بسم الله…
💥قسمت 8️⃣1️⃣💥
📛قبل از خواندن حتما حتما #نیت کنید📛
💙نکته: این پست کلیپ هست حتما گوش بدین😭
😔قرار بود صبح اعزام شود سوریه. شب قبلش با هم رفتیم #گلزار_شهدا.
تا بخواهیم برسیم گلزار ، توی ماشین فقط گریه میکردم و اشک میریختم. دیگر نفسم بالا نمی آمد.😢
بهم می گفت: "صبور باش زهرا. صبور باش خانم."
میگفتم: "نمیتونم محسن. نمیتونم."😭
به گلزار که رسیدیم، رفتیم سر مزار "علیرضا نوری" و "روح الله کافی زاده". بعد از مقداری محسن پاشد و رفت طرف سنگ شهدای #جاویدالاثر.
گفت: "میخوام ازشون اجازه رفتن بگیرم."😌
دنبالش میرفتم و برای خودم #گریه میکردم و زار میزدم. برگشت.
بازویم را گرفت و گفت: "زهرا توروخدا گریه نکن. دارم میمیرم."😭
گفتم: "چیکار کنم محسن. ناآرومم. تو که نباشی انگار منم نیستم. انگار هیچ و پوچم. نمیتونم بهت بگم نرو. اما بگو با #عشقت چیکار کنم؟"😩
رفتیم خانه. تا رسیدیم کاغذ و خودکاری برداشت و رفت توی اتاق. بهم گفت: "میخوام #تنها باشم."
فهمیدم میخواهد #وصیت_نامه اش را بنویسد. مقداری بعد از اتاق آمد بیرون. نگاه کردم به #چشمانش. سرخ بود و پف کرده بود.
معلوم بود حسابی گریه کرده. 😭😭
✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿
روز اعزام بود. موقع خداحافظی. به پدر و مادرش گفت: "نذر کرده بودم اگر دوباره قسمتم شد و رفتم سوریه پاتون رو ببوسم."😍
افتاد و پای #پدر و #مادر ش را بوسید. بعد هم خواهرهاش رو توی بغل گرفت و ازشان خداحافظی کرد. همه #گریه میکردند.😭
همه #بیقرار بودند. رو کرد بهشان و گفت: "یاد بی بی حضرت زینب علیها السلام کنید. یاد اسیریش.😔یاد غم ها و مصیبت هاش.😭اینجور آروم میشید. خداحافظ."
✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿
رفتیم #ترمینال برای بدرقه اش. پدر و مادرم بودند و مامان خودش و آبجی هاش. علی کوچولو هم که بغل من بود.
تک تک مان را بوسید و ازمان خداحافظی کرد.
پایش را که توی اتوبوس گذاشت، یک لحظه برگشت. 😌
نگاهمان کرد و گفت: "جوانان #بنی_هاشم، #علی_اکبرتون داره می ره! "
همه زدیم زیر گریه. 😭😭😭
.
#وصيتنامه
مادرم ! در شهادت من گريه ڪن و خوب هم گريه ڪن ڪه گريه همواره حربه اي در دست #شيعه بوده است. باني اين گريه #فاطمه_زهرا (س) بوده است. اما بدان ڪه نه گريه اي ڪه دشمن را خوش آيد. بلڪه گريه اي ڪه چون پتڪ بر مغز #منافق و مغز جاهل فرود آيد.
مادرم ! ما ناڪام نمرده ايم اگر مرگ ما قبول و قابل درگاه حق افتد سعيد واقعي ما هستيم و انشاءالله ڪه قبول افتد و در ڪنار حوض ڪوثر منتظر شما هستم. از خواهرانم نيز طلب عفو مي نمايم. خوب مي دانم آنگونه ڪه مي بايست حق برادري را ادا نڪردم و از اين جهت خود را مديون شما مي دانم ليڪن بدانيد ڪه اين تقدير الهي است و اميدوارم شڪوه نڪنيد.
سفارشم اين است ڪه #تقوا و #عفاف را پيشه ڪنيد . محجوب و محجب باشيد. فرايض ديني تان را خوب بجا آوريد و لحظه اي از درس خواندن و ڪسب علم ڪوتاهي نڪنيد. بدانيد ڪه شما خانواده #شهيد هستيد و مردم انتظارات ديگري از شما دارند. مبادا موجب رنجش ڪسي شويد. شما را به #تقواي الهي سفارش مي ڪنم. بدانيد ڪه عمر دنيا ڪوتاه است و ناپايدار.
#معلم_شهید
#جاویدالاثر
#شهید_محمد_آصفي
#حساسیتودلسوزینسبتبهبیتالمال:
در یکی از روز ها قبل از عملیات بدر آقا مهدی باکری را دیدم هنگام برگشت از ماموریت از قایق پیاده شد
#جلیقه نجات تنش بود و به جلیقه دیگه تو دستش هست نزدیک شد گفت: #اللهبندهسی (بنده خدا) و اگه اشتباه نکنم این رو هم گفتن بالالاریم (فرزندانم) جلیقه را نشون مون داد و گفت این #بیتالمال است که از لابلای نیزارها پیدا کردم
ما اینا را به سختی تامین کرده ایم قدر اینا را بدونین چرا که در راستای حفاظت از بیت المال در #قیامت مسئولیم و دیگر اینکه این میتونه جان یه رزمنده ای را نجات بده....
#شهید_مهدی_باکری_به_روایت_همرزمان
#شهید_باکری
#شهید_مهدی_باکری
#شهدا_و_بیتالمال #جاویدالاثر
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