eitaa logo
🌱به شرط عاشقی باشهدا❤
8.4هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
2.2هزار ویدیو
30 فایل
رمان #مستِ_مهتاب #خانم_یگانه 💙کانالداران عزیز ✅کپی مطالب فـــقــــط با فوروارد مستقیم😊 🎀 #تبلیغ کانالهای شما👇 https://eitaa.com/joinchat/254672920C9b16851ec4
مشاهده در ایتا
دانلود
26.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬ماجرای تکان دهنده از شفاعت حضرت (س) 🔺شفای مریضی که پزشکان از درمانش عاجز بودن.... 🔻 تاثیرگذار از نگاه مخاطبین 🎤 🖌به همراه زيرنويس عربى 🍃 هرکه از عشق درتب است 🍃مورد تأیید بی بی زینب است 🌷 💐به اندازه ارادتت به (س) و شفای تمام اسلام فوروارد کن و به اشتراک بزار 💐
@karballa_ir - کریمی(تنظیم دیجیتال)بسیارزیبا.mp3
6.85M
🎧🎧 بسیار زیبا 🎵کجایی بابا شده نماز من شکسته 🔴خدانگه داره عمه رو اگه نبود میمردم😭 🎤 ═══✼🍃🌹🍃✼═══ 🔹
✍لـیـلــے سـلـطـانــے 🌹قـسـمـت بــیــسـت وپـــنــجـم وارد حیاط دانشگاہ شدم،بهار رو از دور دیدم،برام دست تڪون داد. لبخندے زدم و رفتم بہ سمتش،محڪم بغلش ڪردم و گفتم:سلام مشهدے خانم!زیارت قبول! گونہ م رو بوسید و گفت:سلام شما نباید یہ سر اومدے خونہ دوستت زیارت قبول بگے؟! ازش جدا شدم،لبم رو بہ دندون گرفتم. _ببخشید! دستم رو گرفت و ڪشید. _حالا وقت براے تنبیہ هست!بدو بریم سخنرانے دارن! با تعجب گفتم:سخنرانے؟! با آب و تاب شروع ڪرد بہ توضیح دادن:اوهوم!سهیلے یڪے از این استاد خفن ها رو آوردہ! همونطور ڪہ راہ میرفتیم گفتم:چرا من خبر ندارم؟! _اوہ خواهر من دنیا رو آب ببرہ تو رو خواب میبرہ! وارد سالن شدیم،روے صندلے ها نشستیم. ڪم ڪم همہ ے بچہ ها اومدن،یڪے شروع ڪرد بہ خوندن قرآن و طبق معمول همهمہ بود! سهیلے رفت تو جایگاہ سخنرانے در گوش قارے چیزے گفت،قارے آیہ رو تموم ڪرد و صدق اللہ العلے العظیم گفت! میڪروفن رو گرفت و شروع ڪرد بہ صحبت:سلام بدون مقدمہ بچہ ها یہ سوال؟ همہ ساڪت شدن! ادامہ داد:ما براے چے اینجا جمع شدیم؟ همہ با هم گفتن سخنرانے دیگہ! سهیلے بہ بنر معرفے سخنرانے اشارہ ڪرد و گفت:روش نوشتہ موضوع سخنرانی:من و خدا! شما بہ ڪلام خدا گوش نمیدید اونوقت میخواید بہ حرف هاے بندہ ے خدا گوش بدید؟! بہ استاد میگم تشریف ببرن منو شرمندہ ڪردید! فقط یاد بگیریم اسم مسلمون رومونہ بہ ڪتابے ڪہ برامون مقدسہ احترام بذاریم! ڪسے هم عقیدہ ندارہ حداقل بہ احترام قارے ڪہ دارہ انگار دارہ صحبت میڪنہ ساڪت باشہ! حالا بفرمایید سر ڪلاس هاتون! دوبارہ صداے همهمہ بلند شد! چندنفر رفتن بہ سمت سهیلے و مشغول صحبت ڪردن شدن! بے حوصلہ دستم رو گذاشتم زیر