eitaa logo
باید قوی شویم
48 دنبال‌کننده
930 عکس
541 ویدیو
28 فایل
🌾#رهبر_انقلاب:🔅ملت عزیز ایران باید همتشان این باشد که قوی بشوند!🔅 #آتش_به_اختیار #فعال_فرهنگی . . 💢ارتباط با ادمین (جهت ارسال نظرات و پیشنهادات، سؤالات و شبهات...): @Abdozahra5
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 سه روز آواره‌ی بیابان‌ها بودی، ؟ ▪️موکب‌های بین راه را دیدی که چطور با افتخار پذیرایی‌ات می‌کردند؟ ▪️حالا شاید کمی درک کنی، کسی هزار و صد سال باشد، یعنی چه...🥀 ▪️شاید کمی درک کنی خانه‌هایمان به اندازه‌ی یک موکب محقر هم لیاقت پذیرایی از را ندارد، یعنی چه... ▪️کاش راستین می‌کردیم از ....چون ...🥀 ⛅️ اللهم عجّل لولیک الفرج⛅️ ┏━━━━━━↬▪️↫━┓ 🌐 @bayad_bedunii ┗━↬▪️↫━━━━━━┛
📍همچون آزاده باشیم. ♻️آزادگی یعنی وابسته نبودن به دنیا، دربند نفس و شیطان نبودن. *آزادگی است که سعادت به بار می‌آورد *آزادگی است که اجازه نمی‌دهد آخرت را به دنیا بفروشی *آزادگی است که اجازه سکوت در برابر فریاد «هل من ناصر» را نمی‌دهد. ۹۹ @bayad_ghavi_shavim
باید قوی شویم
#مقتل‌خوانی #شب_چهارم_محرم #روضه_حرّ #ما_ملت_امام_حسینیم • @bayad_ghavi_shavim
▪️بسم ربّ الحسین... 📍وقتی از کوفه حرکت کرد، شنید که هاتفی می‌گوید: ای حرّ مژده باد تو را به بهشت... •تعجب کرد...می‌دانست در فرمان کسی نیست که او اهل بهشت باشد... و به سوی کاری روانه نشده که بوی بهشت از آن برسد... √اما اکنون که سخنان امام حسین علیه السلام را می‌شنید، گویا بهشت بود که او را می‌خواند؛ ولی او فرسنگ‌ها از آن فاصله داشت...🍂 *در گرفتار شدن در این صحرا، بی‌تقصیر نبود... باید اشتباهش را جبران‌می‌کرد... نزد عمربن‌سعد آمد: آیا با حسین می‌جنگی؟ 🔥جواب شنید: آری جنگی سخت که سرها و دست‌ها درآن بر زمین بیفتند! • حرّ گفت: چه نیازی است به جنگ؟! چرا پیشنهادهای حسین را نمی‌پذیری؟ 🔥عمر گفت: عبیدالله چنین امر کرده و کار دست من نیست! • حرّ دانست که گوش عمر حتی به صدای ملکوتی هم بدهکار نیست... افسار پاره کرده است در وعده‌ی خیالی ملک ری! √حال نه توان اصلاح اشتباهش را دارد و نه روی برگشت به سوی کسانی که می‌دانست حق‌اند؛ ولی خیلی به آنها بد کرده است... (شما بودید چه می‌کردید؟) 🌴 شخصیتی بود در جهان عرب... در اصل و نسب و کمالات و جنگاوری... ؛ اما اکنون وقت حساب و کتاب مادی نبود... √مخیر بود بین جهنم و بهشت... 🥀خود را شکست... کفش‌ها را درآورد و به گردن آویخت (مانند قربانی‌ای که حاجیان این‌چنین علامت قربانی بودن برآن می‌نهند) ... پا برهنه و سر افکنده و اشک ریزان به سوی حرکت کرد... هنوز مانده بود که خیمه برسد؛ که (ارواحناله‌الفدا) مانند یعقوبی که بوی یوسف شنیده باشد، به علی‌اکبرش فرمود: علی جان برو به استقبال «عمویت»... 🏴در رثای همین یک جمله باید دنیا را غرق اشک و عرق شرم کرد... ✔️اگر روزگاری دلت هوای داشت، برای دلت بخوان... ببین بعد از شنیدن این جمله آخر، لذتی در این عالم می‌ماند که بخواهی بخاطرش خیمه‌ی ارباب را رها کنی؟ 