eitaa logo
بصیرت امام زمانی
200 دنبال‌کننده
2هزار عکس
381 ویدیو
17 فایل
السلام علیک یا صاحب زمان کانال وقف امام زمان (عج) هرچه برای ظهور بزاریم بازم کم است.. ارتباط با مدیر👇 @Mahdy_Ghaem_313
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 ⛅️ 3⃣ 🏴پرتودوم🏴 💢 بایست بر سر زینب! که این هنوز اول 💘 است. سال ششم هجرت بود که تو پا به عرصه وجود گذاشتى اى! بیش از هر کس ، از آمدنت شد.... دوید به سوى پدر و با خوشحالى فریاد کشید: 🖤پدرجان! پدرجان! خدا یک به من داده است!زهراى مرضیه گفت: على جان! دخترمان را چه بگذاریم ⁉️حضرت مرتضى پاسخ داد: نامگذارى فرزندانمان پدر شماست. من سبقت نمى گیرم از پیامبر در نامگذارى این دختر. 💢 پیامبر در بود... وقتى که بازگشت، یکراست به خانه🏡 وارد شد، حتى پیش از ستردن گرد و غبار سفر، از دست و پا و صورت و سر.پدر و گفتند که براى نامگذارى عزیزمان چشم انتظار بازگشت شما بوده ایم. 🖤پیامبر تو را چون جان شیرین ، در آغوش فشرد، بر گوشه خندان☺️ بوسه زد و گفت:نامگذارى این عزیز، کار خود . من اسم آسمانى او مى مانم. 💢 بلافاصله آمد و در حالیکه 😢 در چشمهایش حلقه زده بود، اسم را براى تو از آسمان آورد، اى زینت پدر! اى درخت زیباى معطر! 🌸 از جبرئیل سؤ ال کرد که این غصه و گریه😭 چیست ⁉️ عرضه داشت:همه عمر در اندوه این دختر مى گریم که در همه عمر جز و اندوه نخواهد دید. 🖤پیامبر گریست. و على گریستند. دوبرادرت حسن و حسین گریه کردند و تو هم کردى و لب برچیدى.همچنانکه اکنون بغض، راه گلویت را بسته است.. و منتظر بهانه اى تا رهایش کنى و قدرى آرام بگیرى. و این بهانه را چه زود به دست مى دهد 💢یا دهر اف لک من خلیل کم لک بالاشراق و الاءصیل محرم باشد،.. 🌙 تو بر بالین ، به تیمار نشسته باشى ، سنگینى کند و زمین چون جنین ، بى تاب در خویش بپیچد،جون_غلام_ابوذر، در کار تیز کردن شمشیر🗡 برادر باشد،.. 💢 و برادر در گوشه ، زانو در بغل ، از فراق بگوید و از دست روزگار بنالد.چه بهانه اى بهتر از این براى اینکه تو ات را رها کنى و بغض فرو خفته چند ده ساله را به این خیمه 🏕کوچک بریزى. 🖤نمى خواهى حسین را ازاین درآورى. حالى که چشم به ابدیت دوخته است و غبار لباسش👕 را براى رفتن مى تکاند. اما چاره نیست.... پناه اشکهاى تو، همیشه آغوش حسین بوده است و تا هنوز این آغوش گشوده است باید در سار آن پناه گرفت... 💢 این قصه، قصه اکنون نیست. به برمى گردد که در آرام نمى گرفتى جز در بغل_حسین . و در مقابل حیرت دیگران از مادر مى شنیدى که:بى تابى اش همه از حسین است. در آغوش حسین،چه جاى گریستن ⁉️ 🖤اما اکنون فقط این است که جان مى دهد براى و تو آنقدر گریه مى کنى که از هوش مى روى و حسین را نگران هستى خویش مى کنى.حسین به صورتت مى پاشد... و پیشانى ات را لبهاى خویش مى کند. 💢 زنده مى شوى و آرام بخش حسین را با گوش جانت مى شنوى که: آرام باش خواهرم ! صبورى کن تمام دلم!💗 ، سرنوشت محتوم اهل زمین است . حتى هم مى میرند. بقا و قرار فقط از آن و جز خدا قرار نیست کسى زنده بماند. اوست که مى آفریند، مى میراند و دوباره زنده مى کند.... ..... ➖➖➖➖➖➖➖➖ ┄┅┅✿❀🏴❀✿┅┅┄ @emam_zamani_123 ┄┅┅✿❀🏴❀✿┅┅┄
