#خاطره
📸نقل از مادر #شهید_محمد_هادی_نژاد
📝چند روز قبل از رفتن به سوریه ازم خواست که بزارم بره سوریه. باهاش مخالفت کردم وگفتم تو مال جنگ نیستی و من فقط یک پسر دارم و اگر تو بری دیگر کسی را ندارم. شب که خوابیدم #حضرت_زینب سلاماللهعلیها و پسر رو ازم خواست و گفت با رفتنش مخالفت نکنم. وقتی خبر شهادتشو شنیدم اصلا ناراحت نبودم چون حضرت زینب، محمد منو انتخاب کرده بود.
📸شهدای مدافع حرم
#محمد_هادی_نژاد
#علی_اکبر_شیرعلی
#آغاجاری
🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
🆔 @basijiyanegomnam
#اربعین
دل حاج رضا از پیش روی تکفیری ها به سمت حریم عقیله بنی هاشم خون بود، همیشه ناراحت و نگران بود، تا اینکه یک شب خواب دیده بود که مرگش به شهادت ختم می شود، اما اینکه کجا و چگونه برایش مشخص نبود.
حاج رضا با اصابت موشک کورنت در غروب اربعین #سیدالشهدا علیه السلام، مصادف با ۱۰ آذر ۱۳۹۴ به همراه شهیدان #میلاد_بدری و #مجتبی_زکوی_زاده به #شهادت می رسد. پیکر مطهر شهید حاج #رضا_ملایی بازگشت، اما به علت اصابت موشک نتوانستند قسمتی از بدن شهدا را جمع کنند و به خاطر همین قسمتی از اعضا در #العیس #سوریه به خاک سپرده شد و قسمتی دیگر بعد از ورود به کشور، در روز یک شنبه ۱۵ آذر ماه ۱۳۹۴ روی دست خیل عظیمی از مردم #آغاجاری تشییع و در گلزار شهدای این شهرستان به خاک سپرده شد.
🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
🆔 @basijiyanegomnam
#اطلاعیه
🔻یادواره سالگرد شهدای مدافع حرم #آغاجاری شهدای مدافع حرم #علی_اکبر_شیرعلی #محمد_هادی_نژاد #رضا_ملایی و #ایوب_رحیم_پور
🗓پنجشنبه ۴ آذر ماه، حسینیه محبان ثارالله آغاجاری
🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
🆔 @basijiyanegomnam
#کتاب_شهید
📝 کتاب «سیگاریا رو به سوریه نمیبرن» در مورد زندگینامه شهید مدافع حرم #علی_اکبر_شیرعلی (از شهدای شهرستان #آغاجاری و اعزامی از تیپ امام حسن مجتبی) است که به قلم #مهری_غلام_پور توسط 'انتشارات ۲۷ بعثت" چاپ و روانه بازار نشر گردیده است.
🔸این کتاب با ۱۴۴ صفحه به قیمت ۳۰ هزار تومان به چاپ رسیده است.
👈در بخشی از این کتاب میخوانیم: علیاکبر دست توی جیبش میکند. #سیگار و #فندک در میآورد. سیگار را گوشه لبش میگذارد. فرمانده میگوید: راستی امروز گفتن هنوز شماره حساب ندادی! چرا خب نمیدی شماره حسابت؟ فندک را روشن میکند و سرش را خم میکند. سیگار را روشن میکند. پوکی به آن میزند. سیگار را از لبش برمیدارد و دودش را بیرون میزند. مو برا پول نیومدم که شماره حساب بدم. قبلا هم گفتم که نمیدُم. مُو نیت داشتم که بیام.
لینک خرید کتاب: https://b2n.ir/j62575
🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
🆔 @basijiyanegomnam
#سالگرد_شهادت
🔻دل حاج رضا از پیش رویِ تکفیری ها به سمت حرم عقیله بنیهاشم خون بود. همیشه ناراحت و نگران بود، تا اینکه یک شب خواب دیده بود که مرگش به شهادت ختم میشود. اما اینکه کجا و چگونه برایش مشخص نبود.
