#سفرنامه (۵)
بچه ها وارد #موزه_مرکزی_حرم شدند ، طبق گروه بندی هایی که از قبل انجام شده بود هر کدوم از بچه ها قسمتی از موزه رو برای بازدید انتخاب کردن.
نیم ساعتی که گذشت یکی از مسئولین بزرگوار موزه وقتی متوجه شدن یه گروه ۴۵ نفره از دختران منطقه برای بازدید اومدن ، اجازه گرفت چند دقیقه ای راجع به تاریخچهی حرم و مرقد مطهر حضرت نکاتی رو برای بچه ها مطرح کنند؛ الحق و الانصاف نکات زیبایی فرمودند، از جمله نزدیک ترین مکان به قبر مطهر حضرت که تا به حال نشنیده بودم .
بازدید یک ساعته از گنجینه های مختلف که تموم شد تقریباً ساعت ۱:۳۰ بعد ازظهر بود، قرار شد با توجه به خلوت تر بودن حرم ، بچه ها مجدد برای زیارت مشرف بشن، تا بعد از زیارت جهت صرف ناهار راهی محل اسکان در یکی از حسینیه های اطراف حرم بشیم اما ...
زیارت بچه ها که تموم شد ، چهره ی آسمون حرم هم تغییر کرد و رنگ شب به خود گرفت ، تا جایی که تمام سیستمهای روشنایی حرم رو روشن کرده بودند؛ شاید قریب به نیم ساعت شدت باران به حدی بود که رفت و آمد در صحن های مطهر حرم امکان پذیر نبود.
یه مقدار که بارش بارون فروکش کرد به بچه ها گفتم هر طور شده باید خودمون رو به اتوبوس برسونیم؛ قرار شد ناهار رو با توجه به اوضاع پیش اومده تو همون اتوبوس صرف کنند.
با بچه ها به سمت اتوبوس حرکت کردیم...
ادامه دارد ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سفرنامه (۶)
فقط من و بچه ها بودیم که زیر بارون داشتیم صحن های حرم رو یکی پس از دیگری طی می کردیم تا خودمون رو به محل استقرار اتوبوس در نزدیکی پارک وحدت برسونیم.
شاید قدم زدن زیر این بارون هر کجا غیر از حرم آقا قدری سخت بود، میشه گفت تموم سر و لباسا خیس آب بود، البته ما دوره #تربیت_نگاه رو پشت سر گذاشته بودیم؛☺️ و یاد گرفته بودیم تو مشکلات و گرفتاری ها دیدمون رو تغییر بدیم و همه چیز رو زیبا ببینیم.
بارون و خیسی لباس از یک طرف و باد ملایمی که می وزید از طرف دیگه باعث شده بود سردمون بشه، اما تا چشممون به #چایخونه_حضرت افتاد سردی هوا و خیسی لباسا فراموشمون شد؛ علی رغم بارندگی، چایخانه حضرت باز بود، توی صف ایستادیم و چای و دمنوش حضرت رو نوش جان کردیم؛ انگار جانی دوباره گرفتیم؛ دقایقی نگذشت که دوباره شروع کردیم به طی کردن مسیر و رفتن به سمت اتوبوس!
ده دقیقه ای پیاده روی کردیم تا به محل استقرار اتوبوس رسیدیم.
اصغر آقا و حسین آقا داشتن غذای بچه ها رو داخل ظرفای یک بار مصرف می کشیدن تا به محض رسیدن بچه ها اتوبوس حرکت کنه!
کمتر از پنج دقیقه بچه ها روی صندلی ها نشستن و ماشین حرکت کرد.
هنوز ده دقیقه ای از مسیر نرفته بودیم که با یک ترافیک عجیب مواجه شدیم، ترافیکی که پس از چند دقیقه به قدری سنگین شد، که نه راه پیش داشتیم و نه راه پس!😔 هیچ حرکتی وجود نداشت، قریب به ۲ ساعت تو صدمتری مشهد توقف محض بود!
چند صد متر جلوتر بواسطه سیل مسیر راه مسدود شده بود و هیچ ماشینی امکان حرکت نداشت؛ استرس عجیبی داشتم، مسئولیت ۴۵ نفر با من بود.
تماس های والدین بواسطه شنیدن اخبار مشهد شروع شد...
ادامه دارد...
#سفرنامه (۷)
اخبار #سیل مشهد خیلی زود تمام فضای مجازی استان و کشور رو پر کرده بود، والدین بچه ها لحظه به لحظه تماس می گرفتند.
تماس های مکرر والدین و نگرانی اونها به جا بود، البته دختران گروه چون گوشی نداشتند از اتفاقات اطراف بی خبر بودند و فقط ترافیک سنگینی رو می دیدند که نزدیک دو ساعت بود داشتن تحمل میکردند.
برا این که حال بچه ها عوض بشه ، هدیه هایی رو که از قبل به عنوان #روز_دختر آماده کرده بودیم رو از صندوق اتوبوس آوردم بالا و همون داخل اتوبوس به بچه ها دادم.
