👈۱۳ سال پیش یک گوشی قلمدار خریدم که هنوز با آن کار میکنم. برای اینکه زودتر فیش بردارم و سر فرصت در برنامه واردش کنم. تا از دستم نرود.
🔹القصّه! برایم جالب شده که دیگران در تاریخ چطور فیش برداری میکرده اند. چون میدانم بدون فیش برداری نمیشود کار مهم و بزرگی کرد. از این زاویه گاهی کتابها را میخوانم. متفکّرین و مصنّفین بزرگ نوعا اهل فیش برداری بوده اند.
👈گاهی کنجکاوی میکردم که مثلا مرحوم کلینی چطور فیش برداری میکرده. یا مرحوم ملاصدرا را یک فیش بردار قهّار یافتم. اجمالا دیدم ابن سینا هم برعکس آنچه گمان میکردم به گونه ای اهل فیش بوده است. یا دیگرانی مثل علامه مجلسی و ... .
👈در احوالات بزرگان هم این را دیده ام. در خاطرات مرحوم آیت الله امینی مطلبی دیدم که به خاطر اهمیتش آن را نقل میکنم:
📖«شهید مطهری همیشه یک دفتر و قلم همراهش بود. در جلساتی که مینشستند اگر کسی یک داستانی میگفت. همانجا یا بعد از جلسه فوری یادداشت میکرد. اگر مثلاً یک حدیث جالبی مطرح میشد آن را فوری یادداشت میکرد. اگر مطلب علمی یا اگر اشکالی یا شبههای بود در آن دفتر یادداشت میکرد. وقتی که مرحوم شهید مطهّری برای تدریس به دانشگاه تهران رفت خودش میفرمود:
📖«من از آن علوم و یادداشتهایی که در طول آن مدّت داشتم، استفاده میکردم؛ یکی از عادتهای خوب آیت الله حسن زاده آملی این بود که هر نکته جالبی که از حضرت استاد علامه طباطبایی و دوستان میشنید یادداشت میکرد. کتابهایی که داشت پر از حاشیه است. مطلبی که استاد میگفت همانجا یادداشت میکرد.
📖زمانی که میخواست اسفار بگوید نگاهی به حاشیههایی که از علامه بود یا خودش به ذهنش رسیده و یادداشت کرده بود میانداخت و درس را میگفت. این خیلی تفاوت میکند با کسی که مثلاً 40 سال قبل در درس علامه طباطبایی شرکت کرده و در آن زمان مطلبی را شنیده، نه یادداشت کرده و نه حفظ کرده حالا میخواهد از نو بنشیند و مطالعه و تدریس کند.
📖نمونهاش مجموعه یادداشتهای شهید مطهری است که هم اکنون در حدود 30 جلد چاپ شده است. ما معمولاً وقتی مطلبی را میشنویم یادداشت نمیکنیم، میگوییم وقتگیر است یا حوصلهاش را نداریم؛ این اشتباه است. اگر ما هزار صفحه بخوانیم و یادداشت برنداریم و مطالب جالب را یادداشت نکنیم چند سال دیگر تقریباً هدر خواهد رفت»
🔸«چهار توصیه راهبردی در زمینه فیش»: فیش برداری، فیش افزایی، فیش کنی و فیش پروری🔸
1⃣اوّلین مرحله در مواجهه با نکات خوب و قابل استفاده این است که اگر مطلب خوب، حرف خوب، حکایت خوب و... شنیدیم مثل ماست ساکن و بی حرکت نمانیم! سریع آن را در گوشه ای بنویسیم تا بعدا در جای مناسبش در برنامه ی فیش برداری وارد کنیم.
2⃣دوّمین مرحله اش یا همان فیش افزایی این است که اگر مطلب خوبی شنیدیم در این فکر کنند که آن را برای چند جا میتوان فیش برداری کرد؟! گاهی یک مطلب را میشود برای 10 جا استفاده کرد. باید ذهن خودمان را باز کنیم و ببینیم این مطلب به درد چه عرصه هایی میخورد و در همانجا آن را وارد کنیم.
3⃣سوّمین مرحله اش یا همان فیش کنی این است که منتظر نمانیم تا مطلب خوبی بشنویم و ببینیم تا فیش برداری و فیش افزایی اش کنیم! یک محقّق خوب باید نسبت به همه چیز از آن جهت که ممکن است آبستن مطلب خوب و قابل استفاده ای باشد بنگرد! نسبت به همه جا از جهت امکان استفاده ی نکته هیز باشد! در چنین فضا و بستری دریافتهایش به شدّت بالا میرود. این همان فیش کنی است. در ظاهر فیش نیست ولی در باطن فیش را استخراج میکنیم.
4⃣چهارمین مرحله اش فیش پروری است. یعنی وقتی اینها را فیش برداری کردیم و در جای مناسبش گذاشتیم به همان مقدار اکتفا نکنیم. مقداری سعی کنیم ذهنمان را باز کنیم و مطلبی به آن بیافزاییم یا نقد کنیم و آن را پرورش بدهیم. عادت کنیم تا این نکات را خام رها نکنیم. با آن بازی کنیم. پیش فرضها و لوازم آن را بررسی کنیم. اثری از نفس خودمان روی آن بگذاریم و مطلبی در آن بکاریم تا به مرور در نفسمان پرورش پیدا کند.
