار سختی و مشقت پیدایش کرده بودیم و خواسته بودیم یک سر هم به ما بزند... دوباره تعداد دعوت نامه های آن شبش را برایمان گفت... در آخر هم گفت ( ولی تمام تلاشم را می کنم ! خیر است انشا الله ... ) نا امیدی در چشم های مان بود اما عجیب دلمان به میزبانی مهمان خوش بود ...
چند ساعت قبل از شب جمعه قلب هایمان عجیب به تپش افتاده بود ... بیاید یا نیاید ما که باید آماده ی میزبانی باشیم! حیاط را آب و جارو کردیم و بخاری ها را روشنکردیم ... آب و چایی و قندان و خرما همه چیز آماده بود...
8 و 20 دقیقه بود... مهمان مان دیر کرده بود! بعد از قرائت قرآن با بغض دعای کمیل را شروع کردیم ... چند دقیقه ای نگذشته بود که صدای صلوات و همهمه فضا را پر کرد... باورمان نمیشد! مهمان مان آمده بود!
بلاخره و بعد از این همه انتظار مهمان را آوردند... همه آمدیم بالای سرش... پرچم جمهوری اسلامی ایران زینت تابوت مهمان گمنام ما بود... سر روی سر مهمان گذاشتم و گذاشتم و گذاشتم .... 5 دقیقه ... فقط 5 دقیقه توانستیم با او باشیم ...
اما آن 5 دقیقه می ارزید به یک عمر بدون او زندگی کردن! می ارزید ...
#قسمت_اول
#شهید_گمنام
#بماند_به_یادگار
#شاید_برگرفته_از_دل
- @BasijianZahraei
یِک دَهــہ هَشــتـادے در راه شُــهدا 🇵🇸 :)
✍🏼 مهمان ِ شهر ِ ما (2)
و حالا آن 5 دقیقه شده بود سنگینی دل های مان ... 5 دقیقه با او بودیم اما انگار سالیان ساال با او زندگی کرده باشیم... دل های مان طاقت دوری اش را نداشت! آنقدر مهمان با معرفتی بود که از هر کسی هر طوری که بود دل برده بود ...
درست است همیشه جلوی چشم مان نبود اما همین که صدای قدم زدنش از گوشه گوشه شهرمان را می شنیدیم دلخوشی زیادی بود...
اما امروز بعد از 10 روز مهمان ِهمه بودن... قصد دارد مهمان خانه ای ابدی شود... مهمان خانه ای که از همه خانه ها معطر تر است ... مهمان خانه ای که از همه خانه ها قشنگ تر است ... مهمان خانه ای که از همه خانه ها بهشتی تر است ... مهمان خانه ای که میزبان آن حضرت فاطمه زهرا (س) امیرالمونین علی ابن ابی طالب (ع) و دردانه های آنها حسنین (ع) هستند...
خوشبحال این مهمان !
دوری اش برای ما سخت است... بغض است... اشک است... گریه است... اما جه خانه ای بهتر از این خانه؟! پس رفیق با معرفت ما به خوشحالی تو خوشحالیم و فقط یک درخواست داریم...مثل همیشه معرفت به خرج بده و سلام ما را به مادر پهلو شکسته مان حضرت فاطمه زهرا (س) برسان...:)
#قسمت_دوم
#شهید_گمنام
#بماند_به_یادگار
#شاید_برگرفته_از_دل
- @BasijianZahraei