eitaa logo
🌱به شرط عاشقی باشهدا❤
8.3هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
2.2هزار ویدیو
30 فایل
رمان #مستِ_مهتاب #خانم_یگانه 💙کانالداران عزیز ✅کپی مطالب فـــقــــط با فوروارد مستقیم😊 🎀 #تبلیغ کانالهای شما👇 https://eitaa.com/joinchat/254672920C9b16851ec4
مشاهده در ایتا
دانلود
تو آمدی تا یاد بگیریم عاشقی را ... 🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹
*🔸مادر شهید کاوه: شبی از شبهای تحصیل، نشسته بود در اتاقش به انجام تکالیف. رفتم برای شام صدایش کنم. گفت: «گیر کرده‌ام در حل ۲ تا مسئله ریاضی. معلم، توپ چهل‌تکه جایزه گذاشته برایش. اگر اجازه بدهی، تا این ۲ مسئله را حل نکنم شام بی‌شام!» بی‌خیالش شدم تا به درسش برسد. یک ساعت بعد، دوباره رفتم اتاقش. دیدم هنوز مشغول است. صدایش کردم؛ متوجه نشد! گرم کاری میشد، چنان دل می‌داد که تا تکانش نمی‌دادی، ملتفت سر و صدای اطرافیان نمیشد. دوباره یک ساعت بعد صدایش کردم. افاقه نکرد. نیم ساعت بعد به حاج آقا گفتم: «شما برو صدایش کن بلکه آمد شامش را خورد!» حاجی نرفته برگشت، و دیدم با یک پتو دارد می‌رود اتاق محمود! صبح برای نماز از خواب بلندش کردم؛ «شام که نخوردی! لااقل بگو بدانم مسئله‌ها را حل کردی یا نه؟» خندید و گفت: «حل کردم آنهم چه‌جور! برای هر ۲ مسئله، از ۳ طریق به جواب رسیدم!» محمود عاشق فوتبال بود. توپ چهل‌تکه هم خیلی دوست داشت! ظهر از مدرسه برگشت خانه. گفتم: «پس جایزه‌ات کو؟» از جواب طفره رفت! تا اینجا را حالا شما داشته باشید. 🔹۴۰ روز، فوق فوقش ۵۰ روز از شهادت محمود گذشته بود که زنگ خانه به صدا درآمد. حاجی رفت در را باز کرد. عاقله‌مردی پشت در بود؛ «من دبیر ریاضی محمود بودم. کلی هم گشتم تا خانه شما را پیدا کنم». حاجی دعوتش کرد بیاید تو، «نه» آورد؛ «قصد مزاحمت ندارم!» و بعد ادامه داد؛ «من سه سال دبیر ریاضی محمودتان بودم. این را سال آخر فهمیدم که محمود، مسائل ریاضی را خودش حل می‌کرد اما صبح، زودتر می‌آمد کلاس، حل مسئله را هر بار به یکی از دانش‌آموزان که عمدتا هم از قشر پایین بودند یاد می‌داد و جایزه هم اغلب به همان دانش‌آموز می‌رسید، چون محمود از چند راه به جواب می‌رسید. من به طریقی سال سومی که دبیر ریاضی محمود بودم متوجه ماجرا شدم. از قبل هم البته برایم بسیار عجیب بود؛ «چرا محمود که همیشه ریاضی را ۲۰ می‌گیرد، هیچ وقت برنده این جوایز نمی‌شود؟!» کشیدمش کنار؛ «امروز از فلانی شنیدم این مسئله را تو حل کرده‌ای!» اول بنا کرد طفره رفتن، بعد قبول کرد! «چرا؟» جواب داد: «همین فلانی، اولا یک مسئله ریاضی را یاد گرفته از چند راه حل کند. این کار بدی است آقا معلم؟ ثانیا جایزه کتانی بود و من خودم کتانی دارم. آیا بهتر نبود این کتانی برسد دست این دوستمان که کتانی‌اش از چند جا پاره شده؟» من آنجا فهمیدم چه روح بلندی دارد این محمود شما. خواستم موضوع را با مدیر مدرسه درمیان بگذارم تا از کاوه، سر صف صبحگاه، تقدیر شود. قسمم داد؛ «اگر برای کس دیگری این موضوع را لو بدهید، دیگر این مدرسه نمی‌آیم»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
3.Mp3
8.61M