باسمه تبارک و تعالی (۹۱۰)
«استغفار از دعوت به طلبگی!»
🔹برای صله رحم و ثواب بیشترش در جمعه به برادرم تماس گرفتم. فرزند برادرم برداشت و شروع کردیم حرف زدن. روحیه ی خوبی دارد و سابقا کوچکتر بود از من میپرسید چه کار کنم عارف شوم؟!
🔸با رغبت جالبی در نماز و گاهی نوافل شرکت میکند و گاهی مکبّر مسجدشان در تهران است. گفتم عمو جان کلاس چندمی؟! گفت کلاس هفتمم! بدون مقدّمه و فکر گفتم: «عمو تو جان میدی برای حاج آقا شدن!»
🔹ساعتی گذشت و مشغول کارهایم بودم که بدون مقدمه به دلم افتاد چرا با آن لحن او را دعوت به طلبگی کردی؟! گمان کردی به همین سادگی ها خداوند متعال چنین توفیق عظیمی به تو داد؟! این لحن تو بوی قدر ناشناسی و ناشکری میداد😔
🔸مگر نمیدانی طلبگی چه عظمتی دارد؟! خیلی دم دستی آن را عنوان کردی! تازه بین میلیاردها انسان اگر معدودی طلبه شوند مگر همه میتوانند در این راه که راه انبیاء و اولیاء است بمانند! و اگر ماندند مگر میتوانند سالم بمانند! و اگر ماندند مگر میتوانند به غایاتش برسند؟!
🔹میدانی چه توفیق عظیمی خدا به تو داد: «وَ كانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيما» نکند گمان میکنی به همین سادگی به این راه نورانی راهت دادند که اینطور ساده عنوانش کردی؟! از نوع بیانم استغفار کردم😔
✋از آن طرف بدان که اگر قدرش را ندانی و خرابش کنی پست تر از همه ای! در علت طلبگیم سابقا چیزی نوشته بودم (بذل الخاطر ۹۶)
🔸طلبه های عزیز با تمام وجود به درگاه پروردگار عالم بگوییم: «ربِّ أنعَمتَ فَزِد» ای خاک بر سر آن دنیایی که ثروت و مکنتش را از شما سفید رویان عالمین دریغ کرده. همین برای پستی این دنیای فانی کافی است.
باسمه تبارک و تعالی (۹۱۱)
«کارتن تام و جری و پیشبینی سرانجام صهیونیسم»
🔹یکی از قسمتهای درس آموز پویانمایی خاطره انگیز تام و جری قسمت بچه گربه ی گوشت خوار بود. گربه سیاهی ولگرد و دزد به دنبال غذا از کنار خانه ی موش و گربه عبور میکرد. از دور دید که چطور یک ران بزرگ گوشت در دست گربه است.
🔸نقشه کشید خود را با وجود هیکل گنده و زمختش در پوشش یک نوزاد رها شده ی فقیر و گرسنه نشان دهد! از فنّ مظلوم نمایی برای پیدا کردن مشروعیّت از راه تحریک عواطف انسانها استفاده کرد. روی سینه اش هم این جمله ی تاثیر گذار را قرار داد که:
I AM A POOR HUNGRY WAIF FEED ME
من یک بچه سر راهی فقیر و گرسنه ام! غذا میخواهم!
🔹آنقدر ادعای بزرگ رقت انگیزی بود که با وجود نشانه های واضح دروغ مجال تردید نمیشد به آن راه داد. تا اینکه در اواخر داستان دیگر منطق شیادی اش لو میرود:
https://www.aparat.com/v/kiJuN
🔸در بذل الخاطر ۷ عمق منطق صهیونیست را بیان کردم که بر اساس همین منطق مظلوم نمایی بچه گربه ی گوشتخوار است. لذاست که سرّ تأکید خارق العاده اش برای پذیرش هولوکاست را ورای میزان راست و دروغ بودنش متوجّه میشویم. این مظلوم نمایی بنیان هویّت و مشروعیّت آنهاست.
💭رهبر معظم انقلاب در چهارمین کنفرانس حمایت از ملت فلسطین سال ۸۷ فرمودند: (هولوکاست بهانه غصب فلسطین بود)
🔹حال با ریخته شدن خون دهها هزار زن و کودک مظلوم شاهد فرو ریختن پایه های این دروغ بزرگیم! اساس اینها با این کشتار شک نکنید بسیار متزلزل شده! سابقا با شعار قربانیان یهود ستیزی مظلوم نمایی میکردند. دنیا در حال عبور از فریب بزرگ مشروعیت بخش به این رژیم غاصب است.
باسمه تبارک و تعالی (۹۱۲)
«فیش برداری» (۲)
«فیش برداری از منظر روایات»
🔹فیش برداری یا همان (تقیید العلم) آنقدر دستور راهبردی است که حیفم آمد در چند شماره ی دیگر در موردش نکاتی بیان نکنم. اینبار پایگاه روایی این دستور دینی را بیان میکنم. تا آنهایی که با شنیدن آیه و روایت معمولا تحت تأثیر قرار میگیرند نه مطالب روشن عقلی نیز تکانی بخورند!
🚫از این بی تقوایی که به آن مبتلا هستند و خودشان نمیدانند توبه و استغفار کنند. بدانند واقعا مخصوصا در زمان ما که اینقدر امکانات برای فیش برداری زیاد شده فیش بردار نبودن یک گناه علمی است.
