رمان آنلاین #اوهام
از نویسنده محبوب و مشهور
#مرضیه_یگانه
#پارت102
-منوچهر کار هومن نبوده .
-کارخودش بوده .
فریاد پدر باعث سکوت مادر شد که پدر ادامه داد:
-وقتی میگه هیچ مدرکی نداره که بتونه بگه کار من بوده پس کار خودش بوده ... چرا؟ چرا واقعا ؟ ندیدی ما چه حالی داشتیم ؟ ندیدی عمه مهتابت چه حرفایی به ما و نسیم زد؟ نامزدی این دختر بهم خورد ....نزدیک بود یه بلایی سرش بیاد ...چرااا؟!
هومن سرش را برگرداند سمت پدر:
_واقعا میخواید بدونید چرا ؟! همیشه براتون عزیز بوده و من نه ....من که پسرتون بودم ولی پرتم کردید اون سر دنیا ...نگفتید اصلا میتونم با عمه مهتاب و شوهرش زندگی کنم یا نه ، چون مهم نبود براتون ... با خودتون گفتید ، هومن بره به درک .... نسیم مهمه .... هومن مرد بار میآد ...نسیم مهمه ...اما نگفتید یه پسر 15 ساله چطوری مرد شد ؟! ....من یاد گرفتم که خودم حقم رو بگیرم چون پدری بالای سرم نیست .....
اگر یاد گرفتم مرد بشم نه بخاطر تربیت شما بود بلکه بخاطر بی کسی خودم بود ... اگه بچه های دبیرستان منو میزدند و میکشتند هم آقا آصف نمیومد دبیرستان تا بپرسه چرا این بچه رو زدند؟ ... من حامی نداشتم ...من یه تیکه آشغال بودم که شما پرتم کردید سوئد و اسمش رو گذاشتید ادامه ی تحصیل ...تحصیل میخواستم چکار ؟من توی اون سن ، توجه پدر و مادرم رو میخواستم نه تحصیل ...اما شما واسه خاطر یه دختر بچه که فقط یه سال بود به سرپرستی قبولش کردید ، قید سفر به سوئد رو زدید ، چون اداره ی سرپرستی اجازه ی خروج نسیم رو نمیداد ... شما بچه ی خودتون رو از خودتون جدا کردید و محبت پدر و مادریتون رو خرج یه دختر سر راهی کردید ... اینجا من سر راهی بودم نه نسیم .
پدر عصبی فریاد زد :
_چرت میگی ... کلی خرجت کردم ، امکانات برات فراهم کردم ، اینا توجه نیست ؟!
هومن هم نعره کشید :
_نه نیست ... من توجه میخواستم نه امکانات ، نه پول ...توجه ...حتی وقتی برگشتم ایران هم شما به من توجه نکردید ... همون پولی که ازتون برای تاسیس یه شرکت خواستم و ندادید رو حاضر شدید برای آزادی نسیم بدید ...
چراااا ؟! چرا چون نسیم رو همیشه به من ترجیح دادید .
مادر درحالیکه آرام می گریست گفت :
_هومن ....باورم نمیشه ....کار تو بود؟!
-آره مادر من ...کار من بود ... اگر هنوز منتظر اعترافی ، آره ...اعتراف میکنم کار من بود ...من دو نفر رو اجیر کردم ، اطلاعات نسیم رو بهشون دادم ، جا و مکان براشون تهیه کردم تا دو سه روزی نسیم رو اونجا زندانی کنند.
مادر سری تکان داد و با تاسف گفت :
_چطور راضی شدی اون طوری کتکش بزنند.
-نه ... کتکش نزدند ... پدرام عوضی یه بار خواست اذیتش کنه که ادبش کردم .
پدر با پوزخند گفت :
_ادبش کرده مینا !! ادبش کردی که چند شب پیش اومده از خونه نسیم رو بدزده ؟!
-بهتون قول میدم درستش میکنم.
پدر مشت محکمی کوبید روی میز ناهار خوری و گفت :
-لازم نکرده تو درستش کنی ...چرا نمیخوای قبول کنی که اشتباه کردی ؟
-اشتباه نکردم ....شما اشتباه کردید ...این اثر اشتباه شما بوده نه من . پدر همراه با همان اخمی که حالا گره کور شده بود گفت :
_ما !! ما اشتباه کردیم ! مینا ببین چی میگه !
و بعد چنان با حرص خندید که برای سلامتی اش ترسیدم :
_ما اشتباه کردیم ! ما !!
یک دستش بی اختیار روی قفسه ی سینه اش نشست و در حالیکه محکم به قفسه سینه اش فشار میآورد گفت :
_ما اشتباه کردیم !
-منوچهر ... آروم باش عزیزم ...آروم باش ... برای قلبت خوب نیست .
فوری دویدم سمت شکلات خوری روی میز ناهارخوری و قرص قلب پدر را برداشتم و همراه با یک لیوان آب برایش بردم . پدر همچنان با کف دستش قفسه ی سینه اش را مالش میداد و مادر درحالیکه بی صدا میگریست شانه هایش را .