چونہ م و زل زدم بہ سڪوے سخنرانے! چند دقیقہ بعد سهیلے رفت و با آقاے مسنے برگشت! همہ شروع ڪردن بہ ڪف زدن! مرد شروع ڪرد بہ سلام و معرفے ڪردن خودش،بعداز چند دقیقہ صحبت گفت:قرارہ سہ روز در خدمتتون باشم،با موضوع من و خدا! خب اول میخواستم ڪلے صحبت ڪنم وجود خدا و اونایے ڪہ بہ خدا اعتقاد ندارن،اما دیدم باید پارتے بازے ڪنم! اول چندتا جملہ بگم بہ اونایے ڪہ خدا رو دوست دارن،خدا دوستشون دارہ اما شدن یار بے وفا،معشوق رو فراموش ڪردن! چقدر شدہ باهاش حرف بزنید؟! دستش رو برد بالا،با تاڪید ادامہ داد:نہ شب امتحان و وقتے ڪہ فلانے مریضہ نہ! نہ وقتے میخواید ببختتون باز بشہ! همہ زدن زیر خندہ،با لبخند گفت:وقت هایے ڪہ حالتون خوبہ،هیچ مشڪلے نیست،شدہ سرتون رو بگیرید سمت آسمون بگید خدایا شڪرت ڪہ خوبم! خدایا شڪرت ڪہ دارمت! باهاش عشق بازے ڪنید ببینید حال و هواتون چطور میشہ! میخواید نماز بخونید عزا نگیرید با ڪلہ بدویید،موقعے ڪہ دارید نیت مے ڪنید تو دلتون بگید براے عاشقے با تو اومدم ڪمڪم ڪن! وقتے ذڪرهاے نماز رو میگید هم زمان معنیش رو تو ذهن تون بگید! مثلا میگے اللہ اڪبر اینطورے معنے ڪن:تو بزرگے! خدا بزرگ است رو بذار براے امید و تعریف پیش بقیہ الان دارے با خودش حرف میزنے! اصلا اینا بہ ڪنار شدہ تا حالا بے دلیل سجادہ تو باز ڪنے برے سجدہ آے بزنے زیر گریہ!بگے دلم گرفتہ اومدم فقط با تو درد و دل ڪنم!هیچڪس محرم تر از تو نیست!تو حال و صلاحمو میدونے! برید امتحان ڪنید ببینید تو روحیہ تون تاثیر دارہ یانہ؟! اینا براے اونایے ڪہ خدا رو دارن اما بے وفا شدن ولے هنوز پاڪن! با شنیدن حرف هاش حال خاصے بهم دست داد،بهار هم ساڪت زل زدہ بود بہ استاد! دوبارہ گفت:برید امتحان ڪنید ضرر ندارہ اما خواهش میڪنم امتحان ڪنید مفت و مجانیہ! نفس عمیقے ڪشیدم،تو وجودم چیزی تغییر کرد. امتحانش ضرر داشت؟! ادامــه دارد... @zendegiasheghane_ma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 صبر امام‌حسین در مقابل خیرخواهی‌های ناشیانه 🔻رهبر انقلاب: ماها نمی‌فهمیم صبر یعنى چه. صبر در جاى صبر معلوم میشود که معنایش چیست. از اوّلى که امام حسین از مکّه قصد حرکت کرد و بعضى فهمیدند، این موانع گوناگون اخلاقى در مقابل امام حسین شروع شد، تا شب عاشورا. صبر کردن در مقابل این حوادث [خیلی دشوار است.] صبر کردن در مقابل این خیرخواهى‌هاى ناشیانه کار خیلى عظیمی است، کار خیلى بزرگى است، خیلى قدرت میخواهد؛ صبر کرد. همه‌ى صبر، در مقابل فشارها و مصائب جسمانى نیست؛ این فشارهایى که به عنوان مصلحت‌طلبى، مصلحت‌جویى، [که بگویند] «آقا بر خلاف مصلحت دارید کار میکنید» وارد مى‌آید، صبر کردن در مقابل اینها و راه بیّن و روشن و رُشد را رها نکردن، آن صبر عظیم و صبر جمیلى است که امام حسین (علیه السّلام) انجام داد. ۱۳۸۰/۱۲/۲۱
