رمان انلاین
#الهه_بانوی_من 📿
#پارت274
-تازه دو سه روزه حسام آروم گرفته ... تورو خدا ...تورو ببینه باز....
تا آخر حرفشو فهمیدم . سرم رو ازش برگردوندم و همراه آهی بغض آلود گفتم :
_فهمیدم.
و هستی باز توجیه کرد:
_تو نمی دونی چقدر طول کشیده تا لااقل با این قضیه کنار بیاد ... چندین بار بخاطر تو و دیدن تو وقتی که تو بیمارستان بودی با بابام دعواش شد ... به خدا وضع خانواده ی ما هم بد جوری بهم ریخته ... اونم حسام که تا امسال صداشو حتی روی بابا و مامانم بلند نکرده بود ، هر وقت بحث تو میشد ، دعواشون میشد و بعد حسام به دست و پای پدر و مادرم میافتاد که حلالش کنن...
اشکی داغ از چشمام چکید . انگار اشک نبود . سرب مذاب بود . پوستم را سوزاند . نفسم با آهی گره خورد که گفتم :
_خیلی خب ... از دور میبینمش ... نمیخواد حالا خودتو واسه خاطر من بدبخت اینقدر حرص بدی ...
هستی با ناراحتی گفت :
_ببخشید الهه مجبور شدم اینو بگم .
علیرضا بلند و عصبی گفت :
_واسه چی ناراحت میشی الهه؟
قبول کن که عمو مقصره .
-مگه من گفتم مقصر نیست ! صد در صد مقصره ... ولی مگه قبول میکنه ... رابطه ی دوتا خانواده رو طوری بهم زده که دیگه فکر نکنم درست بشه .
جوابم پایان بحث بود . رسیدیم هیئت .
همراه هستی سمت ورودی خانم ها رفتیم . نزدیک چهل روز بود که حسام رو ندیده بودم . با اونکه از همون کنار در ورودی نگاهم به اطراف چرخید بلکه ببینمش و ندیدم ، اما قلبم چنان به ضرب می کوبید که انگار حسام جلوی رویم ایستاده . مراسم خوبی بود . با اونکه فکر می کردم شاید حسام مداحی کنه ولی نکرد ... و من خودمو برای شنیدن مداحیش آماده کرده بودم.
از هیئت که بیرون اومدیم ، همون کنار در ، هستی گفت :
_علیرضا دنبالت میآد ... من با حسام میرم .
فوری دست هستی رو گرفتم و با التماس گفتم :
-یه لحظه ... فقط از دور ببینمش ، باشه .
نگاه ناراحتشو توی صورتم چرخی داد و گفت :
_از دور ....خواهش می کنم .
هستی رفت و من با فاصله دنبالش . پشت یه دیوار ایستادم و هستی جلوی درب خروجی آقایون ایستاد . نگاهم به هستی بود و گاهی نگاهِ هستی به من .
انگار می ترسید سر قولم نمونم و جلو بیام . یه لحظه یه آقای قد بلند با پیراهن مشکی و شلوار سفید جلوی هستی ظاهر شد .
قلبم باز به ضرب کوبید . حسام بود .
جانم ... چقدر اخم به صورتش میومد. همون اخمی که قبلتر از این ها منو میترسوند.
#کــپـــی_حرام است
نویسنده راضی به کپی حتی با اسم نیستن🌷🙏
🌸🌼🌸🌼🌸
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