eitaa logo
بصیر سایبر
102 دنبال‌کننده
475 عکس
26 ویدیو
2 فایل
" کانال بصیر سایبر قرارگاه نیروهای انقلابی " امام خامنه‌ای : هر کس در راه #روشنگری فکر مردم تلاش کند ، از یک انحرافی جلوگیری کند ، و از یک سوء فهمی مانع شود ، چون #جهاد در مقابل دشمن است . ارتباط با خادم بصیر سایبر : @Michael133
مشاهده در ایتا
دانلود
فرازی از وصیت نامه ... وصیت نامه من همان وصیت حاج همت است : باخدای خود پیمان بسته ام تا آخرین قطره ی خونم در راه حفظ و حراست از این انقلاب الهی یک آن آرام و قرار نگیرم . @basir_siber
🍃 شهر گُر گرفته بود! انگار نه انگار قلبِ زمستان می‌تپید!!چند ساعتی؛ همه چیز در آتش می‌سوخت و هر بار شعله ها از گوشه و کنار زبانه‌ای تازه می‌کشیدند. . 🌱همه چیز تحت کنترل بود حتی زبانه‌های بی‌رحم و خانمان سوز اما...اوضاع وقتی از دست رفت که پنجاه ساله، تاب و توان از دست داد و ناگاه همه چیز را بلعید! . 🍃حالا از آن ساختمانِ سوزان؛ تلِّ عظیمی از خاک و سنگ و آهن به چشم می‌خورد و آتش در قلبِ آنهمه خاک و مصالح،هنوز می‌سوخت😥 . 🌱چشم‌ها خیره به آن ساختمان فروریخته و قلبها پر تپش برای جانهایی که محصور در آتش بودند. . 🍃دما هر لحظه بالاتر می‌رفت و راه ارتباطی تنگ‌تر...تاجایی که صدایِ هیچ به بیرون از شعله ها نمی‌رسید! . 🌱اولویتِ نه رفقایِ خودشان بلکه مردمی بودند که در آتش می‌سوختند و عزیزانشان این بیرون چشم به راه و مضطر تنها التماس می‌کردند و التماس💔 🍃۶ روزِ تمام پلاسکو سوخت و آتش‌نشان‌ها تلاش کردند مردم را بیرون بیاورند.گه گاهی پرستویِ سوخته‌ای هم به بیرون می‌رسید و آن‌لحظه بود که به پا می‌شد. . 🌱لباسی سوخته...پوتینِ سوخته... ماسکِ اکسیژنی که زورش به آتش نرسیده بود.و تنها پیکرهای سوخته بود که تسلایِ قلبِ به آتش کشیده رفقایشان می‌شد. . 🍃پلاسکو خاموش شد و مردم، عزیزِ سوخته‌شان را در آغوش کشیدند اما آنچه باقی ماند ؛ یاد و خاطره شیر‌دلانی است که عاشقانه به آتش زدند و سوختند اما مردمشان را تا حد توان بیرون آوردند... تاجایی که آتش خودشان را هم به کشید🖤 . 🌱چندسالیست از لرزیدن پلاسکو می‌گذردو پلاسکو خاموش، میان هیاهو هاست اما یادِ آنهایی که خودشان فدایِ نجاتِ مردمشان کردند، تا ابد در یادها باقیست. . "آتش نشانی شغل نیست، است جز عشق، چه چیز تو را به کام آتش می‌کشد؟ و تو جز عشق، جان را فدایِ چه می‌کنی؟!" . ✍نویسنده: . به مناسبت سالروز شهادت . 📅تاریخ انتشار : ۱ بهمن ۱۳۹۹ @basir_siber
طرح جدید به مناسبت سالروز شهادت شهدای آتش نشان(حادثه پلاسکو)🌺 @basir_siber
{ 🌸} گمنامے! تنها‌براۍ"شهدا"‌نیست☺️ میتونے زنده‌باشے‌وسرباز‌‌حضرت‌زهرا‌ ۜ باشے😍 اما‌یہ‌شࢪط‌داره!🙂 باید‌فقط‌براۍ‌خداکاࢪکنے🙃 نہ‌خلق‌خدا😉 وچہ‌قشنگ‌است‌گمنامے...🌿 @basir_siber
گفتم‌‌ خدایا‌خستھ‌ام‌از‌زندگے ناگھان‌نگاهم‌بھ‌ صفحه‌ی‌تلوزیون‌افتاد؛ کربلارانشان‌میداد (:♡ @basir_siber