📚 ⛅️ 2⃣1⃣ 🏴🏴 💢 اما چگونه؟... با این قامت که نمى توان خیمه 🏕وجود حسین را عمود شد. با این دل گداخته که نمى توان بر جگر حسین گذاشت.اکنون صاحب عزا تویى.... چگونه به تسلاى حسین برخیزى ⁉️نیازى نیست زینب! این را هم حسین خوب مى فهمد. 🖤وقتى به نزدیکى خیمه ها مى رسد. و وقتى تو شیون کنان و صیحه زنان خودت را از خیمه 🏕بیرون مى اندازى ، وقتى به پهناى صورت اشک 😢مى ریزى و روى به ناخن مى خراشى ، وقتى تا رسیدن به پیکر على ، چند بار مى خورى و برمى خیزى ، وقتى خودت را به روى پیکر على اکبر مى اندازى ، مى زند که : زینب را دریابید... 💢 حسینى که خود در این عزا شکسته است و پشتش دوتا شده است . حسینى که بر دلش نشسته است وجهان ، پیش چشمان اشکبارش تیره و تار شده است . حسینى که خود بر بلندترین نقطه عزا ایستاده است ، فقط حال توست و به دیگران مى زند که : زینب را دریابید. هم الان است که قالب تهى کند و کبوتر🕊 جان از نفس تنش بگریزد.خانمى شده بودى تمام و کمال . و بى مثل و نظیر. 🖤آوازه و کمال و و و و و تو در تمام عالم اسلام پیچیده بود. آنقدر که نام ✨ ✨ از شدت اشتهار، مکتوم مانده بود و اختصاص و انحصار لقبها بود که تو را معرفى مى کرد. لزومى نداشت نام زینب را کسى بر زبان بیاورد... 💢اگر کسى مى گفت: عالمه ، اگر کسى مى گفت عارفه ، اگر کسى مى گفت فاضله ، اگر کسى مى گفت کامله ، 🖤 همه ذهنها را نشان مى کرد... و چشم همه دلها به سوى تو برمى گشت. تجلى گونه گون صفتهاى تو چون ، گوهر ذاتت را در میان گرفته بود و پوشانده بود. کسى نمى گفت زینب.... همه مى گفتند: ، ، ، ، ، ، ، ، ، . 💢این برازنده هیچ کس جز تو نبود که هیچ کس واجد این صفات ، در حد و اندازه تو نبود.... نظیر نداشتى و دست هیچ معرفتى به کنه ذات تو نمى رسید. القابى مثل : محبوبۀ و نائبۀ الزهرا،اتصال تو را به خاندان وحى تاکید مى کرد،... اما صفات دیگر، جز تو مجرا و مجلایى نمى یافتند.امینۀ الله را جز تو کسى دیگر نمى توانست حمل کند. بعد از شهادت زهرا، تشریف (ولیه االله ) جز تو برازنده قامت دیگرى نبود.... 🖤 ندیده بودند مردم... در و پیشینه و مخیله خود هم کسى مثل تو را نمى یافتند... جز که تو بود و مربى تو.از این روى ، تو را مى گفتند... که فاصله و منزلت میان معلم وشاگرد،مادر و و باغبان 🌴و گل ، 💐معلوم باشد و محفوظ بماند. 💢اما در میان همه این القاب و کنیه هاو صفات ، اشتهار تو به و ، بیشتر بود... که تو عزیز خاندان خود بودى و هیچ دخترى به پاى عزت تو نمى رسید. و چنین یوسفى را اگر از شرق تا غرب عالم ، خواستار و طالب نباشند، غیر طبیعى است... و طبیعى است اگر وخواستگاران ، به بضاعت وجودى خویش ننگرند و فقط چشم به مطلوب بدوزند. مى آمدند، مردم مى آمدند،... .....
