eitaa logo
🌱به شرط عاشقی باشهدا❤
8.3هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
2.2هزار ویدیو
30 فایل
رمان #مستِ_مهتاب #خانم_یگانه 💙کانالداران عزیز ✅کپی مطالب فـــقــــط با فوروارد مستقیم😊 🎀 #تبلیغ کانالهای شما👇 https://eitaa.com/joinchat/254672920C9b16851ec4
مشاهده در ایتا
دانلود
هرنفس بوی سیب می آید ازمسیرشلمچه این شبها زنده شد یادکربلای پنج یادسربندهای یا زهرا هرکسی پهلویش که ترکش خورد گفت یافاطمه زپاافتاد به گمانم که لحظه ی آخر روی دامان مادرش جان داد میرسد بوی چادر خاکی ازکنار تمام پیکرها فاطمیه ، شلمچه، این ایام صحنه ی کوچه بود معبرها
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :9⃣0⃣1⃣ اما وقتی دید ترسیده ام، کُلت کمری اش را داد به من و گفت: «اگر مشکلی پیش آمد، از این استفاده کن.» بعد هم سر حوصله طرز استفاده از اسلحه را یادم داد و رفت. اسلحه را زیر بالش گذاشتم و با ترس و لرز خوابیدم. نیمه های شب بود که با صدایی از خواب پریدم. یک نفر داشت در می زد. اسلحه را برداشتم و رفتم توی حیاط. هر چقدر از پشت در گفتم: «کیه؟» کسی جواب نداد. دوباره با ترس و لرز آمدم توی اتاق که در زدند. مانده بودم چه کار کنم. مثل قبل ایستادم پشت در و چند بار گفتم: «کیه؟!» این بار هم کسی جواب نداد. چند بار این اتفاق تکرار شد. یعنی تا می رسیدم توی اتاق، صدای زنگ در بلند می شد و وقتی می رفتم پشت در کسی جواب نمی داد. دیگر مطمئن شده بودم یک نفر می خواهد ما را اذیت کند. از ترس تمام چراغ ها را روشن کردم. بار آخری که صدای زنگ آمد، رفتم روی پشت بام و همان طور که صمد یادم داده بود اسلحه را آماده کردم. دو مرد وسط کوچه ایستاده بودند و با هم حرف می زدند. حتماً خودشان بودند. اسلحه را گرفتم روبه رویشان که یک دفعه متوجه شدم یکی از مردها، همسایه این طرفی مان، آقای عسگری، است که خانمش پا به ماه بود. آن قدر خوشحال شدم که از همان بالای پشت بام صدایش کردم وگفتم: «آقای عسگری شمایید؟!» بعد دویدم و در را باز کردم. ادامه دارد....
🔴 *فیلم سینمایی #۲۳نفر* ✌️ 😊 یک اثر خوب سینمایی است که در حال حاضر روی پرده سینما در حال اکران است. 😞اما متاسفانه جریانات رسانه ای اخیر باعث شده فیلم دیده نشه و اگر توی این هفته استقبال خاصی صورت نگیره فیلم از پرده برداشته می‌شه. 😍 دوستان انقلابی رو دعوت می‌کنم حتما این فیلم رو خانوادگی بروند ببینند و درمورد آن در حد توانشان کار رسانه‌ای انجام بدن. حتی شده در حد یک ارسال پیامک! یا دعوت آشنایان و دوستان به تماشای فیلم ✌️ 😔 عکس فوق مربوط به حضور سپهبد 🌹 در تصویربرداری یکی از بخش‌های صحنه فیلم‌ می‌باشد.. 🔺📣 *لطفا *
مادرم ! در شهادت من گريه ڪن و خوب هم گريه ڪن ڪه گريه همواره حربه اي در دست بوده است. باني اين گريه (س) بوده است. اما بدان ڪه نه گريه اي ڪه دشمن را خوش آيد. بلڪه گريه اي ڪه چون پتڪ بر مغز و مغز جاهل فرود آيد. مادرم ! ما ناڪام نمرده ايم اگر مرگ ما قبول و قابل درگاه حق افتد سعيد واقعي ما هستيم و انشاءالله ڪه قبول افتد و در ڪنار حوض ڪوثر منتظر شما هستم. از خواهرانم نيز طلب عفو مي نمايم. خوب مي دانم آنگونه ڪه مي بايست حق برادري را ادا نڪردم و از اين جهت خود را مديون شما مي دانم ليڪن بدانيد ڪه اين تقدير الهي است و اميدوارم شڪوه نڪنيد. سفارشم اين است ڪه و را پيشه ڪنيد . محجوب و محجب باشيد. فرايض ديني تان را خوب بجا آوريد و لحظه اي از درس خواندن و ڪسب علم ڪوتاهي نڪنيد. بدانيد ڪه شما خانواده هستيد و مردم انتظارات ديگري از شما دارند. مبادا موجب رنجش ڪسي شويد. شما را به الهي سفارش مي ڪنم. بدانيد ڪه عمر دنيا ڪوتاه است و ناپايدار.