🔸چند بار ساواک دستگیرش کرد. یک بار، بد جوری شکنجه اش داده بودند. 🔹روزی که آزادش کردند,وقتی میخواست برود حمام, دیدم زیر پیراهنش پر از لکه های خشک شده ی خون است, اثر تازیانه ها. بعدا فهمیدم بینی اش را هم شکسته اند. 🔸 خودش یک کلام راجع به بلاهایی که سرش در آورده بودند چیزی نگفت. 🔹هروقت مادر میگفت این از خدا بی خبرها چی به روزت آوردن؟ میگفت هیچی مادر. 🔸بینی اش را هم از خونهای لخته شده ای که هر روز صبح روی بالشش میدیدیم فهمیدیم شکسته. 🔹خودش میگفت: 👈این خونا مال اینه که توی زندان سرما خوردم. اثرات آن شکستگی بینی , تا آخر عمر همراهش بود. 🔸مثل اینکه یک بار عملش کردند, ولی باز هم از تبعاتی مثل تنگی نفس رنج میبرد ✅شهید احمد کاظمی @basir_siber
🔻شهید بهشتی ره چه زیبا فرمود : سرنوشت چیزی جز شهادت نیست و امروز در خون غلطیدن برای آرزویی دست یافتنی است. @basir_siber
ما فرزندان مدرسه ای هستیم که در آن جا یاد گرفتیم ... زندگی کنیم ما را ازدشمن التماس نمی کنیم . ما حق خود را با خون هایمان که برای نذر شده و بر آزادگی ایستاده است بازپس می گیریم . @basir_siber
730.5K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📜 . 🌹.یه چند روز قبل از عملیات بصرالحریر،در جمعی از دوستان. شهید صدرزاده با حالت خیلی جدددی رو به یکی از بچه ها،شروع کرد به تعریف کردن خواب دیشبش... خواب دیدم که قیامت شده ،حساب کتاب و پل صراط و... .خلاصه بهش گفت : من تا اومدم از پل صراط رد بشم، پاهام لرزید و از پل افتادم و دست و پاهام شکست، خیلی غصه خوردم و حالم گرفته بود که سنگینی بار گناه و معصیت، نذاشته از پل رد بشم و وسط راه سقوط کردم... 🌹با خودم درگیر بودم که تو (اشاره به همون رزمنده )اومدی و خیلی سبک بال و با شادی داشتی از پل عبور میکردی که متوجه آه و ناله ی من شدی و دلت به حالم سوخت و چون دست و بالم شکسته بود، من رو روی پشتت سوار کردی و با خیال راحت از پل صراط عبور کردی... .خلاصه، رسیدیم دم در بهشت... تو هم یه حس خیلی خوبی داشتی و از اینکه تونسته بودی من رو هم از پل رد کنی، احساس غرور میکردی... 🌹نگهبان بهشت تا چشمش به ما افتاد و دید من روی پشت تو ام، با صدای خیلی محکمی رو به من گفت : خودت بیا تو و افسار.... رو ببند دم در...😂😂😂 کل بچه ها از خنده ترکیدن... اینقدر جدددی تعریف میکرد که تا لحظه ی آخر هیچ کس فکر نمیکرد سید داره همه رو فیلم میکنه... (ناگفته نمونه که این جوک رو روز قبلش برا سید تعریف کردم و تا یه ربع خندش قطع نميشد و گفت امروز سوتی ندی میخوام اسکولش کنم)😂😂😂 •|خاطره‌ای‌ازشهید💔مصطفی صدر زاده🕊|• @basir_siber
🌷 پیگیر امور 🌿 نصفه شب خبرهای جور و واجور از جنوب سابله‌‌‌‌ می‌‌رسید. صبر نکرد. تنها رفت. تصادف از بی‌‌خوابیِ سه روزه‌‌‌‌‌‌اش بود. حالش خیلی وخیم بود. در حالی که معلوم نبود زنده‌‌‌‌ می‌‌مانَد، چیزی‌‌‌‌ می‌‌گفت. گوشم را بردم دم دهانش. - کار پل سابله به کجا رسید؟ - حسن جان! حالت خوب نیست. استراحت کن. - نه بگو چی شد.‌‌‌‌می‌‌خوام بدونم. @basir_siber
🔥🕊 توگوشیش‌یہ‌عالمھ عکس ..؛ بعدنمازش‌قضامیشہ !! پ.ن: عکس‌شهدارامےبینیم عکس‌شهداعمل‌مےکنیم💔:) @basir_siber