⚪در حدیث مشهور نبوی صلی الله علیه و آله آمده که: «قَیِّدوا العلمَ بالکتابةِ» یعنی این علم گویا شبیه آهویی تیزپاست که اگر میخواهید برایتان بماند با نوشتن شکارش کنید! به بندش بکشید! خیلی استعاره لطیفی است. نگذارید در برود! بدانید که اگر به آن افسار نزنید میرود! این همان به تصویر کشیدن عمق فیش برداری است.
⚪یکی دیگر از خاصیتهای فیش برداری همان است که مرحوم کلینی در کافی با سندی از امام صادق علیه السلام نقل میکند که به انسان آرامش میدهد: «الْقَلْبُ يَتَّكِلُ عَلَى الْكِتَابَة» احساس میکند مطالعاتش از بین نرفته و میتواند به آنها رجوع کند. به انسان اعتماد به نفس میدهد. به او انگیزه ی بیشتر میدهد و بعدا شیطان وهم وقتی نشانه های فراموشی ظاهر شد او را دیگر نمیتواند نا امید کند. میداند جایی اینها را ثبت کرده و فراموش نمیشود. مخصوصا امروزه که امکان جستوجوی هوشمند هم فراهم شده است.
⚪یکی دیگر از خاصیتهای فیش برداری این است که مشکل ضعف حافظه را پوشش میدهد. بلکه گاهی بهتر از آنهایی که حافظه ی قوی هم دارند انسان موفّق به ثبت و استفاده ی بعدی میشود. اگر ما حافظه ی متّصلمان ضعیف است خدا راه دیگری را باز کرده است و آن استفاده از حافظه ی منفصل است. حافظه نعمت بسیار بسیار مهمّی است. حافظه ی منفصل همین فیش برداری و نوشتن است. گاهی انسان را به جایی میرساند که حتّی از قوی ترین حافظه ها هم در ثبت و بهره بری انسان قوی تر میشود.
👈شهید ثانی در منیه المرید نقل کرده و در منابع عامه مثل سنن ترمذی آمده که روزی شخصی از انصار که نزد پیامبر صلی الله علیه و آله مینشست به حضرت گفت یا رسول الله من فرمایشات شما را خیلی دوست دارم ولی یادم میرود! چه کنم؟! شاید منظورش این بود که حالا حضرت دعایی به او یاد بدهد یا معجزه ای تا حافظه اش قوی شود! واقعا هم چه خسارت بزرگی بود که این کلمات درر بار حضرت از یاد برود و در حافظه نماند!
👈شما بودید چه میکردید؟! حضرت در فرمایشی فرمودند که: «اسْتَعِنْ بِيَمِينِكَ» یعنی حالا که حافظه نداری دست که داری! از دستت کمک بگیر! کنایه از اینکه بنویس! حقیقتا مطلب مهمی است.
⚪یکی دیگر از خاصیتهای فیش برداری همین است که حافظه را تقویت میکند. محافظت از نکات را هم بالا میبرد. ما معمولا فریب حافظه ی کوتاه مدّت خود را میخوریم. وقتی خیلی تصویر با کیفیت و واضحی از مطلبی که الآن شنیدیم به ما تحویل میدهد فکر میکنیم این میماند! نمیدانیم که مثل آهویی میپرد و دیگر کم رنگ و فراموش میشود. کسی که عاقل است این را زود شکار میکند.
👈لذاست که ابوبصیر در حدیثی نقل میکند که امام صادق علیه السلام به اصحابشان امر میکردند که اینهایی که به شما میگویم را بنویسید. همینطور نگاه نکنید! اگر بنویسید ماندگار میشود. برخی دستورات ریزقلی خان است. در ظاهر کوچک است ولی باطن بسیار عظیمی دارد؛ آری: «اكْتُبُوا فَإِنَّكُمْ لَا تَحْفَظُونَ حَتَّى تَكْتُبُوا»
⚪یکی دیگر از خاصیتهای فیش برداری این است که انسان را از فریب دیگری بیرون می آورد. خیلی چیزهای جالبی که میشنویم چون الآن شاید چندان به کارمان نمی آید یا اینکه الآن میدانیم فکر میکنیم بعدا هم به کارمان نمی آید یا بعدا هم آن را میدانیم! همین است که فریب خودمان را میخوریم. تا کنون دیده اید وقتی با پرسشی مواجه میشوید به یاد مطلبی می افتید که سابقا خوانده بودید و پاسخ این پرسش است ولی هر چه فکر میکنید یادتان نمی آید کجا بود و دقیقا چه بود؟! این مطلب یکی دیگر از خاصیتهای فیش برداری است.
👈هم باید اینها را ثبت کرد و نوشت و هم اینها را حفظ کرد و هم دانست اینها نیازهای مقدّری را تأمین میکند که وقتی زمان تحقّقش رسید تازه قدر اینها را بهتر میفهمیم. در حدیث صحیح دیگری مرحوم کلینی در کافی از عبید بن زراره نقل میکند که امام صادق علیه السلام به آنها امر کردند این نوشته هایتان را وقتی نوشتید مراقب باشید ضایع هم نشود.
