eitaa logo
بزم‌روضه‌آل‌اللّه‌صلوات‌اللّه‌علیهم
226 دنبال‌کننده
70 عکس
260 ویدیو
6 فایل
ان شاءاللّه تعالی به مدد بی‌بیِ سه ساله و با اجازه ی حضرت مادر «سلام‌اللّه‌علیهما»، در ایام #وفات و #شهادات حضرات آل اللّه «صلوات‌اللّه‌علیهم‌اجمعین» و همچنین #شب_های_جمعه، (و گه گداری هم همینجوری دلی) در محضر روضه خواهیم بود التماس دعا برای فرج آقا یاعلی
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از روضه
سلام اللّه علیها مکتوب 📚🖋️ شعر📜 سوخته گرچه پرش از شرر غارت ها پا نهاده است روی تاج ابر قدرت ها اسکتو گفت‌ و عوالم همگی لال شدند ریخت از هیبت او هیمنه ی هیبت ها سالها پيش در اين شهر بزرگى مى كرد آه دیگر خبری نيست از آن عزت ها بين اين شهر بنا بود كه مهمان باشد اُف بر اين رسم پذيرايى و اين دعوت ها شاهبانوى جهان باشى اگر هم ، وقتى دست بسته برسى ، مى شكند حُرمت ها دختر پرده نشین علی و فاطمه را نگهش داشته کوفه سرِپا ساعت ها لااقل کاش ابالفضل برایش میماند با حضورش چه کسی داشت از این جرأت ها خارجى زاده كه گفتند دلش سوخت ولى قارى اش آمد و برداشته شد تُهمت ها داشت‌ مانند علی خطبه ی غرا میخواند سر که آمد به سر آمد سخن و صحبت ها دست بر شانه ی طفلان حرم میگيرد آنكه خم بود به پايش همه ی قامت ها میدوَد تا كه كسى نانِ تصدّق نخورد آرى افتاده به دوشش همه ی زحمت ها شد قبول اُمّ حبيبه! همه نذرى هايش خانمش آمده در كوفه پس از مدت ها اولش هرچه نظر کرد کسی را نشناخت تا سرِ نیزه نشین کرد عیان نسبت ها روز از شدت گرما و شب از سرمایش پوست انداخته بودند همه صورت ها سَر كه افتاد زمين زود برَش داشت رباب چون‌ دگر گير نمى آمد از اين فرصت ها ‼️🏴جهت تسکین قلب داغدار امام زمان ارواحنافداه صلوات 🏴‼️ ╗═══ ≪ •یاعلی• ≫ ═══╔ بزم روضه آل اللّه صلوات اللّه علیهم ╝═══ ≪ •یاعلی• ≫ ═══╚
هدایت شده از روضه
علیه‌السلام سلام اللّه علیها مکتوب 📚🖋️ شعر📜 منت از این خانواده هر کسی بهتر کشید درد طعنه از زبان این و آن کمتر کشید تا درِ این خانه باشم آبرویم می‌دهند در‌به‌در شد هرکسی که دست از دلبر کشید باده‌ی هر ساغری قطعاً نمی‌سازد به من ساقیِ من باده را از چشمه‌ی کوثر کشید به خود من بود اگر از روضه غافل می‌شدم مادرش _روحی فداها_ کار از این نوکر کشید باز دارند از حسینیه غنیمت می‌برند هرکه آمد این سیاهی را به چشم تر کشید فقر یعنی سینه‌ای خالی از عشق اهل بیت عاشقِ ارباب دست از کیسه‌های زر کشید جام اشک این دو ماهه دست بی بی زینب است خوشبحال هر کسی آمد و آن را سر کشید هم بزرگ و کوچک و هم اوسط اینها علی‌ست ذکر هو باید به عشق این همه حیدر کشید مرغ دل یک بام دارد دو هوا، این روزها باید از کرببلا سوی مدینه پر کشید گریه کرد و آه سردی از دل مضطر کشید آن که با انگشتِ زخمی لاله‌ای پرپر کشید کوچه کوچه شهر پیغمبر سراسر ناله شد تا شهید زنده‌ی زینب، عبا بر سر کشید روضه یعنی بعد روز