📚 ⛅️ 6⃣1⃣ 🏴🏴 💢 کافیست تا نگاه تو را با حسین پرهیز دهد.... یال خیمه 🏕افتاده است و هیچ گوشه اى از میدان پیدا نیست.... اما این نه براى توست که پرده هاى ظلمت و نور✨ را دریده اى... و نگاهت به راههاى 🌫 آشناتر است تا زمین. 🖤مى بینى که و ، به شمشیر🗡 عون ، راهى دیار عدم مى شوند و خدا نیامرزد را که با ضربه اى نامردانه ، عون را از اسب به زیر مى کشد.هنوز بدن عون به زمین نرسیده ، فریاد است که در آسمان مى پیچد:شکایت به درگاه خدا باید برد از این قوم کوردل امام ناشناس ، قومى که معالم قرآن 📖و محکمات تنزیل و تبیان را به و تبدیل ایستادند و کفر و طغیان خویش را کردند.🍂 💢 تعجیل شاید از این روست که از باز پس گرفتن رخصت مى هراسد یا شاید به ورودگاه عون که پیش چشم اوست ، رغبت مى ورزد... ده پیاده او را دوره مى کنند و او با میان جسم و جان هر ده نفر فاصله مى اندازد. است که شمشیر را از خون محمد سیراب مى کند.عذاب 🔥جاودانه خدا نثار باد. 🖤اى واى ! این کسى که عون و محمد را به زیر دو بغل زده و با کمر خمیده و چهره درهم شکسته 💔و چشمهاى گریان ، آن دو را به سوى خیمه مى کشاند است. جان عالم به فدایت ، حسین جان رها کن این دو قربانى کوچک را خسته مى شوى. از خستگى و توست که پاهایشان به زمین کشیده مى شود. 💢 رهایشان کن حسین جان ! اینها براى آفریده شده اند. آنقدر به من فکر نکن . من که این دو ستاره🌟 کوچک را در مقابل خورشید🌞 وجود تو اصلا نمى بینم . واى واى واى ! حسین جان ! رها کن اندیشه مرا. ! کاش از خیمه بیرون مى زدى و خودت را به حسین نشان مى دادى... 🖤تا او ببیند که خم به ندارى و نم اشکى هم حتى مژگان تو را تر نکرده است... تا او ببیند که از پذیرفته شدن این دو هدیه چقدر و فقط شرم از احساس قصور بر دلت 💜چنگ مى زند. تا او ببیند که زخم على اکبر، بر دلت عمیق تر است تا این دو خراش کوچک.او تا ...اما نه ، چه نیازى به این نمایش معلوم ؟بمان ! در همین خیمه بمان ! دل🧡 تو چون آینه در دستهاى حسین است.این دل تو و دستهاى حسین ! این تو و نگاه حسین! قصه غریبى است این ماجراى .. ...... ➖➖➖➖➖➖➖➖ ┄┅┅✿❀🏴❀✿┅┅┄ @emam_zamani_123 ┄┅┅✿❀🏴❀✿┅┅┄
📚 ⛅️ 6⃣1⃣ 🏴🏴 💢 کافیست تا نگاه تو را با حسین پرهیز دهد.... یال خیمه 🏕افتاده است و هیچ گوشه اى از میدان پیدا نیست.... اما این نه براى توست که پرده هاى ظلمت و نور✨ را دریده اى... و نگاهت به راههاى 🌫 آشناتر است تا زمین. 🖤مى بینى که و ، به شمشیر🗡 عون ، راهى دیار عدم مى شوند و خدا نیامرزد را که با ضربه اى نامردانه ، عون را از اسب به زیر مى کشد.هنوز بدن عون به زمین نرسیده ، فریاد است که در آسمان مى پیچد:شکایت به درگاه خدا باید برد از این قوم کوردل امام ناشناس ، قومى که معالم قرآن 📖و محکمات تنزیل و تبیان را به و تبدیل ایستادند و کفر و طغیان خویش را کردند.🍂 💢 تعجیل شاید از این روست که از باز پس گرفتن رخصت مى هراسد یا شاید به ورودگاه عون که پیش چشم اوست ، رغبت مى ورزد... ده پیاده او را دوره مى کنند و او با میان جسم و جان هر ده نفر فاصله مى اندازد. است که شمشیر را از خون محمد سیراب مى کند.عذاب 🔥جاودانه خدا نثار باد. 