عشق یکی.mp3
8.31M
❤️عشقیکی،راهیکی
💔منم و غمحسین
☀️چہ غم مبارکی...
#عبدالرضا_هلالی
#محمدحسین_پویانفر
#نوای_محرم
#ماه_محرم
#محرم
#به_عشق_مولا_گناه_نکنیم
⚫️@be_eshghe_agha
🔹اشک قیمتی است...
✍🏻زمانی که بررسی اعمال من انجام میشد و نقایص کارهایم را می دیدم، گرمای شدیدی از سمت چپ به سوی من می آمد! حرارتی که نزدیک بود تمام بدنم را بسوزاند. اما...
♨️این حرارت تمام بدنم را می سوزاند، طوری که قابل تحمل نبود. همه جای بدنم می سوخت، بجز صورت و سینه و کف دستهایم!
🍃برای من جای تعجب بود. چرا این سه قسمت بدنم نمی سوزد؟! لازم به تکلم نبود. جواب سؤالم را بلافاصله فهمیدم.
☝️🏻من از نوجوانی در هیئت و جلسات فرهنگی مسجد محل حضور داشتم.
پدرم به من توصیه می کرد که وقتی برای آقا امام حسین علیه السلام و یا حضرت زهرا(س) و اهل بیت(ع) اشک می ریزی، قدر این اشک را بدان.
🔸اشک بر این بزرگان، قیمتی است و ارزش آن را در قیامت میفهمیم. پدرم از بزرگان و اهل منبر شنیده بود که این اشک را به سینه و صورت خود بکشید و این کار را می کرد.
🔺من نیز وقتی در مجالس اهل بیت السلام گریه می کردم. اشک خود را به صورت و سینه ام می کشیدم. حالا فهمیدم که چرا این سه عضو بدنم نمیسوزد!
📚 کتاب سه دقیقه در قیامت
#به_عشق_مولا_گناه_نکنیم
⚫️@be_eshghe_agha
#سرگذشت ارواح در عالم برزخ
(قسمت 3)
#قسمت_سوم
✅صدای ملک الموت را شنیدم که میگفت: این جماعت را چه شده؟ به خدا قسم من به او ظلم نکردم؛ روزی او از این دنیا تمام شده است. 💠اگر شما هم جای من بودید به دستور خدا، جان مرا میگرفتید. اطاعت و عبادت من بر درگاه الهی این است که هر روز و شب دست گروه زیادی را از دنیا قطع کنم.نوبت به شما هم می رسد... ♨️جمعیت به کار خود مشغول و گوش شنیدن این هشدارها را نداشتند. آرزو میکردم ای کاش در دنیا یکبار برای همیشه این هشدارها را شنیده بودم تا درسی برای امروزم بود.
اما ...افسوس و صد افسوس!
◼️پارچهای بر بدنم کشیدند و پس از ساعتی بدنم را به غسالخانه بردند، مکان آشنایی بود، بارها برای شستن مرده هامان به اینجا آمده بودم. 🔷در این حال، متوجه غسال شدم که بدون ملاحظه، بدنم را به این سو و آن سو میچرخاند.
به خاطر علاقهای که به بدنم داشتم، بر سر غسال فریاد میزدم: آهستهتر! مدارا کن!
اما او بدون کوچکترین توجهی به درخواستهای مکرر من، به کار خویش مشغول بود. 🔵آن روزها فکر میکردم خرید کفن، یک عمل تشریفاتی است، اما .. چه زود بدنم را سفیدپوش کرد. واقعاً دنیا محل عبور است.
✨با شنیدن صدای دلنشین الصلوة... الصلوة...الصلوة...نوعی آرامش به من دست داد.. 🍀چون نماز تمام شد،جنازهام را روی دستهایشان بلند کردند و ترنم روح نواز شهادتین، بار دیگر دلم را آرام کرد. من نیز بالای جنازهام قرار گرفتم و به واسطه علاقهام به جسد، همراه او حرکت کردم. 💥تشییع کنندگان را میشناختم. باطن بسیاری از آنها برایم آشکار شده بود .
چند تن از آنها را به صورت میمون میدیدم در حالیکه قبلاً فکر میکردم آدمهای خوبی هستند. 🌼 از سوی دیگر، یکی از آشنایان را دیدم که عطر دل انگیز و روح نوازش، شامهام را نوازش میداد. این در حالی بود که من او را به واسطه ظاهر سادهاش محترم نمیشمردم، شاید هم غیبت دیگران، او را از چشمم انداخته بود و یا .... 💠تابوت بر روی شانه دوستان و آشنایان در حرکت بود و من همچنان، با نگرانی از آینده، آنهارا همراهی میکردم.