👈فقط نوشتن مهم نیست؛ نوشتن مقدمه ی نگهداری است. و بدانید زمانی میرسد که خیلی بیشتر از آنچه الآن احساس میکنید به آن نیازمند میشوید: «احْتَفِظُوا بِكُتُبِكُمْ فَإِنَّكُمْ سَوْفَ تَحْتَاجُونَ إِلَيْهَا»
باسمه تبارک و تعالی (۹۱۳)
«فیش برداری» (۳)
«اسرافی بزرگ و گناه کبیره ای در وادی علم به نام فیش برداری نکردن»
🔹به یکی از عزیزان گفتم دو تا ابزار از ضروریّات کار علمی در زمان ماست. یکی گوشی هوشمند که تا چیز جدیدی شنیدیم سریع ثبتش کنیم. اگر هم فرصت نبود و یا مثلا در شرایط نگارش نبودیم صوتی ضبط کنیم. این همان مرحله ی فیش برداری اوّلیه است. برای این است که از دست نرود. هنگام مطالعه یا دیدن صحنه ای یا شنیدن مطلبی یا ... .
🔸دوّم هم یک لپ تاپ کوچک و قابل حمل در ابعاد کتابی تهیه کنیم که در اوّلین فرصت آن را در بخش مناسب فیش برداری و فیش افزایی و فیش پروری کنیم. لپ تاپ بزرگ دارید؟! نه آن را کنار بگذارید برای کارهای دیگرتان! این خودش موضوعیّت دارد. یک لپ تاپ کوچک که همه جا بدون دردسر مانند کتاب با خودتان ببرید.
🚫مراقب باشید شیطان شک و شبهه برایتان در این زمینه ایجاد نکند. اگر یقین کنید روزی اش هم می آید و میخرید.
👈در وادی دانش این دیگر کار شبانه روزی ما باید باشد که یک دستمان به گوشی باشد و دیگری به لپ تاپ. اینها را شکار کنیم. فیش برداری، فیش افزایی، فیش کنی و فیش پروری کنیم.
✔باید بدانیم و یقین بدانیم که گناه کبیره در وادی دانش و تحقیق این است که اهل فیش برداری نباشیم. روحیه و فرهنگ فیش برداری نداشته باشیم.
✔کاش طوری میشد که اگر میدیدم کسی در حال شنیدن مطالبی است و اصلا دغدغه ی فیش برداری ندارد بگوییم چقدر بی تقواست! چقدر اسراف کار است! از چشممان بیافتد.
✔کاش زمانی آنقدر ضرورت این امر را درک کنیم و در بین ما به یک فرهنگ عمومی تبدیل شود که کار به جایی بکشد که شبهه در عدالت کسی پیدا کنیم که اهل فیش برداری نیست.
✋کسی که فقط میشنود و اگر چیز جالبی شنید نمینویسد! یا دغدغه ی این را ندارد. این نوعی بی تقوایی علمی است. نوعی گناه علمی است. برای اهل تحقیق و پژوهش که قطعا گناهی کبیره است.
🔹ماها به دلیل حس گرایی که داریم معمولا اسراف را در این امور محسوس میبینیم. مثلا نانی یا غذایی زیاد آمده و بیرون ریخته میشود. یا آب زیاد استفاده میشود. یا لامپ زیاد استفاده میشود. یا ... . نمیدانیم خودمان در جای دیگری مبتلا به نوعی اسراف هستیم که اگر عمقش باز شود به مراتب وخیمتر از اسراف در این امور است.
👈آن هم اینکه این همه خطورات علمی خوب و نکات جالبی که میشنویم یا میخوانیم یا میبینیم را حیف و میل میکنیم. فیش برداری نمیکنیم. فیش افزایی نمیکنیم. فیش کنی نمیکنیم! فیش پروری نمیکنیم. این حقیقتا نوعی اسراف است.
👈این همه نعمتها و رزقهای علمی است که هر روز با آن مواجه شده ایم و اسرافش کرده ایم. خدا میداند چه پیامها اینها برایمان در سینه داشت که اگر ثبت میشد و پرورش پیدا میکرد چقدر از رزقهای علمی و معنوی ما را تأمین میکرد. اسراف از این بالاتر دیگر چیست؟!
🔹برای اینکه عمق مسأله روشن شود یک مثالی زدم. دیده ای گاهی یک مطلبی خوب و مفیدی که یاد میگیری چقدر برایت ارزش دارد! اصلا طوری است که نمیتوانی رویش قیمت بگذاری! حالا فرض کنیم کسی بیاید و بگوید من یک میلیارد میدهم و این مطلب را از تو میگیرم و تو تا آخر عمر دیگر این را نخواهی داشت! فرضا بعد از کلّی کلنجار با خودمان بپذیریم! حالا با این پول زیاد چه میکنیم؟!
👈حالا فرض کنیم این پول را با ول خرجی صرف امور باطل کنیم. طوری که هر کسی ما را ببیند بگوید خیلی خیلی اسراف میکنی! خیلی بی تدبیری و عقل معیشت نداری! خیلی بی تقوایی که چنین مبلغ زیادی را اینگونه داری هدر میدهی! حیف نیست آن را در راه درستش خرج نمیکنی و لا تنسَ نصیبَک من الدنیا! خلاصه در چشم همگان نمونه ی اسراف کاری جلوه میکنیم.
