eitaa logo
🌱به شرط عاشقی باشهدا❤
7.4هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
2.2هزار ویدیو
30 فایل
رمان #مستِ_مهتاب #خانم_یگانه 💙کانالداران عزیز ✅کپی مطالب فـــقــــط با فوروارد مستقیم😊 تبلیغاتمون🪄💚 https://eitaa.com/joinchat/254672920C9b16851ec4
مشاهده در ایتا
دانلود
رمان انلاین 📿 _زن‌دایی‌ات میگه ، فاطمه رو قسم دادیم به داداششم نگه تا مراسم عقد الهه ، تموم بشه. انگار یه نفر ، دست انداخت میان دنده های قفسه‌ی سینه‌ام و چنان قلبم را کشید که حس کردم مثل مجسمه‌ای بی قلب و احساس دارم بی‌جان میشوم. داشتم سقوط میکردم سمت زمین که محمد منو گرفت. منو کشید سمت مبل و گفت: _الهه خانم ...الهه ...خوبی؟ نگاهم داغ شد از اشک: _محمد ... من ... میدونم چرا ... حالش بد شده. محمد همراه با نفسی که میخواست آرامش کند گفت: _الهه جان ...خوب میشه ... میخوای بریم بیمارستان؟ فوری گفتم: _ آره...میشه؟ محمد سر برگرداند سمت مادر که داشت تند تند دکمه‌های مانتویش رو می‌بست. _مادرجان ... من می‌رسونمتون. _نه عزیزم خودم میرم. _من خودمم نگران حسامم ، بالاخره داماد ماست. مادر با تأمل نگاهمان کرد و سکوتش علامت رضایت شد. هرسه راه افتادیم سمت بیمارستان . نمیدانم چرا اشکهایم بند نمی‌آمد و در همان حال سوالاتم تند و پشت سرهم سر زبانم جاری بود: _حالا زن‌ دایی واسه چی زنگ زده بود؟ میخواست خبر مریضی حسام رو بده؟ _نه بابا ... زنگ زد که بگه نمیشه شما مراسم عقدتون رو جلو بندازید. چرخیدم سمت صندلی عقب: _چی؟! واسه چی آخه؟ مادر نتونست حتی جلوی محمد خودشو نگه ‌داره و زد زیر گریه: _ میگفت ، زودتر همه چی تموم بشه، بلکه حال حسام بهتر بشه ... بمیرم واسه این بچه ...چقدر اذیت شد. مادر دیگه کلا همه چیز رو فراموش کرد و جلوی محمد ، سفره‌ی دلش رو باز کرد: _از سر بهم خوردن نامزدیتون ، این بچه تو خودش ریخت ، حرف‌ها ، کنایه‌ها ، دعواهای بین دوتا خانواده ، بفرما ... دیگه تا کی آخه؟! نمیخواستم محمد بشنوه ولی شنید. یه نگاه به محمد کردم . اخم بین ابروانش نشان از ناراحتیش داشت و مادر همچنان می‌گفت: _همین بابای جنابعالی ... سر غرورش و لج و لجبازی زد زندگی شما دو نفر رو خراب کرد ، همون دایی سرکار ... اصرار اصرار که ... فوری و به موقع گفتم: _مامان. است نویسنده راضی به کپی حتی با اسم نیستن🌷🙏 🌸🌼🌸🌼🌸 🌿✾ • • • • • ╔═════════🌸🕊══╗ •●❥ @be_sharteasheghi‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎ ╚══🌸🕊═════════╝