واقعه با دست خود نیزه‌ها را یک به یک از پهلوی اکبر کشید روضه یعنی که عموی خوش قد و بالاش را تکه تکه مثل طفل کوچکی در بر کشید از خجالت آب شد در پیش چشمان رباب هر زمانی که گریزش به لب اصغر کشید روضه یعنی اینکه این آقا به چشمش دیده است بی حیا دشداشه‌اش را تا زد و خنجر کشید بعد از این در روضه‌اش کم می‌آورد او پدر را از دل گودالِ خون بیرون کشید روضه‌ام امشب اگر مکشوفه شد شرمنده‌ام او خودش مرثیه‌هایم را به خاک و خون کشید روضه یعنی دست‌های ناتوانش بینِ راه خارها از دست و پای زخمی خواهر کشید روضه یعنی هرقدم در پیش چشمان ترش دست شومی از سر آیینه‌ای معجر کشید روضه یعنی روضه‌های ناتمام محفلش باز هم مرثیه‌هایش به شبی دیگر کشید رشته‌کوه درد و غم را مثل زخم کهنه‌ای روی دوش خسته‌اش تا لحظه‌ی آخر کشید مو کنان، مویه کنان بر سینه و سر می‌زنیم یک علیِ دیگر از این خانواده پَر کشید ‼️🏴جهت تسکین قلب داغدار امام زمان ارواحنافداه 🏴‼️ ╗═══ ≪ •یاعلی• ≫ ═══╔ بزم روضه آل اللّه صلوات اللّه علیهم ╝═══ ≪ •یاعلی• ≫ ═══╚
سلام اللّه علیها مکتوب 📚🖋️ شعر📜 🔸 و در «منتخب» آمده است که او پدرش را مخاطب قرار داده می‌فرمود: «یا أبتاه، من ذا الذی خضبک بدمائک» «پدر جان، چه کسی صورت منورت را غرق خون ساخته؟» «یا أبتاه، من ذا الذی قطع وریدیک!» «پدر جان، چه کسی رگهای گردنت را بریده است؟» «یا أبتاه من ذا الذی أیتمنی علی صغر سنی» «پدر جان، کدام ظالم مرا در کودکی یتیم کرده است؟» «یا أبتاه، من للیتیمة حتی تکبر» «پدر جان، کی متکفل یتیمه ات می‌شود تا بزرگ شود؟» «یا أبتاه، من للنساء الحاسرات» «پدر جان، چه کسی به فریاد این زنان سر برهنه می‌رسد؟» «یا أبتاه، من للأرامل المسبیات» «پدر جان، چه کسی داد رسی از این زنان بیوه و اسیر می‌کند؟» «یا أبتاه، من للعیون الباکیات» «پدر جان، چه کسی نظر مرحمتی به سوی این چشمهای گریان (ما کند که شب و روز در فراق تو گریه) می‌کند؟» «یا أبتاه، من للضایعات الغریبات» «پدر جان، کی متوجه این زنان بی صاحب، غریب خواهد شد؟» «یا أبتاه، من للشعور المنشورات» «پدر جان، کی از برای این موهای پریشان خواهد بود؟». «یا أبتاه، من بعدک وا خیبتاه» «پدر جان، بعد از تو داد از ناامیدی!» «یا أبتاه، من بعدک وا غربتاه» «پدر جان، بعد از تو داد از غریبی و بی کسی!» «یا أبتاه، لیتنی کنت لک الفداء» «پدر جان، کاش من فدای تو می‌شدم» «یا أبتاه، لیتنی کنت قبل هذا الیوم عمیاء» «پدر جان، کاش من پیش از این روز کور شده بودم، و تو را به این حال نمی دیدم» «یا أبتاه، لیتنی و سدت الثری و لا أری شیبک مخضبا بالدماء» «پدر جان، کاش مرا در زیر خاک پنهان کرده بودند و نمی دیدم که محاسن مبارکت به خون خضاب شده باشد» 🔸 آن معصومه نوحه می‌کرد و اشک می‌ریخت تا آنکه نفس او به شماره افتاده و گریه راه گلویش را گرفت، مثل مرغ سرکنده، گاهی سر را به طرف راست می‌نهاد و می‌بوسید و بر سر می‌زد، و زمانی به چپ می‌گذارد و می‌بوسید... 