🔸هیچ میدانی تا کنون بسیار بسیار از این مطالب خوب و عمیق را شنیده ای و یا میتوانستی با فیش کنی و فیش پروری به آن دست پیدا کنی ولی به دلیل نداشتن روحیه ی فیش برداری از دست داده ای؟! اگر چنین است آیا وضعیت تو از آن شخصی که آن پول زیاد را اسراف کرد بهتر است؟! «رُبَّ فَقِيرٍ هُوَ أَسْرَفُ مِنَ الْغَنِيِّ»
👈مشکل ما این است که فکر میکنیم اسراف همانهاست که گمان میکنیم. دامنه ی اسراف خیلی وسیع است. مگر امام صادق علیه السلام نفرمودند: «أَدْنَى مَا يَجِيءُ مِنْ حَدِّ الْإِسْرَافِ فَقَالَ ابْتِذَالُكَ ثَوْبَ صَوْنِكَ وَ إِهْرَاقُكَ فَضْلَ إِنَائِكَ ...»
👈اگر مسأله را خوب تصوّر کنی مبتلا به اسراف و تبذیری بسیار عمیقتر شده ای! استغفار کن! توبه کن! دیگر فرصت را از دست نده و اینها را بنویس! همین است که علممان برکت نمیکند: «إِنَّ مَعَ الْإِسْرَافِ قِلَّةَ الْبَرَكَةِ»
👈همین است که اگر با فیش برداری اقتصاد علمی نداشته باشیم رزقمان را پس زده ایم و دیگر با دعا هم کار حل نمیشود: «أَرْبَعَةٌ لَا يُسْتَجَابُ لَهُمْ أَحَدُهُمْ كَانَ لَهُ مَالٌ فَأَفْسَدَهُ فَيَقُولُ يَا رَبِّ ارْزُقْنِي فَيَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَلَمْ آمُرْكَ بِالاقْتِصَاد»
باسمه تبارک و تعالی (۹۱۴)
«قدرتِ بخشیدن»
«آزمونِ بخشیدن»
«وَاعفُ عمَّن ظَلَمَکَ»
🔹روحی که دیگران را نمیبخشد بر دوش خود وزنه های خشم و کینه را نهاده. خود را سنگین کرده. کبوتر جانش را به قید و بند کشیده. سبکباری پر کشیدن و پرواز را دیگر ندارد. کسی که نمیبخشد در واقع خود را نمیبخشد. به خود اجازه ی سبک شدن و پرواز نمیدهد.
🔸گمان میکند بخشیدنش تنها به سود آن شخص دیگر است. ولی باید بداند مسأله این است که مبتلا به آزمونِ بخشیدن او شده است. امتحان نیز خالی از دشواری نیست. از همین روست که باعث رشد و تعالی انسان است.
🔹با بنده خدایی صحبت میکردم. دیدم هنوز بعد از سالها درگیر برخی مسائل شخصی با این و آن است. دوست داشت ببخشد ولی «قدرت بخشیدن» نداشت. وقتی او را دیدم متوجّه شدم بخشیدن خودش روح بزرگی میخواهد. خودش قدرت معنوی میخواهد. خودش نوعی طهارت میخواهد.
🔻نبخشیدن نشانه ی ضعف روح است. یعنی به همان اندازه هنوز توان پرواز ندارند. آری بخشیدن نشانه ی قدرت و سعه ی روح است🔺
🔸کسی که نمیبخشد بخشیده نمیشود. چون خودش نمیخواهد که بخشیده شود. خودش را مبتلا،و آلوده نبخشیدن کرده. نبخشیدن نوعی تعلّق است. حاضر نیست عبور کند. اگر در دستور قطعی دینی آمده که: «وَاعفُ عمَّن ظَلَمَکَ» منظور این نیست که تنها به مصلحت ظالم توجّه شده باشد. پیش و بیش از آن ناظر به مصلحت خود انسان مظلوم است.
🔹انسان مظلوم در واقع با مظلوم بودنش امتحان میشود. آیا توان بخشش و صعود را دارد یا نه! آری:
📖«عَلَيْكُمْ بِالْعَفْوِ فَإِنَّ الْعَفْوَ لَا يَزِيدُ الْعَبْدَ إِلَّا عِزّاً فَتَعَافَوْا يُعِزَّكُمُ اللَّه»
باسمه تبارک و تعالی (۹۱۵)
«کشیدن دندان محبت دنیا»
🔹برای کشیدن دندان عقل به دندانپزشکی مراجعه کردم. آمپول سِر کننده زد و زمانی منتظر ماندم تا اثر کند. حسابی که سر شد شروع کرد. همینطور محکم میکشید و سر من هم تکان میخورد تا آن را از جایش درآورد! بعد به پرستار گفت نیاز به جرّاحی نبود!😬😒
🔸اینطور که ایشان میکشید تا این دندان را در بیاورد اگر این سر کننده را نمیزد احتمالا طوری میشد که خیلی درد وحشتناکی داشت. تصوّرش هم دردآور بود.
