هدایت شده از 🌱 حـــديثــــ عـــشـــق (رمان)
آیه همسر شهید #مدافعحرمی است که به خواست خانوادش با همکار همسرش #ازدواج میکنه....
تا جایی که دخترک آیه به #خواستگارمادرش ، بابا میگه و این #ازدواج با اصرار های فراوان سر میگیره.
تا اینکه تو #محضر سر سفره عقد....😳👇
https://eitaa.com/joinchat/3040935979C079269de37
قبل اینکه بره برای #چاپ شدن بخونید📚😍
هدایت شده از 🌱 حـــديثــــ عـــشـــق (رمان)
_چرا با من اینکارو میکنی بابا؟
با کف دست کوبید تو دهنم:_من دیگه بابات نیستم دختره ی عوضی با گندی که بالا آووردی مایه خجالت منی تو درو همسایه
با خشم نشست کنارم و یقه لباسمو کشید
_میری حموم خودتو تمیز میشوری لباس درست حسابی میپوشی و آماده میشی تا فردا بریم #محضر عقد کنی با اون پسری که باهاش فرار کردی معلوم نیست چه غلطی کردین، فهمیدی؟؟
با بی رحمی پشت کرد بهم و گفت:_یادت نره فردا به عقد اون پسره در میای قبل از اینکه قلب بچه ات تشکیل بشه میری تو خونه اش
https://eitaa.com/joinchat/2971730003C7d0f878da9