🖤اى واى ! این کسى که عون و محمد را به زیر دو بغل زده و با کمر خمیده و چهره درهم شکسته 💔و چشمهاى گریان ، آن دو را به سوى خیمه مى کشاند است. جان عالم به فدایت ، حسین جان رها کن این دو قربانى کوچک را خسته مى شوى. از خستگى و توست که پاهایشان به زمین کشیده مى شود. 💢 رهایشان کن حسین جان ! اینها براى آفریده شده اند. آنقدر به من فکر نکن . من که این دو ستاره🌟 کوچک را در مقابل خورشید🌞 وجود تو اصلا نمى بینم . واى واى واى ! حسین جان ! رها کن اندیشه مرا. ! کاش از خیمه بیرون مى زدى و خودت را به حسین نشان مى دادى... 🖤تا او ببیند که خم به ندارى و نم اشکى هم حتى مژگان تو را تر نکرده است... تا او ببیند که از پذیرفته شدن این دو هدیه چقدر و فقط شرم از احساس قصور بر دلت 💜چنگ مى زند. تا او ببیند که زخم على اکبر، بر دلت عمیق تر است تا این دو خراش کوچک.او تا ...اما نه ، چه نیازى به این نمایش معلوم ؟بمان ! در همین خیمه بمان ! دل🧡 تو چون آینه در دستهاى حسین است.این دل تو و دستهاى حسین ! این تو و نگاه حسین! قصه غریبى است این ماجراى .. ...... ➖➖➖➖➖➖➖➖ ┄┅┅✿❀🏴❀✿┅┅┄ @emam_zamani_123 ┄┅┅✿❀🏴❀✿┅┅┄
✋🏻👣 ...✨ ڪه‌خستہ‌ازگناهامون 🚫 امام‌زمانزانـوبزنیـم✔️ 😔 وفقط‌یہ‌چیزبشنویم من‌خیلی‌وقتـه...💔 {عـزیزترینم🌸، ببخش‌اگـه‌برات نشدم...😭} ڪِےشَودحُــربشـوَم تـوبـہ‌مردانـِہ‌ڪُنم...👣🌿 اللّٰھُمَ‌عجلْ‌لِّوَلیڪَ‌الفࢪج🌸🍂
📚 ⛅️ 6⃣3⃣ 💢درست همان جا که مى برى وادى مصیبت است ، مصیبت تازه اى است.... مگرنه در محاصره دشمن🐲 اند؟ مگر نه اسب🐎 و خود و سپر و شمشیر 🗡و نیزه و ، مشتى زن و کودك را در گرفته ⁉️ مگر نه ، همچنان به قوت ظهر بر سر خاك ، آتش🔥 مى ریزد؟ اصلا مگر نه هر داغدار و مصیبت دیده اى به دنبال مى گردد، 🖤 به دنبال گوشه اى ، ستونى ، دیوارى ، سایه اى تا غم خویش را در بغل بگیرد و با خویش سر کند؟ پس این فرصت مغتنمى است که بچه ها را در سایه سار آن پناه دهى و به التیام دردهایشان بنشینى. اما هنوز این اندیشه ات را تمام و کمال ، به انجام نرسانده اى... که ناگهان صداى و ، صداى و ، 💢صداى و ، و در روز، دلت را فرو مى ریزدوتن را مى لرزاند.تا به خود بیایى و سر بر گردانى... و چاره اى بیندیشى....، از سر و روى بالا رفته است... و حتى به تنى چند از و گرفته است... 🖤باور نمى کنى... این مرتبه از و را نمى توانى باور کنى.... اما این صداى بچه هاست.. این آتش🔥 است که از همه سو زبانه میکشد و این دود است که را مى سوزاند و نفس را تنگ مى کند... و این حضور چهره به چهره دشمن است و این صداى و نواى بغض آلود بچه ها ست که : عمه جان چه کنیم ؟ به کجا پناه ببریم ؟ 💢و این است که با دست به سمتى اشاره مى کند و به تو مى گوید: _✨عمه جان ! از این سمت فرار کنید، بچه ها را به این بگریزانید.کدام سمت ؟ کدام جهت ⁉️ کدام روزنه از آتش و دشمن ، خالى است ؟در بیابانى که بر آن چنگ انداخته ،... به سوى کدام مقصد، به امید کدام مامن ، فرار مى توان کرد؟ و چه معلوم که از این آتش ، سوزانده تر نباشد. 🖤اینکه تو و مستاصل مانده اى و بهت زده به اطراف نگاه مى کنى،... نه از سر این است که خداى نکرده خود را باخته باشى... یا توان از کف داده باشى ،بل از این که نمى دانى از کجا کنى ، به کدام کار اول همت بگمارى ،... کدام را اول سامان دهى ، کدام زخم را اول به مداوا بنشینى.