در حالیکه بسیاری از تشییع کنندگان، زبانشان به ترنم عاشقانه لااله الاالله و ... مشغول بود. ❌ دو نفر از دوستانم آهسته به گفتگو مشغول بودند. به کنارشان آمدم و به حرفهایشان گوش سپردم. عجبا! سخن از معامله و چک و سود کلان و..میکنید؟ چقدر خوب بود در این لحظات اندکی به فکر آخرت خویش میبودید، به آن روزی که دستتان از زمین و آسمان کوتاه خواهد شد و پرونده اعمالتان بسته و هرچقدر مانند من مهلت بطلبید، اجازه برگشت نخواهید داشت
ادامه دارد...
#به_عشق_مولا_گناه_نکنیم
⚫️@be_eshghe_agha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚آیت الله بهجت رحمة الله علیه: قرآن عدیل حضرت حجت صلوات الله علیه هست، نظر به قرآن مثل نظر به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف هست💚
✅بیاید یه بارم با این دید قرآن بخونیم😊❤️
#به_عشق_مولا_گناه_نکنیم
⚫️@be_eshghe_agha
A13950209LJ_SL.mp3
26.55M
📚#معاد_در_قرآن_کریم
🎤 استاد دکتر محمد اسدی گرمارودی
4⃣1⃣جلسه چهاردهم
🔸نظریه لئون دنی در مورد مرگ
🔹نظریه حکما در مورد مرگ و نفس
🔸نفس حقیقتی غیر از بدن است؟!
🔹بدن ابزار نفس است.
🔸تفاوت نفس با عقل و روح مطلق
🔹آثار قوی شدن نفس در ظاهر افراد
🔸چرا ظاهر برخی انسانها شما را یاد خداوند میاندازد و برخی یاد شیطان؟!
🔹تفاوت نفس از دیدگاه ابن سینا
🔸چرا زبان برخی افراد نیش دارد و زبان برخی نرم؟!
🔹آثاری که در وجو ما هست.
🔸شبهات مطرح شده در مورد نفس
🔹انواع تعلقات ما
🔸دفع شبهه بقای موضوع در حرکت جوهری ملاصدرا
✨شبتون مهدوی ✨
#به_عشق_مولا_گناه_نکنیم
⚫️@be_eshghe_agha
استاد فرهمند - دعای عهد.mp3
1.54M
#قرار_عاشقی💚
📖دعای عهد
✨اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج✨
#به_عشق_مولا_گناه_نکنیم
⚫️@be_eshghe_agha
#قرآن
📖تلاوت روزانه، صفحه ۲۲۸
➕خلاصه تفسیر(خدایی که در کنار ماست)
#به_عشق_مولا_گناه_نکنیم 👇🏻
⚫️@be_eshghe_agha
2548243_16kb.mp3
1.27M
🎤ترتیل صفحه ۲۲۸ سوره مبارکه هود(جزء دوازدهم)
#به_عشق_مولا_گناه_نکنیم
⚫️@be_eshghe_agha
صبر بـر هجران آن
آرام جان باشد گناه
زنده بودن در فراق او
گناهی دیگر است
سلام حضرت دلبـ❤️ـر ....
#سلام
#شعر_مهدوی
#امام_زمان
#به_عشق_مولا_گناه_نکنیم
⚫️@be_eshghe_agha
36827841892530.mp3
9.6M
💔🎧 میاد خاطراتم جلوی چشام
من اون خستگی تو راه رو میخوام
#محرم #اربعین
#به_عشق_مولا_گناه_نکنیم
⚫️@be_eshghe_agha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹تنهایی نمیشه...!
👤 استاد رائفیپور
🔸 لزوم ایجاد شبکه ولایت
♥️ باید اجتماع قلوب داشته باشیم وگرنه به ظهور نمیرسیم...