💡به ذهنم خطور کرد برای کشیدن دندان حبّ دنیا که رأس همه ی خطاها و معصیتهاست چه میخواهی بکنی؟! کاش پزشکی حاذق پیدا میکردی و این دندان را هم میکند و خلاصمان میکرد😔
👈ولی مگر میشود این تعلّقاتی که در جانمان ریشه دوانده را یکی یکی قیچی کرد؟! اصلا سختی جان دادن در همین کشیدن دندان دنیاست که عصبش در همه ی وجودمان ریشه دوانده! حالا مگر به این راحتی ها میشود با ریاضت کشیدن اینها را کشید؟
💡به دلم افتاد برای کشیدن دندان حب الدنیا هم باید سِر کننده اش را بزنی! ولی میدانی با چه سر میشود؟! یکی از این سر کننده های خوب یاد مرگ است. ولی محبّت اثرش بیشتر است:
💖«الهِي لَمْ يَكُنْ لِي حَوْلٌ فَانْتَقِلُ بِهِ عَنْ مَعْصِيَتِكَ إِلّا فِي وَقْتٍ ايْقَظْتَنِي لِمَحَبَّتِكَ»💖
🔹حقیقتا محبّت اکسیر است. اگر دستت از محبّة الله کوتاه است از محبّة اولیاء الله شروع کن. در میان آنها هم از حبّ الحسین شروع کن. تذکرة الاولیاء یا همان مقتل الحسین را بخوان. وقتی دلت را برد آن وقت توان تحمّل این درد وحشتناک را خواهی داشت. شهدایمان با این نیرو بود که یک شبه ره صد ساله ی کندن این دندان را رفتند
باسمه تبارک و تعالی (۹۱۶)
«علم نافع»
👈یکی نوشته بود:
«یه ﺭﻭﺯ ﺩﯾﮕﻪ ﻫﻢ ﮔﺬﺷﺖ...
ﻭﻟﯽ ﻫﻨﻮﺯ
ﺍﺯ کتانژانت ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯿﻢ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻧﮑﺮﺩﻡ!
پَر پَر بشی ریاضی✋😂»
🔹راستی آیا بعد از عمری که از ما گذشت دیگر وقتش نرسیده دمی هم علم نافع بیاموزیم؟! گوشی که فهمیده از چه عوالم پاکی به این اسفل سافلین هبوط کرده و از چه نیستانی ببریده شده دیگر هر چیزی نمیشنود: «وَقَفُوا أَسْمَاعَهُمْ عَلَى الْعِلْمِ النَّافِعِ لَهُمْ» و افسوس از عمری که بیهوده گذشت ...
از زندگیانیم گله دارد جوانیم
شرمنده جوانی از این زندگانیم
گوش زمین به ناله ی من نیست آشنا
من طایر شکسته پر آسمانیم
🔸شنونده عاقل است. غرضم این نیست که این علوم را نیاموزیم. چیزی که میگویم حتّی شامل الهیّات و اخلاقیّات و فقهیّات هم میشود. نکند بعد از عمری سواد آموزی آخر الامر چیزی بیرون بیاید که ذوق نکند که: «وَ ما أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلا»
🔹بعد از سالها عطش علم آموزی و چشیدن وادی های مختلف به این باور رسیده ام که صادقانه بگویم هر تلاشی اگر آخر الامر ما را به انس و تواضع و دلدادگی نسبت به قرآن کریم و کلام نورانی آن انوار پاک عرش نشین صلوات الله علیهم اجمعین نزدیک نکرد برای ما علم غیر نافع و تلبیس ابلیس شقی بود.
🔹در هر کاری هستیم و هر چه می آموزیم این ذکر و دعای مبارک را حفظ کنیم و زیاد بخوانیم. تلاشهایمان را در قالب آن ببینیم و معنا کنیم:
📖«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اكْفِنِي مَا يَشْغَلُنِي الِاهْتِمَامُ بِهِ، وَ اسْتَعْمِلْنِي بِمَا تَسْأَلُنِي غَداً عَنْهُ، وَ اسْتَفْرِغْ أَيَّامِي فِيمَا خَلَقْتَنِي لَه»
باسمه تبارک و تعالی (۹۱۷)
«تواضع بیشتر علامت معنویت راستین و میوه ی عبادت واقعی»
👈جایی نوشته بود:
«نمیدونم چرا هر وقت پدال مازراتی رو فشار میدم ...
پام از زیر پتو میزنه بیرون😂😂😂»
💭به یاد این فراز از دعای ابوحمزه افتادم که:
📖«ما لِي كُلَّما قُلْتُ: قَدْ تَهَيَّأْتُ وَ تَعَبَّأْتُ ... أَلْقَيْتَ عَلَيَّ نُعاساً إِذا أَنَا صَلَّيْتُ ... ما لِي كُلَّما قُلْتُ: قَدْ صَلُحَتْ سَرِيرَتِي، وَ قَرُبَ مِنْ مَجالِسِ التَّوَّابِينَ مَجْلِسِي، عَرَضَتْ لِي بَلِيَّةٌ أَزالَتْ قَدَمِي، وَ حالَتْ بَيْنِي وَ بَيْنَ خِدْمَتِك»
✔همانطور که فشار دادن پدال ماشین گران قیمتی مثل مازراتی برای ماها نشانه ی خیال بافی است و باید آن را در خواب دید فشار دادن پدال أنانیّت و عجب و تکبّر در محضر خداوند متعالی نشانه ی خیال بافی است و باید آن را در خواب دید! هیچ نسبتی با واقعیّت ندارد.
🔻معنویّت واقعی و نه تخیّلی یک ملاک قطعی و بسیار مهم دارد. اینکه هر چه بیشتر میشود انسان را متواضعتر میکند. انسان را از خودش گرفته و مدام او را از توجّه به خودش دور و دورتر میکند! چون میخواهد او را به آن لحظه ی ناب خود ندیدن نهایی و آن فنای کلّی و طلوع سلطان معرفت و ظهور حقیقت آن نسبت شریفه ی الهیّه و ذوق حقیقت فقری نزدیک و نزدیکتر کند🔺
✔آری پلکان تقرّب و معنویّت صحیح بالا رفتن از مراتب تواضع و دورتر شدن از قعر ظلمات تکبّر و خود دیدن است.