🔸 پس آن نازدانه لب بر لب پدر نهاد، زمان طویلی از سخن افتاد گریست. 🔸 «فنادی الرأس بنته، الی الی، هلمی فأنا لک بالانتظار. فغشی علیها غشوة لم تفق بعدها، فحر کوها فاذا هی قد فارقت روحها الدنیا...» «آن رأس شریف دختر را صدا کرد که به سوی من بیا، من منتظر هستم، او غش کرد و دیگر به هوش نیامد، چون او را حرکت دادند متوجه شدند که روح شریفش از بدن مفارقت کرده و به خدمت پدر شتافته است». 📜📚📌انوار الشهادة: ۲۴۴ 📜📚📌ریاض القدس: ۳۲۶: ۲. ‼️🏴جهت تسکین قلب داغدار امام زمان ارواحنافداه صلوات🏴‼️ ╗═══ ≪ •یاعلی• ≫ ═══╔ 🔸بزم روضه آل اللّه صلوات اللّه علیهم🔸 ╝═══ ≪ •یاعلی• ≫ ═══╚
enc_16793089998838079891146.mp3
9.94M
آخر سال 📜سر سال است مرد مسکین ام... 👤 کربلایی سید امیر حسینی
. ‼️ اطلاعیه‼️ بسم اللّه الرحمن الرحیم 💠امام مهدى عليه‌السلام در زيارت ناحيه مقدّسه: لأَندُبَنَّكَ صَباحا و مَساءً و لأَبكِيَنَّ عَلَيكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَما (هر صبح و شام بر تو گريه و شيون مى كنم و در مصيبت تو به جاى اشك، خون مى گريم) 🔺با توجه به نزدیک شدن به ایام ، به جهت انس و سنخیت با وجود نازنین آقا بقیة اللّه ارواحنافداه ان‌شاءاللّه‌ تعالی از ابتدای ماه ذی‌القعده به مدت ۴۰ شبانه روز، به 🔸سلامتی امام زمان ارواحنافداه 🔸تعجیل در فرج آقا 🔸رفع موانع ظهورشون 🔸رفع همّ و غم و ناراحتی از قلب نازنینشون 🔸و شادی وجود مبارک و نازنین آقا جان هر روز بعد از نماز صبح و هرشب بعد از مغرب یک در کانال بارگزاری می‌شود 🔸 بزم‌روضه‌آل‌الله‌صلوات‌اللّه‌علیهم https://eitaa.com/bazmeroze
علیه‌السلام مکتوب 📚🖋️ شعر 📜 🔸 روز سوم برای غربت شاه غریب سینه زدم برای حضرت شیب الخضیب سینه زدم گریستم همه‌ی عمر جای یارانش میان روضه به جای حبیب سینه زدم عزیز فاطمه گفتند عجیب کشته شدی... که بین روضه برایت عجیب سینه زدم شنیده‌ام که سر صبر کشتنت، حالا... به قتلِ صبرِ تو من بی‌شکیب سینه زدم به نوحه‌خوانِ تو گفتم بگو از آب فرات همین که گفت شدی بی نصیب، سینه زدم 🔸 بزم‌روضه‌آل‌الله‌صلوات‌اللّه‌علیهم https://eitaa.com/bazmeroze
علیه‌السلام مکتوب 📚🖋️ شعر 📜 🔸روز نهم آنکه از جمع‌ امامان دو برادر دارد دلبری از همۀ ما دو برابر دارد طرفی ‌ام‌بنین و طرفی فاطمه است کیست در بین عشیره که دو مادر دارد؟ لشکری زهره ندارد که نگاهش بکند خاصه وقتی که کنارش علی اکبر دارد چقدر بر روی پیشانی او می‌آید دستمالی که به سر حضرت حیدر دارد ایستاده به سر کعبه بخواند خطبه تا بدانند که این طایفه منبر دارد علمش را بزند کرببلا چیزی نیست کعبه تا کوه احد نیز ترک بردارد وقت صفین بزن چند قدم در میدان چشم بر تیغ شما مالک‌اشتر دارد هر‌ امامی که تو را دید دو دستت بوسید بوسه بر بازوی تو لذّت دیگر دارد حق بده اینهمه اسفند برایت می‌سوخت قد و بالای تو در سایه دو دختر دارد مدح