#به_عشق_مولا_گناه_نکنیم
⚫️@be_eshghe_agha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸حاجات، اینگونه به اجابت نزدیک ترند
🎤حجتالاسلام والمسلمین نظافت
#به_عشق_مولا_گناه_نکنیم
⚫️@be_eshghe_agha
#سرگذشت ارواح در عالم برزخ
(قسمت4)
#قسمت_چهار
آنگاه رو کردم به اهل و عیالم و گفتم: «ای عزیزان من! دنیا شما را بازی ندهد، چنانکه مرا به بازی گرفت» 🌀مرا مجبور کردید به جمع آوری اموالی که لذتش برای شما و مسئولیتش با من است... ◾️چند نفر جنازهام را از تابوت بیرون آورده و چنان با سر وارد بر گور کردند که از شدت ترس و اضطراب گمان کردم از آسمان به زمین افتادهام... 🍀در این حال شخصی نزدیک جسدم آمد و مرا به اسم صدا زد؛ خود را نزدیک او رساندم و خوب به حرفهایش گوش دادم. او در حال خواندن تلقین بود.
هر چه میگفت میشنیدم و بلافاصله، همراه با او تکرار میکردم؛ چقدر خوب آرام و زیبا تلفظ میکرد. 🍃 چیزی نگذشت که شروع به چیدن سنگ در اطراف لحد کردند، از اینکه جسدم را زندانی خاک میساختند سخت ناراحت بودم. 🍂با خود اندیشیدم بهتر است به کناری بروم و با جسد داخل گور نشوم اما به واسطه شدت علاقهای که داشتم، خود را کنار جنازه رساندم.در یک چشم بر هم زدن، خروارها خاک بر روی جسدم ریختند... ♻️جمعیت متفرق شدند و فقط تعداد انگشت شماری از نزدیکانم باقی ماندند؛ اماچندی نگذشت که همگان تنها رهایم کردند و رفتند -اصلاً باورم نمیشد چقدر نامهربان بودند.. 🔘پس از این همه ناله و فغان به خود آمدم و دیدم انچه برایم باقی مانده است:
قبری است بس تاریک، وحشتزا، غم آور و هول انگیز، ترسی شفاف وجودم را فرا گرفت. 🔸با خود اندیشیدم: هر چه غم است در دل انسان خاکی، و هرچه اضطراب است در دنیا گویی در قلب من ریختهاند. غم و وحشتی که شاید اندکی از آن میتوانست بدن انسان خاکی را منهدم کند... 🔵از ان همه فشار روحی گریهام گرفت و ساعتها اشک ریختم. به فکر اعمال خویش افتادم و آنگاه که پی به نقصان اعمال خود بردم، آرزو کردم: ای کاش من هم همراه جمعیت باز میگشتم اما افسوس که دیگر دیر بود... 💥در همین افکار غوطهور بودم که به ناگاه، از سمت چپ قبر، صدایی برخاست که میگفت:
بی جهت آرزوی بازگشت نکن، پرونده عمل تو بسته شده! ✨ از شنیدن صدا در آن تاریکی وحشت کردم، گویا کسی وارد قبر شده بود. با لرزشی که در صدایم بود پرسیدم: تو کیستی؟ پاسخ داد: من «رومان» یکی از فرشتههای الهی هستم. 🍃گفتم: گمان میکنم، متوجه آنچه در ذهن من گذشت شدی؟
گفت: آری؟
گفتم: قسم یاد میکنم که اگر اجازه دهید به آن دیار برگردم، هرگز معصیت خدا نکنم و در طلب رضایت او بکوشم....
گفت: این را تو میگویی، اما بدان حقیقت غیر از آرزوی توست؛ از این پس تا قیام قیامت باید در برزخ بمانی..
✏ادامه دارد..
#به_عشق_مولا_گناه_نکنیم
⚫️@be_eshghe_agha
A13950216LJ_SL.mp3
27.67M
📚#معاد_در_قرآن_کریم
🎤 استاد دکتر محمد اسدی گرمارودی
5⃣1⃣جلسه پانزدهم
🔸حساسیت زیاد قرآن به معاد
🔹کیفیت مرگ از زبان امام جواد علیه السلام
🔸صورت و جاسگاه صور معقول ازدیدگاه ابن سینا
🔹نفس ماده است یا خیر؟!(از منظر دیدگاه ابن سینا و ملاصدرا)
🔸چرا برخی از بدنها در قبر نمیپوسند؟
🔹چرا نفس نمیپوسد و باقی میماند؟
🔸رویای صادقانه
🔹احضار ارواح آیا وجود دارد یا خیر؟!
🔸مرگ در عالم ماده فنا و نابودی نیست.