#پروفایل_محرمی...🏴 ...♡ 🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹
مادری درخیمه ها میداد دلداری به خویش بچه های من رعناتر ز اکبر نیستند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‍ صبحم،بنامِ حسین(علیه السلام)💚 عالم،به عشقِ روی تو بیدار می شود💚 هر روز،عا‌شقـانِ تو بسیـارمی شود💚 وقتی،سـلام می دَهَمت،در نگاهِ من💚 تصویرِ کربلای تو، تکرار می شود🕌 💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥ماسک زدن در هیئت عبادت است 🎙حجت الاسلام انصاریان ┬────────┬ ◇ ◇ ┴────────┴
••🕊•• [هَر که خدا را بیش از خود دوست بِدارَد، بی‌شَک شَهید خواهد شد...!] ♥️ •●❥❥ 🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹
آشُفتِہ‌أَم چُو پیرغُلامی کِ أَز غَمَت، یِک عُمر گِریِہ کَرد وَلی کَربَلا نَرَفت...💔 ----------------------------- 🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▫️در مریدان حسین است این مرام ◾️امسال می‌توان با راه‌های دیگری به برپایی عزای حسینی پرداخت... مراقب دلدادگان حسین(ع) باشیم #ما_ملت_امام_حسینیم
... 🍃آيت الله ناصري : مرحوم میرزا جواد آقا ملکی تبریزی می فرماید : فرزند من در دهه محرم فقط نان خالی می خورد و خورشت و چیز دیگری نمی خورد . این شخص ، ولایتش جلوه گری کرده و متوجه صحنه کربلاست.
. 🕊 بانویی که همسرش را بهشتی کرده بود. همسرش را از شک رهانیده بود. از تردیدی که نزدیک بود مرد را تا لبه‌های دوزخ بکشاند؛ دوزخِ بی‌حسین بودن. دلِ را یک‌دله کرده بود، با یک تلنگر؛ «تو را چه شده زهیر؟! پسرِ رسول خدا تو را دعوت کرده و تو رد می‌کنی؟!» نهیبِ بانو، مرد را از جا کند. از دودلی رهانید. از خیمه حسین (علیه السلام ) که برگشت، همه وجودش را شوقی غریب آکنده بود. « آقا، چیزی به شما گفته؟ وعده‌ای داده که این طور سر از پا نمی‌شناسی؟!» مرد که چشم‌هاش می‌درخشید جواب داد: «آقا گفتند جانت در راهِ ما فدا خواهد شد. سلام بانوی زهیر بن قین که هر سال شب اول محرم یادت توی دلم زنده است. سلام بر آن لحظه‌ای که همسرت را  به بهشتِ با حسین بودن رهنمون شدی. فقالت له زوجته: - و هیَ دیلم بنتُ عَمر- سبحان الله! ایبعَثُ‌ اِلیکَ ابن رسول الله ثمّ لا یأتیه؟!... ...♡
🕊 لب فروبسته ام از ناله و فریاد ولی دل ماتمزده در سینه من نوحه گر است عزادری‌محرم‌در‌ ... ...♡