🔘یعقوب برای یوسف‌، دو چشم را قربانی کرد... ؛ √اما حسین برای ما، فرزندانی نازنین به مسلخ فرستاد... √ دخترانی عفیفه به فرستاد، √اصحابی چون پاره‌ی ماه به قربانگاه فرستاد... *حال آیا باور می‌کنی که صدها برابر از یعقوب بیشتر، «تو» را دوست دارند؟ ⭕️کدام از منافع و لذت‌های فانی و پلشت دنیاست که این عشق نتواند تو را از آن برگیرد و رهایی بخشد؟! ▪️حال بشنو صدای هاتف را: اے آزادمرد...مژده باد تو را به بهشت حســــین... ۹۹ ⚫️ @shab_amaliat ⚫️ @bayad_ghavi_shavim
بسم رب الحسین پیش از آنکه برایتان روضه‌ای بخوانند، خود را در آن موقعیت قرار دهید، ببینید اگر شما بودید چه می‌کردید؟ یکی از آثار روضه همین است که تو را برای امروز و فردایت آماده خواهد کرد... 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 وقتی از حرکت کرد، شنید که هاتفی می‌گوید: ای مژده باد تو را به بهشت... تعجب کرد...به سوی کاری روانه نشده که بوی بهشت از آن برسد... اما اکنون که سخنان امام علیه السلام را می‌شنید، گویا بهشت بود که او را می‌خواند ولی او فرسنگ‌ها از آن فاصله داشت... او مقصر بود و باید اشتباهش را جبران ‌می‌کرد...نزد عمربن‌سعد آمد: آیا با حسین می‌جنگی؟ جواب شنید آری جنگی سخت که سرها و دست‌ها درآن بر زمین بیفتند! حرّ گفت: چه نیازی است به جنگ؟! چرا پیشنهادهای حسین را نمی‌پذیری؟ عمرگفت: عبیدالله چنین امر کرده و کار دست من نیست! حرّ دانست که گوش عمر حتی به صدای ملکوتی امام حسین علیه السلام هم بدهکار نیست... حال نه توان اصلاح اشتباهش را دارد و نه روی برگشت به سوی کسانی که می‌دانست حق‌اند ولی خیلی به آنها بد کرده است... (شما بودید چه می‌کردید؟) حرّ شخصیتی بود در جهان عرب...اما اکنون وقت حساب و کتاب مادی نبود...مخیر بود بین جهنم و بهشت... خود را شکست...کفش‌ها را درآورد و به گردن آویخت پا برهنه و سر افکنده و اشک ریزان به سوی خیام حسینی حرکت کرد... هنوز مانده بود به خیمه برسد؛ که سیدالشهدا «ارواحنا‌الفداء» به علی‌اکبرش فرمود: علی جان برو به استقبال «عمویت»... در رثای همین یک جمله باید دنیا را غرق اشک و شرم کرد... اگر روزگاری دلت هوای توبه‌‌ی نصوح داشت، برای دلت روضه‌ی حرّ بخوان... ببین بعد از شنیدن این جمله آخر، لذتی در این عالم می‌ماند که بخواهی بخاطرش خیمه‌ی ارباب را رها کنی؟ یعقوب برای یوسف، دو چشم فدا کرد... اما حسین علیه السلام برای ما، فرزندانی نازنین به مسلخ فرستاد، اصحابی چون پاره‌ی ماه به قربانگاه فرستاد...حال آیا باور می‌کنی که صدها برابر بیشتر از محبت یعقوب، «تو» را دوست دارند؟! کدام یک از منافع و لذت‌های فانی و پلشت دنیاست که این عشق نتواند تو را از آن برگیرد و رهایی بخشد؟! حال بشنو صدای هاتف را: ای آزاده...مژده باد تو را به بهشت حســــین....