🔹تفسیر مرگ در آیه ۱۰ و ۱۱ سوره سجده
🔸تعریف جاهل به مرگ در زبان ابن سینا
🔹ما هرچه داریم در عالم ماده، جلوهای از تجلی جلوات اسماء الهی است.
🔸تکبر، زمینهساز گناه
🔹شهود نامیه یا نومیه
🔸به فکر لباس نباشیم که تنمان به خاطر چند روز اذیت شود!!!
🔹عالیترین فلسفه بعثت از زبان امام علی علیه السلام
✨شبتون مهدوی ✨
#به_عشق_مولا_گناه_نکنیم
⚫️@be_eshghe_agha
استاد فرهمند - دعای عهد.mp3
1.54M
#قرار_عاشقی💚
📖دعای عهد
✨اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج✨
#به_عشق_مولا_گناه_نکنیم
⚫️@be_eshghe_agha
🔸چند توصیه برای افزایش رزق و برکت آن
#به_عشق_مولا_گناه_نکنیم
⚫️@be_eshghe_agha
44.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💚جز پیش تو قلبم
🍃هر جا می رفت گم بود
🎤سیدرضا نریمانی
✅ بسیار دلنشین
#به_عشق_مولا_گناه_نکنیم
⚫️@be_eshghe_agha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹نماهنگ «همصدای آسمان»
💠به مناسبت روز جهانی مسجد
🎤موذن: علیرضا خالقی
#به_عشق_مولا_گناه_نکنیم
⚫️@be_eshghe_agha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃خبر علامه مجلسی (ره) از عالم برزخ
🎤حجت الاسلام عالی
🗓۳۰ مرداد روز بزرگداشت علامه مجلسی گرامی باد.
#به_عشق_مولا_گناه_نکنیم
⚫️@be_eshghe_agha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سخن_استادان
ذکر یاحسین برای نجات از جھنم...🔥
#آیتاللھ_شاهآبادۍ🌱
#به_عشق_مولا_گناه_نکنیم
⚫️@be_eshghe_agha
🍃آثار سستی و بیتوجهی به نماز
🔸رفت و آمد و مشغلههای دنیای امروز دست به دست هم میدن تا بعضیها نسبت به نماز خوندن کمتوجه باشن یا تنبلی به خرج بدن؛ غافل از اینکه این کار میتونه آثاری مثل کم شدن روزی یا مستجاب نشدن دعا و... داشته باشه
#به_عشق_مولا_گناه_نکنیم
⚫️@be_eshghe_agha
#سرگذشت_ارواح_در_عالم_برزخ
🍀از قبر بیرون رفتیم. نیک جلو رفت و من با کمی فاصله از پشت سر او حرکت می کردم. ترس و اضطراب مرا لحظه ای آرام نمی گذاشت. هر چه جلوتر می رفتیم، محیط بازتر و مناظر اطراف آن عجیب تر می شد. از نیک خواستم که از من فاصله نگیرد، همدوش و همقدمم باشد و اندکی نیز آهسته تر گام بردارد.
نیک ایستاد و گفت: تو را به من سپرده اند (نهج البلاغه/ خ108) که یار و مونس ات باشم. تا آنگاه که به سلامت قدم به وادی السلام گذاری به همین خاطر اندکی جلوتر از تو در حرکتم تا راه را بشناسی.
🔅پس از لحظه ای سکوت، بدین گونه سخنش را دامه داد: البته اگر گناه بتواند فریبت دهد و یا به اجبار تو را همراه خود سازد، بدون شک دیرتر به مقصد خواهی رسید.
🌀اضطرابم بیشتر شد و از آن به بعد هر آ ن احتمال آشکار شدن گناه را می دادم. مسیر راه را با همه مشکلاتش پیمودیم تا به کوهی رسیدیم که البته با سختی فراوان توانستیم خود را به اوج آن برسانیم. در چشم انداز ما، بیابانی قرار داشت که از هر طرف، بی انتها و آسمان آن مملو از دود و آتش بود. نیک خیره به چشمانم گفت: این همان وادی برهوت است که اکنون فقط دورنمایی از آن را می بینی.
😔خودم را به نیک رساندم و گفتم: من از این وادی هراسانم. بیا از راه ایمن تری برویم. نیک ایستاد و گفت: راه عبور تو، همین است اما تا آنجا که در توان من باشد تو را رها نخواهم کرد و در مواقع خطر نیز به یاریت خواهم شتافت.
