eitaa logo
🌱به شرط عاشقی باشهدا❤
8.3هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
2.2هزار ویدیو
30 فایل
رمان #مستِ_مهتاب #خانم_یگانه 💙کانالداران عزیز ✅کپی مطالب فـــقــــط با فوروارد مستقیم😊 🎀 #تبلیغ کانالهای شما👇 https://eitaa.com/joinchat/254672920C9b16851ec4
مشاهده در ایتا
دانلود
5.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
منبع استوࢪے‌¹⁵ثانیه‌ای ߊ‌ܝ࡙ߺࡅ߭ܟ߲ߊ‌ࡄࡅߺ̈ߺࡉ😍👇🏼 🌿✾ • • • • • ╔═════════🌸🕊══╗ •●❥ @be_sharteasheghi‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎ ╚══🌸🕊═════════╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌿✾ • • • • • ╔═════════🌸🕊══╗ •●❥ @be_sharteasheghi‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎ ╚══🌸🕊═════════╝
0{ بیـا و یك بغــل بـابـاے مـن باش(: ♥️🌻 }0 🌿✾ • • • • • ╔═════════🌸🕊══╗ •●❥ @be_sharteasheghi‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎ ╚══🌸🕊═════════╝
•| حضور در انتخابات وظیفه هر ایرانی✌️|• 🌿✾ • • • • • ╔═════════🌸🕊══╗ •●❥ @be_sharteasheghi‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎ ╚══🌸🕊═════════╝
6.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🖇♥️ ویــࢪانــہ شــۅد شهـــࢪ تلاویــو بزودۍ...✌️🏾😎 🌿✾ • • • • • ╔═════════🌸🕊══╗ •●❥ @be_sharteasheghi‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎ ╚══🌸🕊═════════╝
رمان انلاین 📿 دست خودم نبود. اصلا نمی تونستم آروم بشم . فاطمه هم از روی مبل برخاست و گفت : _بریم داداش . قدمی از پدر دور شدند که پدر باز عصبی ، صداشو بالا برد : _بازندگی دختر من بازی کردی آقا محمد ، حلالت نمی کنم . محمد چرخید سمت پدر . یه نگاه متفکرانه به پدر کرد و با خونسردی جواب داد: -من نیازی به حلالیت شما ندارم ولی شما خیلی نیاز به حلالیت من و فاطمه و حسام و الهه دارید ... با زندگی همه ی ما ، شما بازی کردید ، شما که جای خدا نبودید و جای خدا دستور صادر کردید ... جای خدا نبودید و اجبار کردید ... اصلا مگه شما قرار بود پای سفره عقد بشینید که اینهمه دستور بله یا نه گفتن صادر کردید ! ... عقد بدون رضایت محرمیت نمیآره آقاحمید ... این حکم خداست ... دختر شما راضی نیست ، حسام راضی نیست ... دست بردارید از این قانون های قرون وسطایی ... توی این عصر ، کسی به شیوه ی سه قرن پیش دختر شوهر نمیده . پدر فقط با عصبانیت نگاهشون کرد و فاطمه و محمد رفتند . درخونه که بسته شد ، نگاه پدر چرخید سمتم . نفهمیدم چرا سمتم حمله کرد. خواست منو بزنه که مادر راهش رو سد کرد. -حمید به قرآن ، دستت بالا بره ، همین امشب چمدونم رو جمع می کنم و همراه الهه میرم خونه ی داداشم ... تمومش کن این مسخره بازیارو . پدر مادرو به عقب هل داد. مادر چند قدمی عقب رفت و ایستاد و پدر باز خسته نشد از اینهمه کنایه و غر زد : -هردوتون عین همید ... مغزتون هنگ کرده ... دیوونه شدید ... عقل از سر همتون پریده . مادر ، خوب جواب پدرو داد: _آره همه ی ما دیوانه ... تو یکی عاقل ....