دادن یه هدیه تو این شرایط اونم به خانوم ها یعنی نفس دوباره ☺️
واقعا یکی از ویژگی های خانم ها همین علاقه ی وافر اونها به هدیه گرفتن هست؛ طبیعتاً دختران من هم از این قاعده مستثنی نبودند.
لیوان هایی با تصویر مسجد مقدس جمکران، لوگوی گروه #آنسه ، تبریک روز دختر و جمله ی کلیدی کلاس های تربیت نگاه:
«نگاه انسان به حوادث خیلی بزرگتر و مهم تر از خود حادثه هاست»
ساعت داشت، توقف دو ساعته ی ما رو تو ترافیک نشون می داد که یکی از مأمورین زحمتکش راهنمایی و رانندگی از راه رسید؛ماشین ها با راهنمایی ایشون مسیر رو خلاف جهت حرکت کردند و بعد نیم ساعت ما هم خلاف مسیر وارد جاده ای دیگه شدیم؛ نفهمیدیم چی شد که خودمون رو تو جاده ی مشهد_سرخس دیدیم.
راننده اتوبوس از مسیر جاده سرخس، شهرک رضویه وارد اتوبان باغچه _ مشهد شد، تا این که بعد این همه اضطراب و استرس اذان مغرب و عشا جلوی مسجدی توی باغچه نگه داشتیم.
نماز رو که خوندیم ، با نسکافه از بچه ها پذیرایی کردیم و مجدد به راه افتادیم ، باید زودتر می رسیدم ، هوا همچنان بد بود !
ادامه دارد ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سفرنامه(پلان آخر)
چند کیلومتری از باغچه دور نشده بودیم که #تگرگ تمام مسیر جاده و اطراف اون رو پر کرده بود، صدای برخورد دونه های تگرگ به ماشین و سقف اتوبوس استرس عجیبی رو به همه وارد کرده بود.
بعضی ها از استرس خنده شون گرفته بود و بعضی ها مدام زیر لب صلوات می فرستادن.
تاریکی محض هم به این استرس بیشتر دامن می زد؛ یادمه رو کردم به راننده اتوبوس و گفتم:
« علی جان تا حالا تجربه ی این مدل تگرگ و هوا رو تو این مسیر داشتی؟!»
با لبخندی روی لب گفت:
«بله تجربه داشتم، چند شب پیش هم همین طور بود؛ البته راستش بخواین تجربه ی این همه بلا در یک روز رو نداشتم»
یه جورایی از مشکلات و گرفتاری های امروز داشت حرف می زد!
این جمله ی ایشون من رو به فکر فرو برد که واقعا چقدر قشنگ، امروز یه کارگاه عملی رو در باب #تربیت_نگاه با بچه های آنسه تجربه کردیم، کارگاهی که ناخواسته از ما آدمایی رو ساخت که به این یقین برسیم:
«نگاه انسان به حوادث، خیلی مهم تر و بزرگتر از خود حادثه هاست»
یاد گرفتیم اگر با هم باشیم و با یک هدف مشترک و مقدس (هدفی مثل زیارت امام غریبمان)حتی اگر یک روز کامل هم اذیت بشیم باز می تونیم همه چیز و همه ی اتفاقات پیرامون مون رو زیبا ببینیم.
واقعا مهم هست انسان با چه عینکی به اتفاقات پیرامونش نگاه کنه،عینکی با رنگ سیاه و همه چیز رو سیاه ببینه یا عینکی از جنس نگاه جناب حافظ که فرمود :
«به جهان خرّم از آنم که جهان خرّم از اوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست»
و همه چیز رو زیبا مشاهده کنه.
تقریباً ساعت نزدیک ۲۲:۳۰بود که رسیدیم #خلیل_آباد!
🌐 بیان علوی :
🍃https://eitaa.com/bayanalavi
#سفرنامه
#قاب_ماندگار
زیباترین قابی که می تونم از این سفر ترسیم کنم همین قاب هست؛ دختران آنسه با نیکوترین همنشین عالم ، یعنی علی ابن موسی الرضا علیه السلام...
از روزی که نام #آنسه رو که به معنای #همنشین_نیکو هست ، انتخاب کردیم، نیکوترین همنشین خودمون رو #امام_زمان_عج می دونستیم ، و امروز کنار جد غریب و بزرگوارشون علی ابن موسی الرضا علیه السلام ایستادیم تا به یادگار لحظه ای رو به تصویر بکشیم که انگار در آغوش این همنشین نیکو در عالم قرار گرفتیم .
ما یقین داریم که « #کلّهم_نورٌ_واحد » ، وجود نوری حضرات معصومین علیهم السلام واحد و از یک نورند و آغوش امام رئوف مان علی ابن موسی ابن موسی الرضا، آغوش امام حیّ مان حضرت حجت عج است؛ پس امروز در ایام #دهه_ی_کرامت ایشون رو واسطه قرار میدیم که دعا کنند سربازان خوبی برای فرزندشان حضرت حجت ابن الحسن المهدی باشیم .
