eitaa logo
🌱به شرط عاشقی باشهدا❤
7.4هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
2.2هزار ویدیو
30 فایل
رمان #مستِ_مهتاب #خانم_یگانه 💙کانالداران عزیز ✅کپی مطالب فـــقــــط با فوروارد مستقیم😊 تبلیغاتمون🪄💚 https://eitaa.com/joinchat/254672920C9b16851ec4
مشاهده در ایتا
دانلود
رمان انلاین 📿 کارای عقد مجدد من و آرش تا روز میلاد حضرت رسول جلو رفت . دل و دماغم نداشتم ولی لجبازی چرا . حتی روز عقد به اجبار مادر یه روسری سفید سرم کردم و کت و شلوار شیری رنگی پوشیدم . مادر خودش روی لبام رژ زد .گرچه دلش از من خون تر بود ، و بخاطر من و حسام برای اولین بار جلوی پدر ایستاد و جوابشو با یه سیلی گرفت . ولی چه فایده ! تا پدر اینقدر سرسختانه روی حرفش ایستاده بود ، این کارها معنی نداشت . هر لحظه که زنگ در به صدا در میومد ، قلبم به تپش می افتاد که حسامه . حتما اومده تا التماس پدرو کنه و اونوقته که شاید معجزه بشه . ولی نه ...حسام نیامد . تا خود محضرخونه منتظرش بودم .هر صدایی که میومد ، گوشام تیز میشد ولی کسی که انتظارش رو کشیدم ، نیومد . میدونستم خبر داره . خبر عقد دوباره ی من و آرش تو کل فامیل پیچیده بود. محال بود ، حسام نشنیده باشه ... حتی عمدا از علیرضا خواستم جلوی حسام حرف عقد منو آرش رو پیش بکشه که کشید . پس چرا نیومد؟! اونقدر این لج و لجبازی پیش رفت که رسیدم به خوندن خطبه ی عقد . نگاهم روی سفره ی عقد بود که آرش یه سرویس طلا رو مقابل چشمام گرفت . اما تا در سرویس طلا باز شد ، یاد حسام افتادم . حسام تمام زندگیش همون ماشینی بود که فروخت و برای لج و لجبازی من ، سرویس طلا گرفت . چشمامو بستم و از ته دلم صداش کردم : _حسام به خدا منتطرتم ... بیا. -خانم الهه ریاحی آیا وکیلم ؟ بار سوم بود . نگاهم به چهره ی همه ی منتظران توی سالن افتاد . پدر هنوز اخم داشت ولی یه لبخند ریزی روی لبش بود. مادر اما مدام اشکاشو پاک می کرد. زن عمو یه کاسه پر از نُقل و برگ گل های رز صورتی توی دستش بود و عمو دست به سینه منتظر شنیدن بله ی من . آرین سر.به زیر بود و گوشه ای ایستاده . حالا باید چکار می کردم ؟ عشق حسام رو به سرویس طلای آرش و سهام رستورانش می فروختم ؟ یعنی همه ی کسانی که پای این سفره نشسته بودند ، معامله کرده بودند؟.پس چرا اسم دفترخونه دفتر ازدواج بود؟! اگر قرار بود ، من معامله کنم ، باید میرفتم دفتر اسناد رسمی نه اینکه پای سفره ی عقد بشینم ؟ محضردار پرسید : است نویسنده راضی به کپی حتی با اسم نیستن🌷🙏 🌸🌼🌸🌼🌸 🌿✾ • • • • • ╔═════════🌸🕊══╗ •●❥ @be_sharteasheghi‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎ ╚══🌸🕊═════════╝