تو بود دلم از تب و تابش افتاد وای بر معجر زینب که رکابش افتاد علقمه موج شد، عکس قمرش ریخت به هم دستش افتاد، زمین بال و پرش ریخت به هم تا که از گیسوی او لختۀ خون ریخت به مشک گیسوی دخترک منتظرش ریخت به هم تیر را با سر زانوش کشید از چشمش حیف از آن چشم که مژگان ترش ریخت به هم خواهرش خورد زمین، مادر اصغر غش کرد او که افتاد زمین، دور و برش ریخت به هم قبل از آنیکه برادر برسد بالینش پدرش از نجف آمد، پدرش ریخت به هم به سرش بود بیاید به سرش ‌ام بنین عوضش فاطمه تا دید سرش، ریخت به هم کتف‌ها را که تکان داد حسین افتاد و دست بگذاشت به روی کمرش ریخت به هم خواست تا خیمه رساند، بغلش کرد ولی مادرش گفت به خیمه نبرش، ریخت به هم نه فقط ضرب عمود آمد و ابرو وا شد خورد بر فرق سرش، پشت سرش ریخت به هم تیر بود و تبر و دِشنه، ولی مادر دید نیزه از سینه که ردّ شد، جگرش ریخت به هم به سر نیزه ز پهلو سرش آویزان بود آه با سنگ زدند و گذرش ریخت به هم 🔸بزم‌روضه‌آل‌الله‌صلوات‌اللّه‌علیهم https://eitaa.com/bazmeroze
سلام‌اللّه‌علیها مکتوب 📚🖋️ شعر 📜 🔸روز دوازدهم میبرندم بر سر بازار چشمت را ببند نور چشم حیدر کرار چشمت را ببند کربلا تا شام می گفتم که چشمت را نبند یا اخا اما به شام تار چشمت را ببند شد نقاب صورت من آستین پاره ام بی تو شد کار حرم دشوار چشمت را ببند پایکوبی و کف و دشنام و سوت و هلهله من کجا و این همه آزار چشمت را ببند تاب سیلی خوردن دختر نداری روی نی دخترت را دست من بسپار چشمت را ببند کاری از دست سر ببریده می آید مگر تو فقط یک کار کن یک کار چشمت را ببند من که می‌دانم تو از زینب خجالت می‌کشی در میان این همه انظار چشمت را ببند چشم عباس تو را بستند با تیر جفا تا نخورده سنگ این کفار چشمت را ببند کوچه ها را یک به یک گشتم به همراه سرت می‌روم در مجلس اغیار چشمت را ببند من کجا و این همه نامحرمان بی حیا من کجا و این همه خمار چشمت را ببند رفت انگشت اشاره سمت دخترهای تو ای برادر می‌کنم اصرار چشمت را ببند خیزران تا رفت بالا قلب من آتش گرفت تو بگو با خواهرت اینبار چشمت را ببند 🔸 بزم‌روضه‌آل‌الله‌صلوات‌اللّه‌علیهم https://eitaa.com/bazmeroze
با سلام خدمت همه‌ی گریه کنان آقا سیدالشهداء علیه‌‌الصلاةوالسلام بخاطر مراسم تشییع و دیگر مراسمات و مشغله فراوان، متاسفانه دیشب توفیق بارگذاری نداشتم خواهران و برادران بزرگوارم حلال بفرمائید ان شاءاللّه که دیگه سلب توفیق نشه از ما ولی در این موارد عزیزان میتونن از روضه های موجود در کانال استفاده کنن التماس دعا برای امام زمان ارواحنافداه یاعلی مدد
