افسوس کہ روزگار
آسـان نـگـرفــت
یوسف خبر از کلبہ ی
احـزان نـگـرفـــت
در پشٺ کدام جمعہ
پـنـهـان شــده اے مولا
که ایـن جـمـعــہ هـم
انتظار پایان نگرفٺ
اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج
#غروب_جمعه
🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹
Salamat Kardam - Kasra Zahedi.mp3
6.74M
🎧 به رسم ادب سلام ...🌺
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹
خوب به پیراهنش نگاه کن...☝️
نوشته یا #زیارت یا #شهادت
📎خدا جفتش را به او داد...
شهیدگمنام
😭😭☘☘☘
شبتون شهدایی
🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹
ـــــــــــــــــــــ💚🍃
عجیب است ڪه مردم چقدر برای مبارزه با شیطان تلاش میڪنند.
اگر همین انرژی را صرف عشق ورزیدن به هم نوعان خود ڪنند
شیطان در تنهاییِ خود خواهد مُرد!
+هلن کلر
———————💚🍃
♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️
#خُـــدآیــے_شـــو 🌺
♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🌼برای خودتون
🍃🌸خانواده های پرمهرتون
🌸🌼عزیزان و دوستانتون
🍃🌸وهمه کسانی که
🌸🌼دوستشون دارید
🍃🌸آرزوی سلامتی
🌸🌼وحال خوب ، خوب دارم
🌸🌼روی غم نبینید
🍃🌸و یاد خدا همیشه
🌸🌼همراه لحظه هاتون
روزتون سرشاراز🍃🌸
بركت، آرامش و سلامتی🍃🌸
ﺍﺳﻤﺶ ﺭﺍ ﻣﯿﮕﺬﺍﺭﯾﻢ ﺩﻭﺳﺖ #ﻣﺠﺎﺯﯼ
ﺍﻣﺎ ﺁﻧﺴﻮ ﯾﮏ ﺁﺩﻡ ﺣﻘﯿﻘﯽ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﮐﻪ
ﺧﺼﻮﺻﯿﺎﺗﺶ ﺭﺍ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﺪ ﻣﺨﻔﯽ ﮐﻨﺪ
ﻭﻗﺘﯽ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻫﺎ ﻭ
ﺁﺷﻔﺘﮕﯽ ﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﻣﯿﻨﻮﯾﺴﺪ
ﻭﻗﺖ ﻣﯿﮕﺬﺍﺭﺩ ﺑﺮﺍﯾﻢ
ﻭﻗﺖ ﻣﯿﮕﺬﺍﺭﻡ ﺑﺮﺍﯾﺶ .…
ﻧﮕﺮﺍﻧﺶ ﻣﯿﺸﻮﻡ ،ﺩﻟﺘﻨﮕﺶ ﻣﯿﺸﻮﻡ !
ﻣﻦ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺳﻼﻣﺘﯽ
ﻭﺷﺎﺩﮐﺎﻣﯽارزو دارم
هر کجا که باشد💛🌼💛
فکر کن!
چند چفیه خونی شد؟؟
تا چادرت خاکی نشود...
☘☘☘
🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
برای دختران شهدا❤️
🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹
#بدون_تو_هرگز
#قسمت22
نويسنده: سيد طاها ايمانی
🌹قسمت بیست و دوم:علی زنده است
🍃ثانیه ها به اندازه یک روز ... وروزها به اندازه یک قرن طول می کشید ...
ما همدیگه رو می دیدیم ... اما هیچ حرفی بین ما رد و بدل نمی شد ... از یک طرف دیدن علی خوشحالم می کرد ... از طرف دیگه، دیدنش به مفهوم شکنجه های سخت تر بود ... هر چند، بیشتر از زجر شکنجه ... درد دیدن علی توی اون شرایط آزارم می داد ... فقط به خدا التماس می کردم ...
- خدایا ... حتی اگر توی این شرایط بمیرم برام مهم نیست... به علی کمک کن طاقت بیاره ... علی رو نجات بده ...
🍃بالاخره به خاطر فشار تظاهرات و حرکت های مردم ... شاه مجبور شد یه عده از زندانی های سیاسی رو آزاد کنه ... منم جزء شون بودم ...
🍃از زندان، مستقیم من رو بردن بیمارستان ... قدرت اینکه روی پاهام بایستم رو نداشتم ... تمام هیکلم بوی ادرار ساواکی ها ... و چرک و خون می داد ...
بعد از 7 ماه، بچه هام رو دیدم ... پدر و مادر علی، به هزار زحمت اونها رو آوردن توی بخش ... تا چشمم بهشون افتاد... اینها اولین جملات من بود ... علی زنده است ... من، علی رو دیدم ... علی زنده بود ...
🍃بچه هام رو بغل کردم ... فقط گریه می کردم ... همه مون گریه می کردیم ...
🎯 ادامه دارد...
❣ @hamsar_ane❣
#کپی بدون لینک جایزنیست⛔️