✋راستی مگر میشود انسان مراتب تقرّب را طی کند و مدام متواضعتر نشود؟! مدام از خودش غروب نکند؟! رفقا هر جایی دیدیم عبادتی برایمان عجب و تکبّر آورد بدانیم اصلا عبادت نبود! رجس شیطان بود.
باسمه تبارک و تعالی (۹۱۸)
«عظمت تاریخ اسلام»
«به تاریخ اسلام مانند قرآن و حدیث اهمیت دهیم»
🔹از اوایل طلبگی علاقه ی خاصّی به مطالعه ی تاریخ داشتم. شاید بیشتر از روی کنجکاوی بود و یا پیدا کردن یک سری اطلاعات در مورد شخصیتهای ممتاز و محبوب اسلامی. ولی خداوند متعال توفیق داد و کم کم فهمیدم نه! داستان خیلی عمیقتر از این حرفهاست.
✔اساسا باید به تاریخ اسلام وزنی مانند وزن قرآن و روایات داد. ما معمولا یاد گرفته ایم که منبع و مرجع اساسی دینی قرآن و حدیث است. ولی باید به این دو تاریخ را هم افزود.
👈تاریخ پیامبر و اهل بیت علیهم السلام خیلی عظمت دارد. مناسبتهایی با این انوار پاک رخ داده و رفتارهایی را دامن زده که باید وجب به وجبش را با دقّت مرور کرد. اینها دیگر در ظاهر در قرآن و حدیث نیست. با نگاه تاریخی باید این بعد از نورانیّت آن انوار پاک را دریافت کرد.
👈اهل بیت علیهم السلام برای رقم زدن و خلق این تاریخ هزینه ی هنگفتی پرداخت کرده اند. دریایی از نکات است که هنوز بسیاری از آن بکر مانده است.
👈رفقا طوری تاریخ را بخوانیم که گویا همین الآن در صدر اسلام و زمان اهل بیت علیهم السلام زندگی میکنیم. طوری تاریخ بخوانیم که گویا همه ی وقایع زمانمان را با نوعی ارجاع و تأویل تاریخی معنا میکنیم. احساس کنیم مدام دارد تکرار میشود.
👈وقتی تاریخ میخوانیم تا اندازه ای امور را از آن بستر اوّلیه اش اگر تجرید و تقشیر کنیم میبینیم همیشه در حال تکرار است. راستی ما الآن چه نقشی را داریم بازی میکنیم.
⬇
👈آیا جزء مرتدّین و اصحاب سقیفه ایم؟! آیا از آن زهّاد و عبّاد طرفدار خلفاء هستیم؟! آیا از آن علمای بستر حاکم هستیم؟! آیا از مردم عادی هستیم؟! آیا از طرفداران امیر المؤمنین هستیم یا از قاسطین و ناکثین و مارقین؟! آیا مشغول زندگی خودمان هستیم یا در قافله ی حسینی یا از لشگر عمر سعد یا از مردم کوفه یا از توّابینیم؟!
🔹اگر تاریخ را اینطور زنده نخوانیم از منبعی بسیار بزرگ محروم شده ایم. مدام نگوییم قرآن و روایت. تاریخ اسلام خودش چیز کمی نیست. بُعدی دیگر از نورانیّت را در خود جلوه داده است. همانطور که باید قرآن خواند و روایت خواند باید تاریخ اسلام را هم با عنایت و دقّت خواند.
✔ولی با این درک انسان شناسانه و جامعه شناسانه که اینها تعیّنهای همین انسانی است که در خودمان و جامعه ی خودمان با آن مواجهیم!
👈تخیّلی تاریخ نخوانیم! آن را از حیّز انتفاعش ساقط نکنیم! اگر برخی قرآن خواندنشان از حنجره شان بالاتر نمیرود و قرآن آنها را لعن میکند در تاریخ هم همینطور است.
👈چه بسیاری که تاریخ خواندنشان گویا بر گوش کر خواندن است. چه بسیاری که بر سر روضه ی امام حسین گریه کرده اند و خودشان در عالم باطن از لشگر عمر سعد بوده اند.
⚪طوری تاریخ را بخوانیم که در هر زمانی انتظار داشته باشیم که الآن آن نقشها را چه کسی دارد بازی میکند؟! اگر اینطور بشویم یعنی کم کم داریم وارد دنیای با عظمت تاریخ میشویم. آن وقت است که مختصّات خود را در پهنه و جغرافیای تاریخی یافته و میفهمیم در چه جریانی قرار گرفته ایم. میفهمیم راه به چه سمتی پیش گرفته ایم. همه ی امور معنای دیگری برایمان پیدا میکند.
👈راستی رفقا الان در زمان ما اگر با همین دنیا و تعیّنات حیات نوین بشری باز امیر المؤمنین و شیخین و معاویه و ... می آمدند و میخواستند نقش خودشان را دوباره ایفا کنند چگونه میشد؟!
🚫اگر تا کنون به این پرسشها عمیقا فکر نکرده ایم یعنی هنوز وارد دنیای واقعی تاریخ نشده ایم.