حاج رضا از درد پاهایش رنج میبرد و از طرفی هم ۵۸ سالش بود و با این شرایطی که او داشت از لحاظ سنی یک سری محدودیت هایی برای سوریه رفتن برایش به وجود میآمد. تصمیم حاج رضا برای رفتن به سوریه برای ما نه تعجب برانگیز بود و نه یک تصمیم جدید. با توجه به روحیات و خلقیات حاجی، هر لحظه گرفتن تصمیم های انقلابی و اعتقادی را از ایشان پیش بینی می کردیم.
وقتی همرزمان و دوستانش از او می پرسیدند که چرا با این سن و سال می خواهی به سوریه بروی؟ حاج رضا جواب میداد: برای لبیک به ندای ولی امرم و من حاضرم به فرمان ایشان، حتی جان خود را هم فدا کنم.
(نقل از همسر شهید)
📸 #معلم شهید مدافع حرم
#رضا_ملایی
#آغاجاری
🗓شهادت: ۱۰ آذر ۹۴ همزمان با #اربعین
📿شادی روحشان #صلوات
🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
🆔 @basijiyanegomnam
#سالگرد_شهادت
با خودم كنار آمدم خانواده هایی هستند که سه شهید و چهار شهید دارند من یکی از پسرانم را میخواهم فدای اسلام کنم و توانستم راضي شوم ميلاد به سوريه برود و گفتم مادر برو به سلامت. هرچه خدا خواست همان ميشود و اگر قسمت من باشي برميگردی و اگر قسمتت شهادت است مباركت باشد و اين آخرين كلام من و پسرم در لحظه جدا شدن از يكديگر بود و ميلاد با خوشحالي رفت.
۱۸ روز بيشتر از رفتن ميلاد به سوريه نگذشته بود كه روز #اربعين_حسينی خبر شهادتش پخش شد. ملبس شدنش به لباس روحانيت همراه با شهادتش رقم خورد و حتي روی سنگ قبرش در كنار اسمش حجتالاسلام والمسلمين را قيد كردهاند.
موقعی كه از ميلاد جدا شدم میدانستم براي هميشه از پيش من رفت و موقعی كه ميلاد در سوريه بود دعا ميكردم خدا آبروی من را پيش حضرت زينب سلام الله علیها حفظ كند تا موقع شنيدن خبر شهادت ميلاد حرف بیجا نزنم و همينطور هم شد و وقتی كه پيكر ميلاد آمد، روحيه و صبرم خيلي بالا بود. با اينكه لحظهای از فكر ميلاد نمیتوانم جدا شوم و نبودش برايم خيلی سخت است، ولی خوشحال هستم كه با رضايت خودم توانستم دل ميلاد را شاد كنم.
📸 #طلبه شهید مدافع حرم
#میلاد_بدری
#آغاجاری
🗓شهادت: ۱۰ آذر ۹۴ همزمان با #اربعین
📿شادی روحشان #صلوات
🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
🆔 @basijiyanegomnam
شهدای مدافع حرم خوزستان
#سالگرد_شهادت
🔻تک فرزند بود و دردانهی پدر و مادر. دلش گیر جهاد اطراف #حرم_حضرت_زینب (س) بود طوریکه حتی تک فرزند بودن و تنها بودن پدر و مادر هم نتوانسته بود شوق او را برای رفتن کم کند. اصرارهایش برای رفتن تمامی نداشت، از طرفی هم کسی از آرزوی او باخبر نبود و همه خیال میکردند او یک بسیجی است که مسئول گروه جهادی #منتظران_موعود است.
اما محمد منتظر بودن را در عمل معنا کرد و با رجز "بابی انت و امی یا اباعبدالله" رضایت نامه رفتن را گرفت و خود را به کاروان #مجاهدان عمهی سادات رساند. در نبودنش جای خالیاش حس میشد و گوشه به گوشهی شهر دلتنگ فعالیتهای #جهادگرانهی محمد بود.