تا خدا هست می توان شهیــد شد... جمال اوست که جوینده نگاه من است... 🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹
15.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 کلیپ : وقتی با تأویل قرآن به جنگ امام حسین علیه السلام رفتند 👤
Rasoli-SHab7Moharram94-zamine(1).mp3
7.2M
حاج_مهدی_رسولی 🎼 لای لای علی؛ ای یاسمن خونین دهن بارونی من ... ...🏴 ...♡
✍لـیـلــے سـلـطـانــے 🌹قـسـمـت بــیــسـت وشــشــم (بــخـش اول) ڪیفم رو انداختم روے دوشم و از روے صندلے بلند شدم،سرم گیجم رفت،دستم رو گذاشتم روے شقیقہ م! بهار نیومدہ بود،از دانشگاہ بیرون اومدم،چند قدم بیشتر برنداشتہ بودم ڪہ سرم دوبارہ گیج رفت! چندبار چشم هام رو باز و بستہ ڪردم! هر آن ممڪن بود بخورم زمین،دستم رو گذاشتم روے درختے ڪہ ڪنارم بود و نشستم! صداے زنے اومد:خانم حالتون خوبہ؟ بہ نشونہ منفے سرم رو تڪون دادم بہ زور لب زدم:میشہ برام یہ تاڪسے دربست تا تهران بگیرید؟! اومد نزدیڪم،چادرش رو با دست گرفت و گفت:میخواے ببرمت درمانگاہ؟‌اینطورے تا تهران ڪہ نمیشہ! دوبارہ دستم رو گذاشتم روے درخت و بلند شدم نفس عمیقے ڪشیدم:نہ ممنون! دستم رو گرفت:مگہ من میذارم اینجورے برے؟حالت خوب نیس دختر! خواستم چیزے بگم ڪہ دستش رو پیچید دور شونہ هام و راہ افتاد. همونطور ڪہ راہ میرفتیم گفت:حسینیہ ے ما سر همین خیابونہ بعضے از بچہ هاے دانشگاہ میخوان بیان روضہ،بریم یڪم استراحت ڪن تاڪسے ام برات میگیرم! بدون حرف باهاش رفتم،چشم هام بہ زور باز بود فقط فهمیدم وارد مڪانے شدیم! حسینیہ سیاہ پوشے ڪہ خالے بود! ڪمڪ ڪرد بشینم ڪنار دیوار و گفت:نیم ساعت دیگہ روضہ س تا بقیہ نیومدن خوبت ڪنم! زن دیگہ اے وارد شد،با تعجب نگاهم ڪرد اما چیزے نگفت! سرم رو تڪیہ دادم بہ دیوار و چشم هام رو بستم،چند دقیقہ گذشت حضور ڪسے رو ڪنارم احساس ڪردم اما چشم هام رو باز نڪردم،زنے گفت:دخترم نمیخواے بلند شے؟! صدا برام غریبہ بود،بے حال گفتم:حالم خوب نیس! _یعنے نمیخواے تو مجلسم ڪمڪ ڪنے؟! با تعجب چشم هام رو باز ڪردم اما ڪسے ڪنارم نبود! با صداے بلند گفتم:خانم! زنے ڪہ ڪمڪم ڪردہ بود با لبخند اومد سمتم،لیوانے گرفت جلوم و گفت:بیا برات خوبہ!فڪ ڪنم فشارت افتادہ! همونطور ڪہ لیوان رو از دستش مے گرفتم گفتم:تو چے ڪمڪ تون ڪنم؟! با تعجب نگاهم ڪرد. _مگہ ڪمڪ خواستم؟! ڪمے از محتواے لیوان نوشیدم و گفتم:بلہ!