eitaa logo
بازیکده پسرانه عروج اندیشه
252 دنبال‌کننده
809 عکس
474 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
7.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸🌸🌸 🌸🌸 🌸 ماجراهای بازیکده🥰 قسمت دوم: نظم🔍 ✨ همه‌چی آماده بود برای حضور بچه‌ها. قرار شد اتاق سرسره‌ برای بازی باز باشد. خانم مربی سازه‌های فومی را مرتب و به شکل یک مسیر درست کرد. وقت رسیدن بچه‌ها شده بود و پشت سر هم وارد اتاق می‌شدند. سازه‌های فومی اینطور منظم و مرتب به دلشان نچسبید. در یک چشم به هم زدن سازه‌های فومی منظم و مرتب کنار هم جا خوش کردند. نظم و ترتیب بچه‌ها با ما آدم بزرگ‌ها از زمین تا آسمان متفاوت است.🤭 @baziorooj
🌸🌸🌸 🌸🌸 🌸 ماجراهای بازیکده🥰 قسمت سوم: بازدید👀 ✨ دیروز بازدید داشتیم. پسرها سوار قطار شدند و از قسمت‌های مختلف بازیکده بازدید کردند. قطارها توی هشت ایستگاه ایستادند. ایستگاه اول: دفتر خانم مدیر، ایستگاه دوم: اتاق دستان هنرمند: ایستگاه سوم: اتاق نابغه کوچولو، ایستگاه چهارم: اتاق کودکان فیلسوف، ایستگاه پنجم: باشگاه کودک، ایستگاه ششم: اتاق سرسره‌، ایستگاه هفتم: سرویس بهداشتی، ایستگاه هشتم: آشپزخانه. گردش با قطار آن هم توی بازیکده یک فعالیت خاطره‌انگیز بود. الآن بچه‌ها همهٔ جای بازیکدهٔ خودشان را می‌شناسند.☺️ @baziorooj
24.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱الآن نوبت بچه‌هاست🌱 در بازی آزاد نوبت بچه‌هاست که بازی بیاورند تا مربی با آن‌ها بازی کند. روزهای اول مربی ابزارهای متفاوتی را به بچه‌ها پیشنهاد می‌دهد تا با آن‌ها بازی کنند اما روزهای بعد که بچه‌ها با وسایل آشنا شدند، خودشان ابزار بازی درخواست می‌کنند؛ اینجا مربی نقش تسهیلگر را ایفا می‌کند و به بازی‌های بچه‌ها جهت می‌دهد. همدلی پسرها و هم‌بازی شدن‌شان را در این فیلم خواهد دید.☺️ @baziorooj
12.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸🌸🌸 🌸🌸 🌸 ماجراهای بازیکده🥰 قسمت ششم: یکشنبه‌ها داستان داریم📜 ما یکشنبه‌ها داستان داریم یعنی از اول که نداشتیم از این هفته داستان‌مان شروع شد، راستش را بگوییم اصلا از روز قبلش خانم‌ مربی توی اتاق قصه این داستان را شروع کرد. اما بخواهیم صادق باشیم از خیلی قبل‌تر این داستان شروع شده بود، کی و کجا بماند.😉 داستان کنسروهایی که هر یکشنبه آقا پسرها از قبل با دست‌های کوچک‌شان از فروشگاه می‌خرند. از خانه تا بازیکده توی کیف‌شان نگه می‌دارند. سنگینی‌اش را با جان و دل قبول می‌کنند؛ چون می‌دانند که عاقبت‌ کنسروها ختم به خیر می‌شود.😍 اسم داستان ماست. حال یکشنبه‌ها از بقیه روزهای دیگر مقاوم‌تر شده‌است. مقاوم‌تر شده تا ان‌شاءالله شیرینی پیروزی حق را چند برابر کند.🥰 راستی هم‌نشین سفره بچه‌های لبنان شدن هم خودش عالمی دارد.🥲❤️ @baziorooj
🌸🌸🌸 🌸🌸 🌸 ماجراهای بازیکده🥰 قسمت هشتم: نگو نشان بده😉 دنبال یک فضا بودیم برای حرف‌زدن اما نه با کلمه بلکه با عکس. تصمیم گرفتیم یک قاب درست کنیم. قاب‌مان شد یک تاب که از شاخهٔ درخت آویزان شده.🖼 حالا هر ماه توی این قابِ تاب مانند حرف می‌زنیم. با هر کسی که مهمان بازیکده‌مان شود صحبت می‌کنیم. از اتفاقاتی می‌گوییم که قرار است برایمان در همان ماه بیفتد. از اشکال هندسی گرفته تا رنگ‌ها، در کنار مادریاری‌‌ها از احساسات‌مان حرف می‌زنیم.😌 ما اینجا تغییرات بازیکده را نشان می‌دهیم.😍 @baziorooj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🌸🌸 🌸🌸 🌸 ماجراهای بازیکده🥰 قسمت نهم: کجا بهتر از این اینجا؟⛺️ هميشه آن‌طور که می‌خواهیم پیش نمی‌رود. مثلا ما می‌خواهیم بچه‌ها برای نشست‌های پایانی بنشینند اما نمی‌شود یا می‌خواهیم بچه‌ها برای صبحانه کمک کنند اما نمی‌شود، بازیگوشی‌شان می‌آید. حالا همین بچه‌های شش‌ساله چطور یک دفعه بزرگ می‌شوند؟ چطور می‌شود که آرام بنشینند و بازیگوشی نکنند؟ آن هم کجا؟ زیر یک تکه پارچه قرمز رنگ که بوی بهشت می‌داد. شاید بویش را دوست داشتند شاید هم سایه‌ای که روی سرشان افتاده بود یا شاید هم صاحبش را. وقتی یک‌جا، کیپ‌ در کیپ هم زیر پرچم ارباب دیدیم‌شان خواستیم نگهدارشان باشند. وقتی صدای "یاحسین" گفتن‌شان توی گوش‌هایمان پیچید دعا کردیم برای عاقبت به خیری تک‌تک‌شان. بازیکدهٔ ما هم عجب ماجراهایی دارد.... @baziorooj
🌸🌸🌸 🌸🌸 🌸 ماجراهای بازیکده🥰 قسمت دهم: مقاومت مادرانه🇱🇧 می‌خواستیم جشن روز مادر را طوری بگیریم که برای همهٔ مادرها باشد حتی مادرهایی که فرزند ندارند یا فرزندشان را بخشیده‌اند. مادرهایی که یک راه را انتخاب کرده‌اند، مثل کوه پای سختی‌هایش ایستاده‌اند و مقاومت می‌کنند. مادرهایی که خدا یک‌جور دیگر مهر مادری را در وجودشان نهادینه کرده‌است. ما قبل از شروع جشن کلمه‌ها را با محبت کنار هم چیدیم و ثبت کردیم. وعده صادق خدا را یادمان آوردیم تا بماند به یادگار از روزهای مقاومت و ایستادگی مادرانه. 🌱مادر به بهشت نمی‌روم اگر تو آنجا نباشی🌱 @baziorooj