فعالیتهایی که همهشان سرچشمهاش شیرپاک مادر و نان حلال پدر است. #مادر_شهید هادینژاد زنی #مقاوم است که سخنانش در روز تشییع پیکر دردانه پسرش خود رجزی بود برای تمامِ #دشمنان. پای صحبتهای مادرش که مینشینی از خوابش برایت تعریف میکند؛ همانی که #حضرت_زینب آمده بود و محمد را از مادرش طلب کرده بود. چند روز بعد پسرش هوای رفتن کرده و مادر نیز با ذکر #یازهرا(س) بساط رفتنش را مهیا میکند.
محمد به آرزویش رسید، هم #مدافع_حرم شد و هم شهید. به دوستان #شهیدش پیوست و افتخار فدایی دادن در راه خدا را نصیب پدر و مادرش کرد. جوانِ #خوزستانی کشور حسینیوار زندگی کرد و حسینیوار نیز به استقبال شهادت رفت؛ یعنی حقیقتِ "اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد و مماتی ممات محمدِِ و آل محمد". امروز سالروز #شهادت اوست و همه ما محتاج نیمنگاهی از قافلهی شهداییم، ادرکنی ایها الشهید💔
📸شهید مدافع حرم
#محمد_هادینژاد
#آغاجاری
🗓تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۳
🗓تاریخ شهادت: ۱۷ آذر ۱۳۹۴
🕊محل شهادت: حلب، سوریه
🥀مزار شهید: خوزستان، گلزار شهدای آغاجری
🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
🆔 @basijiyanegomnam
#حق_الناس
🔻رضا همرزم، علی اکبر در سوریه بود. میگه اکبر علاقه شدیدی به خوردن قهوه داشت، و کلا جزء عادتاش بود که مرتب میخورد. چند روزی گیر عملیات پاکسازی بودیم، و گه گداری هم تکفیری ها باهامون درگیر میشدن و تو این مدت علی اکبر بدون قهوه مونده بود.
در حین پاکسازی به خونه ای رسیدیم، که همه وسایل سرو چای و قهوه آماده بود و صاحب خونه وقت نکرده بود جمع کنه. با خوشحالی صدا زدم اکبر بدو بیا اینجا ببین خدا برات جور کرده، هوا هم خیلی سرد بود.
وقتی اومد داخل اتاق، داشتم یه پتو در می آوردم بندازم رو خودم که شهید با یه حالت خاصی گفت؛ آقا رضا، پتوهای مردم رو دست نزن شاید راضی نباشن، قهوه شونم بزار انشاءالله خودشون برمیگردن و کنار هم نوش جون میکنن. من که از شدت سرما داشتم به خودم میلرزیدم مات و مبهوت نگاهش میکردم فقط.
من و شما چقدر حق الناس رو رعایت میکنیم؟
📸شهيد مدافع حرم
#علی_اکبر_شیرعلی 🌷
#آغاجاری
🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
🆔 @basijiyanegomnam
#سالگرد_شهادت
◾️نقل از دایی شهید مدافع حرم #علی_اکبر_شیرعلی از #آغاجاری
🔻حسینیه چهارده معصوم را داشتیم میساختیم اکبر درگیر کارهای رفتن به سوریه بود. دیوار بلندی داشت حدود ۹ متر به هرکسی میگفتم بیاد برا پلاسترش یه جوری از زیر این کار در میرفت چون کار سختی بود.
اکبرم چند روز دیگه میخواست بره رفتم بش گفتم دایی کسی نمیاد این دیوار را پلاستر کنه، بش نگفتم تو بیا چون میدونستم درگیر کارهای اعزامشه، گفت دایی قبل از رفتنم کارها حسینیه را کامل میکنم...
🗓شهادت ۱۷ آذر ۹۴
📿شادی روحشان #صلوات
🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
🆔 @basijiyanegomnam
هدایت شده از شهدای مدافع حرم خوزستان
#سالگرد_شهادت
🔻دل حاج رضا از پیش رویِ تکفیری ها به سمت حرم عقیله بنیهاشم خون بود. همیشه ناراحت و نگران بود، تا اینکه یک شب خواب دیده بود که مرگش به شهادت ختم میشود. اما اینکه کجا و چگونه برایش مشخص نبود.