سلام‌اللّه‌علیها مکتوب 📚🖋️ شعر 📜 🔸روز هفدهم 🩸خدایا! مرا دیگر به برادرم برسان... در نَقلی آمده است: حضرت زینب سلام‌الله‌علیها پیش از آنکه چشم از این دنیا بر هم نهد، وضو گرفت و با خدای متعال نجوا نموده و فرمود: 📋 یا رَبِّ إنَّ قَلبي مِن هٰذِهِ الدُّنیا مُنزَجِرَةٌ، فَأَوصِلني إلیٰ أخِيَ المَظلومِ، وَلَیسَ لي صَبرٌ عَلیٰ مُفارَقَتِهِ ▪️پروردگارا! به راستی قلبم از این دنیا روی‌گردان است؛ پس مرا به برادر مظلومم برسان که دیگر تابِ جدایی از او را ندارم. 📚بشارة الباکین، تبریزی، ص۱۷۱ اگر دلواپسِ من بوده‌ای، من بیشتر بودم میان بستگان خود به تو وابسته‌تر بودم رسیده لحظه‌ی مرگم سراغم را نمیگیری؟! به شوق دیدنت از صبح هِی خیره به در بودم میان بسترم جان می‌دهم حالا تک و تنها منی که لحظه‌ی جان دادنِ چندین نفر بودم نگاه اولم را بین آغوش تو خندیدم از آن بدْو تولد با تو یک جور دگر بودم نگاه آخرم گودال بودی گریه می‌کردم وَ از موی سرِ آشفته‌ات آشفته تر بودم هنوزم با مرور خاطراتت جان به لب هستم سه ساعت زخم خوردی و سه ساعت محتضر بودم میان التماس من تو را هر کس که آمد زد چه بر می‌آمد از این دستِ تنها؟! یک نفر بودم به ابن سعد رو انداختم آخر سر از غربت منی که از سخن با یک غریبه بر حذر بودم به پیش چشم من ده اسب از روی تنت رد شد تو خونین پیکر و من بیشتر خونین جگر بودم تو شأنت دامن زهراست نه مخروبه‌ی خولی سرت را از تنورش در می‌آوردم اگر بودم بهانه تا نگیرند از نبود تو یتیمانت برای بچه‌ها هم عمه بودم هم پدر بودم سوار ناقه ها کردم همینکه دخترانت را برای محملم دنبال مَحرَم در به در بودم تویی که شرط ضمن عقد من بودی، خبر داری که من از کربلا تا شام با که همسفر بودم؟! مرا بازار بردند و مرا آزار می‌دادند منی را که به عصمت در دو عالم مفتخر بودم تورا با خیزران می‌زد مرا ساکت کند دشمن حلالم کن برادر جان برایت دردسر بودم @maghaatel 🔸 بزم‌روضه‌آل‌الله‌صلوات‌اللّه‌علیهم https://eitaa.com/bazmeroze
علیه‌السلام مکتوب 📚🖋️ شعر 📜 🔸روز بیست و چهارم تو را به دست گرفته به آسمان بدهد گل محمدي اش را به باغبان بدهد كه برگهاي تو را يك به يك جدا كردند بغل گرفته به زهرا تو رانشان بدهد بريد صوت تو را نيزه ي حسود كسي به روي حنجره ات آمده اذان بدهد تو را بريده بريده صداكند ... ولدَي اگر كه هلهله ها يك كمي امان بدهد بغل گرفته تو را و تن تو مي ريزد خودت بگو كه چگونه تو را تكان بدهد بلند شو پدرت را به خيمه برگردان وگرنه پيش تن زخمي تو جان بدهد بلند شو به لبش بوسه دوباره بده وگرنه بعد تو بوسه به خيزران بدهد 🔸 بزم‌روضه‌آل‌الله‌صلوات‌اللّه‌علیهم https://eitaa.com/bazmeroze
روضه مکتوب 📚🖋️ شعر 📜 در نقل‌ها آمده است: 🥀 شبی از شب‌هایی که قافله در راه شام بود، حضرت سکینه سلام‌الله‌علیها (در برخی نقل، حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها آمده) به یاد پدر و درد اسارت و غم های دلش، گریه زیادی کرد و صدای او به گریه بلند شد. 🥀 شتربان او وقتی که دید گریه‌اش تمامی ندارد، گفت: 📋 اُسكُتي يا جارِيَة! فقد أذَّيتِني بِبُكائِكِ ▪️ای کنیزک! ساکت شو! مرا با گریه‌ات آزار می‌دهی! 