🔻آری تاریخ را باید زندگی کرد. تاریخ را باید تاریخ خواند. به این نسبت اضافی تاریخ به ذوات نورانی باید عنایت ویژه ای داشته باشیم. تاریخ زید و عمرو که نیست! تاریخ رسول الله است! تاریخ امیر المؤمنین است. خیلی با عظمت است. انسان باید با دید عظمت به آن نگاه کند. گویا احساس کند یک عقل عرش نشین و قدسی خود را پایین کشیده و میخواهد اینبار خودش در این سرا نقش بازی کند. همه اش نکته است. همه ی مناسبتهایی که در مواجهه با ایشان رخ میدهد دیگر معنای عظیمی پیدا میکند🔺
✋برخی طوری تاریخ میخوانند و حتّی به شکل جزئی و تخصّصی که شبیه کسی است که خودرویی بسیار پیشرفته خریده ولی سوارش نمیشود. گویا نمیداند که باید با آن حرکت کرد و به مقصدی رسید. یا شبیه کسی که نان را بر شیشه ی عسل میکشید و میخورد!
🔹اصلا اگر در قرآن کریم دقیق شویم متوجّه میشویم که بخش قابل توجّهی از قرآن همین تاریخ است. برایمان قصّه میگوید. سرگذشت بنی اسرائیل را میگوید. تا حالا فکر کرده اید چرا اینگونه است؟! اگر آنها قومی بوده اند که منقرض شده اند پس چرا من باید احوالات آنها را بدانم؟!
👈آیا جز این است که اینها برای ما هم تکرار میشود. همه ی داستانهای موسی و نسبتهایی که این ذات نورانی با پدیده ها برقرار کرد باز هم تکرار میشود؟!
👈همین است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در احادیث معتبری از آن پرده برداری کرد که والله وجب به وجب و متر به متر آنچه بر بنی اسرائیل گذشت بر امّت من هم خواهد گذشت.
👈دیگر انسان عادت میکند تاریخ اسلام را با تأویل به تاریخ بنی اسرائیل بفهمد و رمزگشایی کند. درک بسیاری از امور برایش آسان میشود. به راحتی دیگر میتواند از شبهه ای مانند ارتداد صحابه عبور کند.
👈تازه میفهمد چرا پیغمبر صلی الله علیه و آله به امیر المؤمنین فرمودند تو هارون من هستی! همانطور که تاریخ اسلام مهم است تاریخ بنی اسرائیل هم خیلی مهم است.
👈قدر تاریخ را بدانیم. به آن وزنی در حدّ قرآن و روایات بدهیم. حقایق بسیاری را اساسا باید در جلوه گاه تاریخی اش درک کرد. بسیاری از شبهات را تاریخ پاسخ میدهد. باید منطق فهم تاریخی را استنباط و استخراج کرد.
👈این اصول فقهی که میخوانیم چندان به درد استنباط تاریخی نمیخورد. چون چندان به تاریخ از منظر منبع بودن نگاه نشده است. داستان تاریخ بسی عمیقتر از صرف این است که بگوییم فعل لسان ندارد و حجّت نیست. گاهی لسانی دارد که از دهها دلیل لفظی قوی تر است. خیلی چیزها را حل میکند.
باسمه تبارک و تعالی (۹۱۹)
«فیش برداری» (۴)
«بیرون رفتن از زندان شرطها برای یک فیش برداری موفّق و مفید»
«ثُمَّ تَوَلَّى إِلَى الظِّلِّ فَقالَ رَبِّ إِنِّي لِما أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ»
🔹یکی از اموری که فیش برداری ما را با اختلال مواجه میکند قرار گرفتن در زندان شرطها است (بذل الخاطر ۵۰). بسیاری به خاطر شرطی سازی های بی سبب خودشان را از امواج بسیاری از فیشهای ناب محروم میکنند.
🚫عادت کرده اند تنها مطلبی در موضوعی خاص و آن هم در شرایطی خاص مثل اینکه پشت میز کار یا در حال مطالعه یا سر کلاس درس باشند آن را دریافت کنند و بفهمند!
✔یک فیش بردار قهّار کسی است که خودش را از زندان این شرطها رها کرده. طوری خود را تنظیم و تربیت کرده که هر مطلب مفیدی را در هر زمینه ای از هر کسی در هر شرایطی بیاموزد. از یک بچه یا یک تصویر یا یک کارتون یا روزنامه یا سر سفره ی غذا یا معاشرت با دوستان یا ... .
✔تور شکار فیشهای خوب آزاد کردن انتظار از شرطها و پیدا کردن یک تواضع واقعی است. اینکه انسان درونش را مانند یک کاسه ی گدایی تمییز کرده و رو به آسمان نگاه دارد که در اثر مواجهه با پدیده ها معلّم غیب هر چیزی که خودش صلاح میداند در آن بیاندازد.
🙏زبان حالش با یک فروتنی و افتاده حالی این است که: «ربِّ إنّی لما أنزلتَ الیَّ من خیرٍ فقیرٌ» و چون این گونه است غرور هم که مایه توقّف است سراغش نمی آید و مدام پیش میرود. میفهمد اینها از خودش نیست.
👈همین میشود که همه جا برایش کلاس درس میشود. اشیاء با او به نطق می آیند و او هم آنها را استنطاق میکند.
⬇️