حاج رضا از درد پاهایش رنج میبرد و از طرفی هم ۵۸ سالش بود و با این شرایطی که او داشت از لحاظ سنی یک سری محدودیت هایی برای سوریه رفتن برایش به وجود میآمد. تصمیم حاج رضا برای رفتن به سوریه برای ما نه تعجب برانگیز بود و نه یک تصمیم جدید. با توجه به روحیات و خلقیات حاجی، هر لحظه گرفتن تصمیم های انقلابی و اعتقادی را از ایشان پیش بینی می کردیم.
وقتی همرزمان و دوستانش از او می پرسیدند که چرا با این سن و سال می خواهی به سوریه بروی؟ حاج رضا جواب میداد: برای لبیک به ندای ولی امرم و من حاضرم به فرمان ایشان، حتی جان خود را هم فدا کنم.
(نقل از همسر شهید)
📸 #معلم شهید مدافع حرم
#رضا_ملایی
#آغاجاری
🗓شهادت: ۱۰ آذر ۹۴ همزمان با #اربعین
📿شادی روحشان #صلوات
🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
🆔 @basijiyanegomnam
هدایت شده از شهدای مدافع حرم خوزستان
#سالگرد_شهادت
با خودم كنار آمدم خانواده هایی هستند که سه شهید و چهار شهید دارند من یکی از پسرانم را میخواهم فدای اسلام کنم و توانستم راضي شوم ميلاد به سوريه برود و گفتم مادر برو به سلامت. هرچه خدا خواست همان ميشود و اگر قسمت من باشي برميگردی و اگر قسمتت شهادت است مباركت باشد و اين آخرين كلام من و پسرم در لحظه جدا شدن از يكديگر بود و ميلاد با خوشحالي رفت.
۱۸ روز بيشتر از رفتن ميلاد به سوريه نگذشته بود كه روز #اربعين_حسينی خبر شهادتش پخش شد. ملبس شدنش به لباس روحانيت همراه با شهادتش رقم خورد و حتي روی سنگ قبرش در كنار اسمش حجتالاسلام والمسلمين را قيد كردهاند.
موقعی كه از ميلاد جدا شدم میدانستم براي هميشه از پيش من رفت و موقعی كه ميلاد در سوريه بود دعا ميكردم خدا آبروی من را پيش حضرت زينب سلام الله علیها حفظ كند تا موقع شنيدن خبر شهادت ميلاد حرف بیجا نزنم و همينطور هم شد و وقتی كه پيكر ميلاد آمد، روحيه و صبرم خيلي بالا بود. با اينكه لحظهای از فكر ميلاد نمیتوانم جدا شوم و نبودش برايم خيلی سخت است، ولی خوشحال هستم كه با رضايت خودم توانستم دل ميلاد را شاد كنم.
📸 #طلبه شهید مدافع حرم
#میلاد_بدری
#آغاجاری
🗓شهادت: ۱۰ آذر ۹۴ همزمان با #اربعین
📿شادی روحشان #صلوات
🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
🆔 @basijiyanegomnam
#سالگرد_شهادت
🔰نقل از زبان دایی شهید مدافع حرم #علی_اکبر_شیرعلی از #آغاجاری
👈وقتی رفت و مادرش دلتنگ میشد میگفتم اکبر زرنگه میره و برمیگرده وقتی برگرده یه آدم دیگه ای شده و خیلی بهتر و پخته تر میشه اگه هم شهید شد که نمیشه آخرت ما هم تضمین شده در هر صورت معامله دو سر سوده ولی ناراحت نباش که شهادت تو کار علی اکبر نیست.
نمیدونستم سرنوشت دوستداران اهل بیت علیهم السلام جز شهادت نیست و ما چقدر بی اطلاعیم حتی از شخصیت نزدیکترین کسانمون
اکبر شهید شد تا بگه عشق حرف اول را میزنه...
🗓 شهادت ۱۷ آذر ماه ۹۴
📿شادی روحشان #صلوات
🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
🆔 @basijiyanegomnam