•• وقتۍ میگۍ: " سپردم به " پس‌اون‌صدایی‌ڪه ته‌ دلت میگه: " نڪنه فلان اتفاق بیفته..." چۍ میگه؟! اینڪه‌بتونی‌جلوےاین‌صداروبگیرۍ خودش یه پا هآا...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥با اولین شهید مدافع حرم همدان، استاد نینجوتسو، شهید مجید صانعی موفق بیشتر آشنا شوید +عکس و فیلم 🕊شهید مدافع حرم مجید صانعی، بنیانگذار و نماینده رسمی سبک نینجوتسو در استان همدان بود که در دفاع از حرم آل‌الله در سوریه براثر اصابت گلوله به پهلو به درجه عظیم شهادت نائل گردید ♦️همسر شهید مدافع حرم مجید صانعی می‌گوید: یک هفته مانده بود به رفتنش گفت من شهید می‌شوم تعدادی عکس نشانم داد و گفت این عکس‌ها را روی تابوتم بچسبانید. حرفش را جدی نگرفتم و سربه سرش گذاشتم اما جدی گفت: "خواب دیدم شهید می‌شوم در معرکه ای بودم که شهید همت و باکری بالای سرم آمدند یکی داشت با عجله به سمتم می‌آمد که شهید همت به او گفت نزدیک نشو او از ماست و من شهید شدم" من هم گفتم" مجید حسودیم شد... 🌹اینجامعراج شهداست
مـادرش‌مـی‌گفت ↓ سـجاد بہ‌اجباررفت ولی‌نہ‌بہ‌اجبارِمـا ... دوهفتہ‌روزه‌نذرڪرده‌بود ڪہ‌خداڪمڪ‌ڪنہ‌وبره ... •| | • پ.ن : اینقدراصـرار ... اینقدرپافشـارے ... ؟!
🔆اعلام آمادگی جمعی از روحانیون و مداحان برای خدمت‌رسانی به مردم در نامه به وزیر بهداشت ✍️جمعی از طلاب و روحانیون حوزه های علمیه، هیئات مذهبی، مجموعه های فرهنگی-تربیتی، و پایگاه های بسیج شهر تهران در نامه‌ای خطاب به وزیر بهداشت نوشتند: ♦️نظر به شیوع گسترده بیماری کرونا و نیاز ملی به بسیج همگانی نهادهای دولتی و مردمی جهت همیاری همه جانبه در مقابله با این بیماری « جمعی از طلاب و روحانیون حوزه های علمیه، هیئات مذهبی، مجموعه های فرهنگی-تربیتی، و پایگاه های بسیج شهر تهران» بر اساس تکلیفی شرعی و وظیفه ای ملی ، آمادگی خود را به منظور مشارکت مردمی و خدمت رسانی انسانی نسبت به کنترل، پیشگیری و درمان این بیماری، در قالب اقداماتی چون پرستاری و مراقبت از بیماران، توزیع اقلام بهداشتی و هرگونه اقدام تأیید شده ی دیگر از سوی نهادهای پزشکی تحت نظارت ستاد ویژه مبارزه با کرونا، اعلام می‌دارد. 🌹اینجامعراج شهداست
مناجات الطائبین - مطیعی.mp3
5.1M
🌙 مناجات، 🌙 🔊مناجات الطائبین 🎙بانوای: حاج میثم مطیعی 🌹اینجامعراج شهداست 👇
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :0⃣1⃣1⃣ آقای عسگری، که مرد محجوب و سربه زیری بود، عادت داشت وقتی زنگ می زد، چند قدمی از در فاصله می گرفت. به همین خاطر هر بار که پشت در می رسیدم، صدای مرا نمی شنید. آمده بود از من کمک بگیرد. خانمش داشت زایمان می کرد. کمی بعد، از آن خانه اسباب کشی کردیم و خانه دیگری در خیابان هنرستان اجاره کردیم. موقع اسباب کشی معصومه مریض شد. روز دومی که در خانه جدید بودیم، آن قدر حال معصومه بد شد، که مجبور شدیم در آن هیر و ویری بچه را ببریم بیمارستان. صمد به تازگی ژیان را فروخته بود و بدون ماشین برایمان مکافات بود با دو تا بچه کوچک از این طرف به آن طرف برویم. نزدیک ظهر بود که از بیمارستان برگشتیم. صمد تا سر خیابان ما را رساند و چون کار داشت دوباره تاکسی گرفت و رفت. معصومه بغلم بود. خدیجه چادرم را گرفته بود و با نق و نق راه می آمد و بهانه می گرفت. می خواست بغلش کنم. با یک دست معصومه و کیسه داروهایش را گرفته بودم، با آن دست خدیجه را می کشیدم و با دندان هایم هم چادرم را محکم گرفته بودم. با چه عذابی به خانه رسیدم، بماند. به سختی کلید را از توی کیفم درآوردم و انداختم توی قفل. در باز نمی شد. دوباره کلید را چرخاندم. قفل باز شده بود؛ اما در باز نمی شد. انگار یک نفر آن تو بود و پشت در را انداخته بود. چند بار به در کوبیدم. ادامه دارد...✒️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
10.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😍 سخنان امام خامنه ای درباره رابطه سربازی و ازدواج جوانان ، مزاح رهبر انقلاب با جوانان 🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