و من آرزو کردم کاش این راز هرگز فاش نمیشد
🍁🍂🍁🍂
#کــپـــی_حرام است
نویسنده راضی به کپی حتی با اسم نیستن🌷🙏
🌸🌼🌸🌼🌸
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
۱۶ مرداد ۱۴۰۰
هدایت شده از 🌱به شرط عاشقی باشهدا❤
دلتنگی میدونی چیه؟
غرق شدن تو یادت
فکر کردن به نگات
و مرور هر شب خاطراتِت
دلتنگی ساده تر از همه معنی هاست
دلتنگی یعنی
"تو" نباشی
و
"من" تو رو زندگی کنم...
دنیا...
به وسعت قفسی تنگ میشه
وقتی دلــت
بــرای کسی
تنگ میشه...😔😭
#سردارشهیدحاجقاسمسلیمانی
#شبتونشهدایی
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
۱۶ مرداد ۱۴۰۰
۱۷ مرداد ۱۴۰۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺امــروز بهتريــن ثانيه ها
🌼شيرين تــــرين دقايق
🌺دلچسب تــــرين ساعت ها
🌼و دوست داشتنیترين لحظهها
🌺را برای شما آرزومنـدیم
🌻صبـح زیبای آدینهتون بخیر🌻
۱۷ مرداد ۱۴۰۰
صبح ها
دلواپسیهایم را
در عطر نگاهت گم می کنم و با
صبح بخیر
چشمانت نَفَس میگیرم...
#شهید_محسن_حججی
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
۱۷ مرداد ۱۴۰۰
#خاطرات_شهدا
اولین بار که میخواست
بره آینه قرآن✨گرفتم براش
قرآن رو بوسید و باز کرد
ترجمه آیه رو برام خوند
ولی بار آخری که میخواست بره
وقتی قرآن رو باز کرد
آیه رو ترجمه نکرد😕
گفتم سعید چرا ترجمه نمیکنی⁉️
رو به من کرد و گفت ✨
اگه ترجمه آیه رو بهتون
بگم ناراحت نمیشین؟!
گفتم: نه..!
گفت: آیه شهادت اومده😔
من به آرزوم میرسم🕊💚
#شهید_سعید_بیاضی_زاده🌸
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
۱۷ مرداد ۱۴۰۰
📚برشی از کتاب #سربلند
هر شـب وسـطِ های های گریه هایش😢می زد روی شانه ام:
"رفیق! دعا کن منم این طور شهید بشم💔" ؛ .
وقتی از ارباً اربا شدن علی اکبر (ع) می خواند😔،
وقتی از گلوی بریده ی حضرت علی اصغر (ع) می گفت😔،
وقتی از جدا شدن دستان حضرت عباس (ع) می گفت😭،
وقتی از بی سر شدن امام حسین (ع) ضجه می زد😭 و .
حتی از اسارت حضرت زینب (س)😔.
یک شب از دستش کلافه شدم، بهش توپیدم.
"مسخره کردی ما رو هر شب هر شب دوست داری یه شکلی #شهید بشی!😑
لبخندی زد و گفت: "حاجی، دعا کن فقط! 😇🙏"
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
۱۷ مرداد ۱۴۰۰
شهید #مدافع_حرم
🌸مصطفی_صدرزاده:
یه شهید انتخاب ڪنید
بشناسیدش
باهاش ارتباط برقرار ڪنید،
شبیهش بشید،حاجت بگیرید
شهید میشید....
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
۱۷ مرداد ۱۴۰۰
مهم ترین کمک به #همسر
💞 حضرت آیتالله خامنهای: مهمترین کمک به همسر، این است که سعی کنید همدیگر را دیندار نگهدارید. این مراقبت، مراقبت اخلاقی، مهربانانه و پرستارانه است.
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
۱۷ مرداد ۱۴۰۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بنشین؛
مرو که در دلِ شـــب
در پناه ماه
خوشتر زِ حرف عشــق و
سکوت و نگاه نیست...
بنشین و جاودانه به آزار من مکوش
یکدم کنارِ دوست نشستن گناه نیست...😔
#شهیدسعیدانصاری🌷
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
۱۷ مرداد ۱۴۰۰
#سخنبزرگان |💡
ترڪـ #گناه⛔️
مثݪِ چشمھ اے است ڪھ همھ چیز را خۅد بھ دنبال دارد. شما گناھ را ترڪـ ڪنید ، ✨دستۅرات بعدے و عبادات دیگر خۅد بھ خۅد به سمت شمآ مےآید.
👈🏻« #آیتاللهبهجت (ره) »
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
۱۷ مرداد ۱۴۰۰
مردمشھرپشتِچراغقرمزها ؛ انـٺـظـارمۍفروشند🌻
#گلنرگس…؛💛!
ومنهرچھکھيادِشمارازندهكند،
يڪجاخريدارم.. :)🌿
#امامزمـان♥️!'
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
۱۷ مرداد ۱۴۰۰