اول جلوى هجوم دشمن را بگیرى ؟ به کردن آتش فکر کنى ؟ به گریزاندن بچه ها بیندیشى... 💢به خاموش کردن آتش بپردازى ؟ کوچکترها را که نفسشان در میان آتش و دود بریده از خیمه 🏕بیرون بیندازى ؟ خیمه را از فرو افتادن نگه دارى ؟ به آنکه گلیم از زیر بیمارت به یغما مى کشد هجوم کنى ؟ تنها حجت بازمانده خدا را، امام زمانت را از معرکه در ببرى ⁉️مگر در یک چند دست دارد؟ 🖤چند چشم ؟ چند زبان ؟ و چند دل ؟ براى سوختن و شدن ؟ بچه ها و زنها را به سمت اشاره 👈، فرمان گریز مى دهى ! اما... اما آنها که آتش به دامن دارند نباید با این فرمان بگریزد و را مشتعل تر کنند. به آنها مى گویى بمانند... و با دست به خاموش کردن مى پردازى ، اماان که یک شعله نیست ، . 💢تا یک سمت را با تاول خاموش مى کنى ، سمت دیگر لباس 👕دیگر گر گرفته است.از این سو، ستون خیمه در آتش مى سوزد و بیم فروریختن خیمه ⛺️و آتش مى رود. از آن خیمه هاى دیگر بچه ها با تو را صدا مى زنند.آنکه چشم به داشته است ، گلیم را از زیر تن او کشیده و او را بر زمین افکنده و رفته است.در چشم به هم زدنى ، بچه هاى مانده را به دو بال از مى تارانى ،... 🖤 را در بغل مى گیرى و از خیمه بیرون مى زنى.به محض خروج شما،.. فرو مى ریزد ، هستى اش را در بر مى گیرد. را به فاصله از آتش مى خوابانى،... را به شن و خاك هدایت مى کنى... و به سمت خیمه دیگر ... در آن خیمه ، بچه ها از به آغوش هم برده اند و مثل بید مى لرزند. بچه ها را از خیمه بیرون مى کشانى و به سمت مى دوانى.آتش🔥 همچنان مى کند... ::♦️کانال بصیرت امام زمانی♦️::
بصیرت امام زمانی
🕊✨🕊✨🕊 ♦️•طــرح جدید به #مـناسبت بازگشت پیکر شهدای #خانطومان 🥀 : #شهیدان 🌹#شهید_علی_عابدینی 🌱#شهید_
🔰از وقتی بازگشت را شنیده ام دلم💗 لرزیده. گلویم را به اسارت گرفته و چشمانم دنبال ای تا ببارند.😔 .سخت است در جاده به امید خبری از گمشده ات بنشینی و جز چاره ای نداشته باشی. 🔰خانواده روزهای زیادی را به انتظار نشسته اند برای خبری از ......شاید از و محرم اش خواسته اند و چله گرفته اند که خبری برسد .شاید از سه ساله خواسته اند تا دختران بی تاب با خبری از پدر آرام شوند. از خواسته اند تا نشانی از برادر گمشده بیابند. 🔰به متوسل شده اند تا چشم های منتظر مادران شهدا ،منور به وصال شود. به متوسل شده اند تا امیدشان ناامید نشود و خبری از پیکر به یادگار مانده در خاک برسد.🥀 . 🔰بگذریم از ها💔. از سختی های زندگی بدون مرد خانواده.بگذریم از درد . از کودکان شهدا..بگذریم از جای خالی که با هیچ چیزی پر نمی شود اما روشن✨ بالاخره خبری رسید..اگر روزی کردید حالا در معراج به رسیدید.پیکری را آوردند تا بغضهایتان را خالی کنید و آرام شوید. 🔰حال دیگر هست که ها که دلتان❣ گرفت بروید و عقده دل باز کنید.😭.چشمتان روشن چشم های .دعا کنید برای آنها که هنوز هم منتظرند تا خبری از برسد.. 🔰دعا 🤲کنید برای آنها که خودشان را گم کرده اند و پریشان و بلاتکلیف اند... دعا کنید برای آن ای که با غیبتش در کلبه احزان به سر می بریم اما نیست که منتظر ظهورش باشیم.... برای دعا کنید....🥀 ...😔💔 ✍نویسنده: . 🕊به مناسبت بازگشت شهدای خانطومان. 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