🌺 دخترشینا 🌺 📚 سومین قسمت 📚 💠بر اساس خاطرات ماندگار قدم خیر محمدی کنعان 🔷خاطره نگار : ضرابی زاده 🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹
🕊🕊🕊🕊🕊 گلوله توپ صد و شش ، دو برابر اون قد داشت ، چه برسد به قبضه اش گفتم :"چه جوری اومدی اینجا ؟ " گفت : " با التماس " گفتم : " چه جوری گلوله توپ را بلند میکنی ؟" گفت : " با التماس " گفتم : " میدونی آدم چه جوری شهید میشه ؟ " گفت : " با التماس " و رفت ، چند قدم که رفت ، برگشت و گفت :" شما دست از راه امام برندارید " وقتی آخرین تکه های بدنش را توی پلاستیک می ریختیم فهمیدم چقدر التماس کرده بود شهید شه ... 🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹
17.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 نماهنگ مداحی با تصاویر از شهید خادم الشهدا حجت الله رحیمی 🌷| @harfe_Del135
⚘﷽⚘ 1.معنای واقعی اینکه شهدا واقعا برای ما مهم هستند و اهمیت دارند را خوبِ خوب متوجه شدم . 2.از حسینیه تخریب خیلی خوشم اومد ، واقعا تاثیر خوبی برای ما گذاشت . 3.بسیار سفر خوبی بود و می دانم که بهترین سفر و آخرین سفری بود که اینقدر خوب بود . 🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹
دو تایے بار اولمان بود مے رفتیم مڪہ؛ برای برآورده شدن سہ حاجت شرعے ‌مان در اولین نگاه بہ ڪعبہ سجده ڪردیم.... او زودتر از من سرش رو آورد بالا.... بہ من گفت: "توی سجده باش! بگو خدایا! من و ڪل زندگی و همه چیزم‌ رو خرج خودت ڪن، خرج امام حسین(ع) ڪن!" وقتی نگاهم بہ خانہ ڪعبہ افتاد، گفت: "ببین خدا هم مشڪے پوش حسینه!" خیلی منقلب شدم حرفهاش آدم رو بہ هم مے ریخت... 🌷 : 🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 یک گفتگوی متفاوت در جلسه خواستگاری 🔻 از کجا بفهمیم آقاپسر اهل عشق و وفا است یا اهل هوس؟ 🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹
4_5888565330078336488.mp3
4.99M
⏰ 3 دقیقه 👆 ✅ عاقبت بخیری ═══✼🍃🌹🍃✼═══ 🎤 🔹 ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹
@audio_ketabکانال (2).mp3
4.74M
🌺 دخترشینا 🌺 📚 چهارمین قسمت 📚 💠بر اساس خاطرات ماندگار قدم خیر محمدی کنعان 🔷خاطره نگار : ضرابی زاده 🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃🌸 🍃♦ بی نشان باش... 🌷 مرحوم حاج اسماعیل دولابی: 🔹خوب است انسان جای پا و نشانی نداشته باشد و در خدا گم شود. کار خوبمان را فراموش کنیم، کار بدمان را هم زود استغفار کنیم و فراموش کنیم تا بی‌‎نشان شویم. 🔹باید خود را خلاص و فارغ کرد. هر که را به تو ظلم کرده، ببخش و از خدا هم بخواه او را ببخشد. به هر کس هم خوبی کرده‎ای، فراموش کن. کسانی هم که حقّی بر تو دارند، حقّشان را ادا کن و برایشان دعا کن و از خدا بخواه حقّشان را ادا کند. 🔹 به هر کس بدهکاری، از خدا و پیامبر و امامان بخواه کمکت کنند که حقّش ادا شود. این کار را بکن تا برای ملاقات و یاد خدا سرِ فراغت پیدا شود. 📚 مصباح الهدی - تألیف استاد مهدی طیّب 🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹
فاتح سوسنگرد قبل از شروع مراسم عقد ، نگاهی به من کرد و گفت : شنیدم که عروس هرچه از خدا بخواهد ، اجابتش حتمی است . گفتم ، چه آرزویی داری؟ درحالی ‌که چشمان مهربانش را به زمین دوخته بود ، گفت : اگرعلاقه‌ای به من دارید و به خوشبختی من می ‌اندیشید ، لطف کنید از خدا برایم بخواهید . از این جمله تنم لرزید. چنین آرزویی برای یک عروس در استثنایی‌ ترین روز زندگی‌ اش بی نهایت سخت بود. سعی کردم طفره بروم ؛ اما قسم داد که در این روز این دعا را در حقش بکنم ، ناچار قبول کردم . هنگام جاری شدن خطبه عقد هم برای خودم و هم برای طلب کردم و بلافاصله با چشمانی پر از اشک نگاهم را به دوختم ؛ آثار خوشحالی در چهره‌اش آشکار بود. مراسم ازدواج ما در حضور و تعدادی از برادران برگزار شد. نمی‌دانم این چه رازی است که همه این مراسم و و _الله_مدنی همه به فیض نائل شدند ... راوی : 🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹
کـسی چه میفهـمد ...! تکرار "تـو" .... چقدر ... زندگی بخش است ...! درست مانند ... "نفسها"یم ..!!! شب بخیر 🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹
🌱به شرط عاشقی باشهدا❤
کـسی چه میفهـمد ...! تکرار "تـو" .... چقدر ... زندگی بخش است ...! درست مانند ... "نفسها"یم ..!
🌹 دفعہ آخری کہ اومده بود یہ پارچه بهم داد و گفت بلدے؟ گفتم چی دارے میگے؟😰😔 تو کہ گفتے بر میگردم..!😭 گفت:خب بر میگردم،ولے فقط ...😣💚 🌸
! 🍃مرحوم اسماعیل دولابی: مؤمن اگر ابتلائات دنیا را به خاطر ایمان تحمل کند و طاقت بیاورد قوی می‌شود و هنگام بادهای تند حوادث ، هر چه هم که حوادث سختی مثل زلزله و سیل و قحطی و گرانی و ... بیاید ، خودش ذره‌ای تکان نمی‌خورد و آرام می‌نشیند و دیگران به او پناه می‌برند و آرامش می‌یابند. 🍃غصه‌های دنیا را به کسی نگو. با بزرگان بنشین غصه‌ات از بین می‌رود. در مجلس عزای امام حسین «علیه السلام» بنشین غصه‌ات زایل می‌شود. 📚مصباح الهدی، ص۶۴ 🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹
•┈┈••✾✿❀✿❀✿✾••┈┈• هر ڪه شد گمنام تر زهرا خریدارش شود . بر دراین خانه از نام و نشان باید گذشت . دانشجومعلم فرزند حسین آقا متولد 1344 محل شهادت شلمچه عملیات ڪربلای 5 تاریخ شهادت : 1365/11/9 شهید در سی ام فروردین ۱۳۴۴ در روستای دوزان از توابع الیگودرز متولد شد . دوران تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در این شهرستان به پایان رسانید ودر آزمون تربیت معلم پذیرفته شد ،شهید زبانزد اخلاق ،ادب و تقوی بود ،دوستانش از علم واندیشه های عرفانی او صحبت می ڪنند ،اهل مطالعه و عبادت های عارفانه بود. تنها پسر خانواده بود. عشق به نهضت امام خمینی او را روانه ی جبهه های جنگ نمود در نامه ای از جبهه به دوستانش فضای روحانی جبهه را توصیف می ڪند. بالاخره در بهمن ماه شصت وپنج منطقه ی شلمچه در عملیات ڪربلای 5 جاویدالاثر شد و هنوز پیڪر مطهرش بازگشت نڪرده است . پدر و مادرش پس از سال ها چشم انتظاری به فرزند شهیدشان پیوستند ‌. مزار یادبود او در روستای دوزان است . یادش گرامی و راهش جاودان باد .💐
@audio_ketabکانال (3).mp3
7.87M
🌺 دخترشینا 🌺 📚 پنجمین قسمت 📚 💠بر اساس خاطرات ماندگار قدم خیر محمدی کنعان 🔷خاطره نگار : ضرابی زاده 🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹
بی تو در شهر غریب و تنها ، چه کنم؟ من لی غیرک یا زهرا ... ... ...