🥀 اما آن نازدانه، گریه‌اش تمام نشد، بلکه چنان ناله‌ای کشید که نزدیک بود روح از بدنش جدا شود. آن شتربان ملعون گفت: ای دختر خارجی! ساکت شو دیگر! 🥀 آن دختر مظلومه با شنیدن این جمله حالش دگرگون شد و با ناله گفت: ای وای من! آه ای پدرم! تو را از روی ظلم و جور کشتند و حالا تو را خارجی هم می‌خوانند!؟ 📋 فَغَضَبَ اللَّعينُ مِن قَولِها، و أخَذَ بِيَدِها، و جَذَبَها و رَمَىٰ بِها عَلىٰ الْأرضِ فَلَمَّا سَقَطَتْ غُشِيَ عَلَيْها. ▪️آن شتربان دیگر به غضب آمد و دست آن مخدّره را گرفت و از روی شتر کشید و آن بانوی مظلومه را محکم به زمین زد و حضرت سکینه عليها السّلام بيهوش شد. 🥀 وقتی که به هوش آمد، همه رفته بودند و اثری از قافله نبود. با پای برهنه در تاریکی شب راه افتاد. گاهی می‌نشست و گاهی بلند می‌شد و گاهی پدر و گاهی عمه‌اش را صدا می‌زد. ساعتی از شب را همین‌گونه سپری کرد و باز اثری از قافله ندید و بيهوش روی زمین افتاد. 🥀 در همين ساعت بود که ديدند نیزه‌ای که سر مطهر سیدالشهدا علیه‌السلام بر آن بود، در زمین فرو رفت و هرچه حامل آن نیزه و لشکریان دیگر تلاش کردند تا آن رابیرون بیاورند، نتوانستند. 🥀 خبر به عمر سعد لعين رسيد و او گفت: از علي بن الحسین علیهماالسلام سؤال کنید؛ آنان سراغ امام سجاد علیه السلام رفتند و قضیه را بازگو کردند.  🥀 حضرت فرمودند: بروید به عمه جانم زينب کبری عليهاالسلام بگویید دنبال بچه‌ها بگردد؛ شاید کودکی در دل شب گمشده باشد. 🥀 خبر به زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها دادند و آن بانو تک تک اطفال را صدا زد اما تا آن نازدانه را صدا زد، جوابی نشنید. 📋 فَرَمَتْ زينبُ بِنَفسِها مِن ظَهرِ النَّاقَةِ، و جَعَلَتْ تُنادِي: وا غُربَتاهُ! واضَيعَتاهُ... في أيِّ أرضٍ طَرَحوكِ، و في أيِّ وادٍ ضَيَعوكِ! ▪️پس از همان بالای نافه، خودش را بر زمین انداخت و ناله سر میداد: وا غربتاه!!‌ … دخترم! در کدام وادی و بیابان تو را انداخته و رها کرده اند؟! 📋 فَرَجَعَتْ إلىٰ وَراءِ الْقافِلَةِ، و هِيَ تَعدو في الْبَراري حافِيَةً و الشَّوكُ تَدخُلُ في رِجلَيْها، و تَصرُخُ، و تُنادِي ▪️آن بانو با پای برهنه به عقب قافله رفت و خارهای بیابان در پای او می‌رفت و آن حضرت ناله سر می‌داد و سکینه خاتون را صدا می‌زد. 🥀 همین گونه در عقب قافله رفت تا اینکه یک سیاهی نمایان شد. زینب کبری عليهاالسلام جلو آمدند و دیدند که یک بانویی روی ریگ و رمل بیابان نشسته و سر آن نازدانه را به دامن گرفته است و گریه می‌کند. 🥀 زينب کبری عليهاالسلام جلو آمدند و فرمودند: شما کیستید که بر یتیمان ما ترحم میکنید؟‌ آن بانو ، رو به زينب کبری عليهاالسلام کردند و فرمودند: 📋 بُنيَّةَ زينبُ! أنا اُمُّكِ فاطمةُ الزَّهراءِ أظَنَنتِ إنِّي أغفُلُ عَن أيتامِ وَلَدِي! ▪️دخترم زينب! منم مادرت فاطمه زهرا «سلام‌الله‌علیها»؛ تو گمان میکنی من از حال یتیمان پسرم غافل میشوم!؟ 📚معالی السّبطين، ج۲ ص۱۳۶ 🔸https://eitaa.com/bazmerozee