ولی حرف محمد حرف حق بود ... شما با اینهمه عقل نمی تونی پسر و دختر مردم رو به زور سر سفره عقد بشونی ، شاید بتونی الهه و حسام رو بکشونی تا بالاجبار پای سفره عقد بله بگن ولی محمد و فاطمه رو نه . -ازجلوی چشمام دور شید ... با هر دو تونم . اونشب حتی مادرهم توی اتاق من خوابید. شب اول آزادی ام بود . آزادی از تعهدی که می خواستم به هزار زور و زحمت ایجاد کنم . حالا داشتم نفس میکشیدم . درست مثل پرنده ای که از قفس آزاد شده . قلبم آرام گرفت و تپش هایش منظم شد ... بعد از چندین ماه پر تلاطم. است نویسنده راضی به کپی حتی با اسم نیستن🌷🙏 🌸🌼🌸🌼🌸 🌿✾ • • • • • ╔═════════🌸🕊══╗ •●❥ @be_sharteasheghi‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎ ╚══🌸🕊═════════╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌿✾ • • • • • ╔═════════🌸🕊══╗ •●❥ @be_sharteasheghi‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎ ╚══🌸🕊═════════╝
↺پست های امروز تقدیم بھ↶♥️🌸 🌺 شبتون فاطمے➿.• عشقتون حیـــ♥️ـــدرۍ مھرتون حسنے🌱•° ارزوتون هم حرم ارباب ان شاءالله💫°` یا امام رضا مدد ... نمازشب و وضو یادتون نره🦋•• التماس دعاۍفرج و شھادت🥀.•• شبتون مهدوی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هیچ آغازی زیبـاتر از ســـلام نیست روزتون پر از مهر و محبت و برکت ســــــــــــلام صبح تون بخیر وشادی ╰══•◍⃟🌾•══╯
کارنامه ی هشت سالهِ دولت🤦🏻‍♂ . . 🌿✾ • • • • • ╔═════════🌸🕊══╗ •●❥ @be_sharteasheghi‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎ ╚══🌸🕊═════════╝
*🌹حکایتی بسیار ناراحت کننده درباره شهادت یکی از اسرای ایرانی بنام شهید رضایی🌹* توصیه میکنم بخونید تا بفهمید چگونه این نظام و انقلاب توسط خون پاک شهیدان حفظ شده و چه مسئولیت سنگینی بر عهده ماست!!!! 🌷تعدادی از خشن ترین بعثی که شاخص ترینشون جاسم پلنگ و عدنان بودند رضایی رو بردن داخل راهروی حموم ، قبلش حموم رو روشن کرده بودن و آب به حد جوش رسیده بود. پیراهن و زیر پوششو دراوردن و با کابل بهش زدند و بعد از اینکه بی حال شد انداختنش زیر دوش آبِ جوش. 🌷هر چی سعی می کرد از زیر دوش بیاید کنار اونا اجازه نمی دادند تا اینکه پوست بدنش سوخت و تاول زد. بعد مقداری شیشه کف راهرو خُرد کردن و رضایی را روی شیشه ها با بدن برهنه می غلتوندند و با کابل می زدند که شیشه ها توی بدنش فرو برند به اینم اکتفا نکردن و اونقد با کابل زدن که تکه های پوست تاول زده با ضربات کابل جدا می شد و شیشه ها بیشتر فرو می رفت. 🌷 از همه جای پیکر شهید خون زده بود بیرون و بدن شده بود.باز هم شکنجه ها راضی شون نکرد آب نمک آوردن و روی زخمها و بدن سوخته و پاره پاره شده می ریختند. 🌷دیگه طاقتش طاق شد و از شدّت درد ناله می کرد که یکی از نگهبانا یه قالب صابون رو به زور توی دهان رضایی فرو کرد. 🌷شدت جراحات داخل حلق و ریه به او امان نداد و خفگی مزید بر علت شد و همونجا کف راهروی حموم در نهایت جان داد و آن مجاهد صابر و جوان مقاوم به دیدار اربابش امام_حسین (علیه السلام) رفت و چه رفتن باشکوه و با عظمتی ! حالا یه عده چسبیدند به و یادشون رفته صدقه سر چه کسانی به اینجا رسیدند ...😔😔 🌷شهدا را یاد کنید تا آنها هم شما را نزد ابا عبدالله الحسین(ع)، یاد کنند🌹🌹 ☝☝☝☝پیشنهاد می کنم این متن به گروهها منتشر کنید تا همه بدانندامنیت واقتدار امروزمان وهمه دنیایمان مدیون ایثار واز خودگذشتگی وجانفشانی شهدا وایثارگران است ☝☝☝☝☝ *🌹🌹سلام بر شهدا🌹🌹 🌿✾ • • • • • ╔═════════🌸🕊══╗ •●❥ @be_sharteasheghi‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎ ╚══🌸🕊═════════╝