‎و شهید یک روز به خون خواهی خویش در مقابل ما ، خواهد ایستاد ... ؟ 🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹
🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃 🌹🍃 🍃 🚨غلط کردم که گناه کردم! حاج حسین یکتا: وقتی سنگی رو میندازی داخل دریا مثل به دنیاست، ولی وقتی میخوای سنگ رو از ته دریا در بیاری مثل از دنیاست. بچه‌ها! یه جوری زندگی کنید که دمِ آخری به غلط کردن نیفتید. من توی جبهه وقتی شب عملیات تیر خوردم و لحظات آخرم رو داشتم می‌دیدم، چنان دست و پا می‌زدم که زمین از جون کندنِ من مثل چاله شده بود و اونجا فقط یه چیزی به خدا می‌گفتم؛ از ته دلم فریاد می‌زدم که: خدایا غلط کردم که گناه کردم! 🌹🕊@pare_parvaz🕊🌹 🍃 🌹🍃 🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃
ای سنگ مرا دریاب ... 🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹
شهید ، شهید می شود ما مُرده ها هم ، خواهیم مُرد ... هر آنطور که زندگی کنیم هم آنطور می رویم ..! . شهیدانه زندگی کنیم ..! 🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹
شهادت میگیرد از من دوست داشتنِ تو ... ... 🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹
•┈┈••✾✿❀✿❀✿✾••┈┈• هر ڪه شد گمنام تر زهرا خریدارش شود . بر دراین خانه از نام و نشان باید گذشت . دانشجومعلم فرزند حسین آقا متولد 1344 محل شهادت شلمچه عملیات ڪربلای 5 تاریخ شهادت : 1365/11/9 شهید در سی ام فروردین ۱۳۴۴ در روستای دوزان از توابع الیگودرز متولد شد . دوران تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در این شهرستان به پایان رسانید ودر آزمون تربیت معلم پذیرفته شد ،شهید زبانزد اخلاق ،ادب و تقوی بود ،دوستانش از علم واندیشه های عرفانی او صحبت می ڪنند ،اهل مطالعه و عبادت های عارفانه بود. تنها پسر خانواده بود. عشق به نهضت امام خمینی او را روانه ی جبهه های جنگ نمود در نامه ای از جبهه به دوستانش فضای روحانی جبهه را توصیف می ڪند. بالاخره در بهمن ماه شصت وپنج منطقه ی شلمچه در عملیات ڪربلای 5 جاویدالاثر شد و هنوز پیڪر مطهرش بازگشت نڪرده است . پدر و مادرش پس از سال ها چشم انتظاری به فرزند شهیدشان پیوستند ‌. مزار یادبود او در روستای دوزان است . یادش گرامی و راهش جاودان باد .💐 🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹
🌱🇮🇷🌱🇮🇷🌱🇮🇷🌱🇮🇷🌱 ما برای آن که ایران خانه ی خوبان شود رنج دوران برده ایم ..‌. ما برای آن که ایران گوهری تابان شود خون دل ها خورده ایم ... خاطرات بانوی مبارز مرحومه مرضیه حدیدچی ( دباغ)👇 http://hozehfatemieh.blogfa.com/post/123
می ترسم از ... یَوم تُبْلی السرائِر؛(۹طارق) همان، یَوم یَنظر المَراء ماقَدَّمَتْ یَداه(نبا ۴۰) که یَوم الازفة(۱۸ غافر) و امان از یَوم الحَسَرة؛ (مریم۳۹) 🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