گفتید بلند شو مگہ نمیخواے تو مجلسم ڪمڪ ڪنے! سرش رو بہ سمت پشت برگردوند و رو بہ اتاقے ڪہ بود گفت:خانم مرامے! خانمے ڪہ دیدہ بودم اومد بیرون و گفت:جانم! _این رسمشہ از مهمونے ڪہ حال ندارہ ڪمڪ بخواے؟! خانم مرامے با تعجب گفت:من ڪے ڪمڪ خواستم همش ڪہ ڪنار شما بودم! با تعجب نگاهشون ڪردم _خودم صدا شنیدم! حال بدم فراموش شد،انقدر حالم بد بودہ ڪہ توهم زدم! با شڪ نگاهم ڪردن،خانمے ڪہ ڪنارم بود گفت:از بچہ هاے دانشگاهے؟ سریع گفتم:بلہ! _تو دانشگاہ قرص دادن بهت،براے درس خوندن و این حرفا! نگاہ هاشون اذیتم میڪرد،نہ بہ اون ڪمڪش نہ بہ این نگاہ و حرفش! دلم شڪست،با بغض بلند شدم همونطور ڪہ میرفتم سمت در گفتم:نمیدونم روضہ اے ڪہ اینجا میگیرید چقد قبولہ؟! از حسینیہ اومدم بیرون،چندتا از دخترهاے چادرے دانشگاہ مے اومدن سمت حسینیہ! رسیدم سر ڪوچہ،سهیلے رو دیدم ڪہ با عجلہ مے اومد بہ این سمت،زنے ڪہ ڪمڪم ڪردہ بود اومد ڪنارم و گفت:بهترہ با ایشون صحبت ڪنے! و بہ سهیلے اشارہ ڪرد،با عصبانیت گفتم:خانم خجالت بڪش،حالم بد بود جرمہ؟! ادامــه دارد... @zendegiasheghane_ma
نگاھتان وجودمان را از عشـق لبریز می‌کند ؛ ما عاشق نگاه یاران هستیم ... شهدا همیشه نگاهی ☘☘☘ 🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️ ❣تا بگیرد زندگانے ام صفا، گفتم حسین با همہ بے بندوبارے بارها گفتم ❣دست هایم را گرفتے هرڪجا خوردم زمین تا نهادم دسٺِ خود را روے پا گفتم حسین 🖤
🕊آماده شد محض نجاتِ خلق؛ کشتیِ نجات تا خواندی از لطف و کرَم، «إنّا إلیه راجعون» ...♡
روز شمار وقایع کربلا 🔺🔺از اول تا روز عاشورا ( روز پنجم ماه محرم ) 🖊کربلا….یکشنبه پنجم محرم الحرام سال ۶۱ هجری قمری 🔹 نیروهای پراکنده در سطح شهر کوفه کم کم جمع شده و به لشکر عمر بن سعد می پیوندند. نوشته اند: شیث بن ربعی با هزار سوار به سوی کربلا روان شد. 🔸عبیدالله عده ای را مأموریت داد تا در مسیر کربلا بایستند و از حرکت کسانی که به قصد یاری حسین(ع) از کوفه خارج می شوند، جلوگیری کنند. 🔹چون گروهی از مردم می دانستند که جنگ با امام حسین(ع) در حکم جنگ با خدا و پیامبر است، در اثنای راه از لشکر دشمن جدا شده و فرار می کردند. 🔸نوشته اند: فرماندهی که از کوفه با هزار جنگجو حرکت کرده بود، چون به کربلا رسید، سیصد یا چهارصد نفر همراه او بودند و بقیه چون اعتقادی به این جنگ نداشتند، اقدام به فرار می کردند. 🔻از سخنان امام حسین(ع) با سپاه دشمن 🔹« هیهات ما تن به ذلت نخواهیم داد. خدا و رسول او و مؤمنان هرگز برای ما ذلت و خواری را نپسندیدند. 🔸دامنهای پاکی که ما را پرورده است و سرهای پرشور و مردان غیرتمند هرگز فرومایگان را بر کشته شدن مردانه ترجیح ندهند. ❤️
🌷 🍃 🌿ما بہ عشقِ حسنش مےنازیم جان بہ راهِ قدَمش مےبازیم 🌿عاقبٺ مثل حَریمِ اَرباب از برایش حَرَمے مےسازیم 💚 💔🥀