پ.ن: از این که نوشته های این سفرنامه قدری طولانی شد ، از همه ی همراهان عزیزم عذر خواهم ، اما خواستم تا در لحظه لحظه ی این زیارت بیادماندنی شما عزیزانم نیز شریک باشید .
ارادتمند: یاعلی مدد
•┈┈••✾••┈┈•
🌐 کانال بیان علوی :
🍃https://eitaa.com/bayanalavi
#مهمانان_ویژه
شب گذشته خونه ی ما میزبان مهمانان ویژه ای از طرف امام مهربانی ها علی ابن موسی الرضا علیه السلام بود.
قبل از اذان مغرب، برادر بزرگوار جناب آقای دکتر صداقتی از خادمیاران محترم آستان قدس باهام تماس گرفتن.
« حاج آقا امشب امکان پذیرایی از یک مهمان ویژه رو دارید ؟! »
فهمیدم منظورشون چی هست، با شوق و ذوق گفتم: «قدمشون روی چشم، حتماً حتماً»
سپس فرمودند :
« هر ساله در ایام دهه کرامت، طرحی با عنوان #شکوه_مادری از سوی آستان قدس برگزار میشه که پرچم حرم مطهر رضوی رو برای تبرک جستن نوزادان تازه به دنیا اومده راهی بیمارستان های شهرهای مختلف می کنند ؛ از اونجا که زایشگاه بیمارستان خاتم الانبیاء شهر خلیل آباد مدتی هست تعطیله ، امسال تصمیم گرفتیم به واسطه تولد #فاطمه_زهرا خانم امشب پرچم بارگاه ملکوتی حضرت رضا علیه السلام چند دقیقه ای مهمان خانه ی شما باشه »
دوباره تکرار کردم : « قدمتون روی چشم »
نماز مغرب و عشا رو خوندم و اومدم خونه؛منتظر دوستان بودم .
ساعتی نگذشت که زنگ در خونه رو زدن، حاج آقای زارع بودند؛ درب رو باز کردم و سریع آمدم دم در:
امام جمعه معظم و معزز شهرستان ، جناب آقای دکتر صداقتی ، جناب آقای مصباحی و چند نفر از خدام حرم مطهر با پرچم گنبد منور رضوی جلوی در خانه بودند 😭
راستش چند روز پیش که با بچه های آنسه راهی مشهد بودیم، خانواده هم چون خودشون جز مربیان بودند خیلی دلشون میخواست تو این سفر همراه ما باشند اما با توجه به شرایط کنونی ، امکان حضورشون فراهم نبود، شکستن رو تو چهره شون دیده بودم اما امشب بهم ثابت شد امام رضا خیلی خوب خریدار دلای شکسته است 😭
🇮🇷بیان علوی 🇵🇸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی تو خونه نماز میخونید چشم و لب دهنتونو کج و کوله نکنید. بچه میبینه یاد میگیره😁🤣😂😆
•┈┈••✾••┈┈•
🌐 کانال بیان علوی :
🍃https://eitaa.com/bayanalavi
#نماز_یکشنبه_ماه_ذی_القعده
#نماز_توبه
مرحوم سید بن طاووس در کتاب اقبال، غسل و نمازی را ذکر کرده که در میان اساتید اخلاق به «غسل و نماز توبه» معروف شد، که مناسب است هر کس در آغاز منزلی از منازل سلوک یا ایام خاص -مثل آغاز ورود به ماه رجب یا شعبان و ماه رمضان- این نحو توبه را انجام دهد. در اربعین موسوی ( مراد سی روز ماه ذی القعده و ده روز اول ماه ذی الحجه ) نیز بهتر است در همه یکشنبه های ماه ذیالقعده غسل و نماز توبه انجام شود.
🧐اما دلیل این توجه ویژه چیست؟
😍رسول مکرم اسلام (ص) در یکشنبه ماه ذیالقعده میان مردم آمدند و فرمودند: ای مردم، کدام یک از شما می خواهد توبه کند؟
عرض کردیم: همه می خواهیم توبه کنیم.
فرمود: غسل کنید و وضو بگیرید و چهار رکعت نماز - در هر رکعت یک بار «فاتحة الکتاب»، سه بار «قل هو الله أحد» و هر کدام از دو سوره «معوّذتین»
(سوره های ناس و فلق)را یک بار - بخوانید، سپس هفتاد بار استغفار کنید و آن را به «لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إلّا بِاللهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیم» ختم کنید، آن گاه دستها را بالا آورید و بگویید: «یا عَزِیزُ یَا غَفَّارُ، اِغْفِرْ لِی ذُنُوبِی وَ ذُنُوبَ جَمِیعِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ، فَإِنَّهُ لا یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاّ أَنْتَ.» سپس فرمودند: هر بندهای از امت من این عمل را انجام دهد، از آسمان به او ندا می شود: «ای بنده خدا، عمل خود را از نو آغاز کن؛ زیرا توبه تو پذیرفته و گناه تو آمرزیده شد. 🔸با انتشار کیفیت خواندن این نماز در ثواب آن شریک باشید . 🇮🇷 @bayanalavi|بیان علوی 🇵🇸