🔻روز قیامت همه مردم، چه مومن و چه کافر بایستی از پلی بگذرند به نام پل «صراط» که بر روی دوزخ قرار گرفته است. هر کس بتواند، به سلامت از پل عبور کند وارد بر بهشت خواهد شد. وگرنه با کوچکترین لغزشی به قعر جهنم فرو خواهند غلطید
🔹حرفهای نیک اندکی از اضطراب و وحشتم کاست اما با این همه، هنوز نگرانی در وجودم قابل احساس بود. لحظاتی به سکوت گذشت. سپس رو به نیک کردم و دوباره گفتم: راه امن تری وجود ندارد؟ صورتش را به سمت من چرخاند و گفت: بهتر است بدانی که: روز قیامت همه مردم، چه مومن و چه کافر بایستی از پلی بگذرند به نام پل «صراط» که بر روی دوزخ قرار گرفته است. (نهج البلاغه/ خ83 و بحارالانوار/ ج8 ب22) هر کس بتواند، به سلامت از پل عبور کند وارد بر بهشت خواهد شد. وگر نه با کوچکترین لغزشی به قعر جهنم فرو خواهند غلطید. در عالم برزخ نیز، که تنها سایه ای از بهشت و جهنم است و هرگز قابل قیاس با آن رستاخیز عظیم نیست، بیابان برهوتی قرار دارد، که همانند پل صراط در قیامت است و به ناچار باید از آن گذشت. تا در صورت لیاقت به وادی السلام رسید. اما وای بر آنان که می مانند و به عذاب مبتلا می گردند و یا دست کم گرفتار و سرگردان می شوند. کمی فکر کردم و گفتم: چاره ای نیست... حرکت کنیم به امید خدا.
🚶♂به سمت آن دشت بی پایان به راه افتادیم. هرچه پایین تر می رفتیم، هوا گرم و گرمتر می شد. وقتی به سطح زمین رسیدیم، نفسم به شماره افتاد. از نیک خواستم که لحظه ای برای استراحت توقف کند، اما او نپذیرفت و به راه خود ادامه داد و گفت: راه طولانی و خطرناکی در پیش داریم. بنابراین وقت را تلف نکن، زیرا هر چه زودتر برویم، زودتر خلاصی خواهیم یافت.
گفتم: من دیگر نمی توانم چون شدت گرما مرا از پا درآورده است. در همین حال و در حالی که عرق از سرو روی من فرو می ریخت، نقش بر زمین شدم. نیک از آبی که همراه داشت به من نوشانید.سپس در حالی که هنوز از زخمش رنج می برد، مرا بلند کرده و بر کول خود نهاد و به مسیر همچنان ادامه داد.
از این که رهایم نکرد و با وجود زخمهای بیشمارش، چون دوستی مهربان برایم دل سوزاند، خوشحال بودم و شرمگین.
یک ضربه☄
همان طور که به راه خویش می رفتیم، صدای وحشتناکی، توجه مرا به خود جلب کرد. به سمت چپ بیابان نگاه کردم، آنچه دیدم باعث شد که وحشتزده خود را از دوش نیک به زمین اندازم و بی اختیار خود را پشت او مخفی کنم.
دو شخص با قیافه هایی بزرگ و سیاه که از دهان و بینی شان، آتش و دود شعله ور بود و موهایشان بر زمین کشیده می شد، در حالی که در دست هر کدام یک گرز آهنی تفتیده به چشم می خورد، در حرکت بودند. (بحارالانوار/ ج6 ب7و8 و ج5 ص143)
🙍♂با نگرانی به نیک گفتم: اینها کیستند، نکند به سمت ما می آیند؟! نیک لبخند زنان گفت: نترس. اینها نکیر و منکرند، می روند از کافری که تازه از دنیا آمده، بپرسند آنچه از تو پرسیدند. گفتم: اینها وحشتناک ترند. گفت: زیرا با کافر سروکار دارند.
فاصله ای نشد که صدای فرود آمدن چیزی، زمین زیر پاهایم را به شدت لرزاند، وقتی از نیک علت را جویا شدم، گفت: ضربه آتشی بود که بر آن کافر فرود آمد. (بحارالانوار/ ج6 ب7)
از این به بعد نیز این گونه صداها که زمین را به لرزه می آورد بسیار خواهی شنید.
ادامه دارد...
#به_عشق_مولا_گناه_نکنیم
⚫️@be_eshghe_agha