😍 #گزارش_خواهران_بهبود_یافته😍 3️⃣8️⃣. نفر هشتاد و سوم👇👇 🌺یا هادی المهدی به حق الحسن:🌺 متن گزارش ایشان🔰🔰🔰 ✍️سلام عزیزان دلم❤️❤️❤️ منم مثل خیلی از شما عزیزان وسواس داشتم نه یک سال نه دوسال بلکه ۲۰ #سال😔 شروع وسواسم از نه سالگی بود از اونجایی که میخواستم بنده ی خوب خدا باشم وکم کم با این ترفند شیطون منو کشید تو منجلاب وسواس تا جایی که همش فک میکردم دستشویی ام میریزه ولباسام نجسه و...هیچ جا نمیتونستم برم وهمه جا اذیت بودم تا بعد از ازدواجم هم که مدام در حال شستشو بودم وهنگام زایمان اولم شدیدتر شد وسواسم ولی بازم اذیت نمیشدم وخیلی سختم نبود چون خودم بودم وبچه ی چند ماهه که تا نقطه ای از بدنش نجس میشد میبردمش حمام ولی بعد که باردار شدم دوباره و دوقلو بود ویک بچه ۳ ساله که تازه از جیش گرفته بودم وهمسری که یک سال اول زایمان دوقلوها شهر دیگه سر کار بودن😔😔ولی بازم نتونستم بر شیطان غلبه کنم ومدام در حال شستشو وگریه وکتک زدن به بچه های چند ماهه بودم😭😭😭نه لذتی از عبادت میبردم نه لذتی از همسرداری وفرزند داری 😭😭از همه چیز وهمه کس بدم می اومد.روزی ده بار خودم وبچه ها حمام بودن.دیگه نه پس من سالم بود ونه روحم.مادرم همیشه غصه ی منو میخورد وبرام گریه میکرد😔😔😭😭 خانواده ام ازم دور شده بودم وحوصله ی منو نداشتن.دوستان وفامیل همینطور همه ازم میترسیدن حتی بچه هامو بغل کنن.همسرم که نگو ازم متنفر شده بود نمیدونستم اصلا باهاش حرف بزنم😭دیگه زندگی برام جهنم بود نمیدونستم که چقد دارم گناه میکنم مصرف آب.عاق والدین .ناراحت کردم همسرم .اذیت کردن بچه هام.قطع صله ی رحم وعبادتهای زورکی وفکر های شیطانی ر مورد دین و....😭😭😭ولی نمیتونستم از بند شیطان آزاد کنم خودمو.تا یک جا خون یا ادرار میدیم بدنممیلرزید وحس سکته بهم میداد.هنه تفریحی نه مسافرتی نه خورد وخوراکی .تا اینکه اول ایام فاطمیه با این گروه واساتید مهربان وباگذشت آشنا شدم امروز ازشون سوال می‌پرسیدم کدام خوشه اینگروه بود ولی بعضی از حرفای این بزرگواران روبازم نمیدونستم گوش کنم دوباره کار خودمو انجام میدادم وتو این نکردم کلی عذاب وجدان داشتم که وقت عزیزان رومیگیرم ومدیونشونم وآخرت چه جهنمی برا خودم ساختم😭😭تا اینکه با کمک استاد محترم خانم یا حسین نتایجی رسیدم😍و گفتم عمری داشتم حرف شیطان رو گوش میکردم هیچ خیری ندیدم وجز سختی وبدبختی هیچی نبوده الان بذار حرف بزرگواران رو گوش بدم❤️ چندتا کار انجام دادم که خیلی تاثیر زیادی داشت برام اول اینکه ذکر لا حول ولا قوه الا بالله رو خیلی گفتم وبعد نماز به اهل بیت التماس میکردم که نجاتم بدم ویک پرچم مزین به نام پنج تن روبه دیوار خونمون زدم وباهاش رابطه برقرار کردم وهمش نگاهم که به این پرچم میخورد خودش یک بازدارندگی بود برا شستشو انجام گناه وسواس.دوم اینکه فکر کردم به حرف تمام بزرگواران ومشاوینی که از اول تا حالا رفته بودم ومعامله کردم با امام زمانم ومعامله کردم با حضرت ❤️گفتم همه دارن میگن بی اعتنایی حتی اگه آخرت متوجه بشم که حرفشان اشتباه بوده حداقل یک گناه که همه جا رو نجس کردم ولی چند تا گناه حق الناس واسراف وحق النفس وحق الله رو ترک کردم به خاطر خدا😍وبعد از این فکرها بود که صورت بگم خون شد با توکل به خدا تصمیم گرفتم که نشورم.خیلی سخت بود خیلی ولی دیگه نگاهش نکردم وبعدش فردا تبدیل به زخم شد وهمه جا پاک بود.الانم دیگه نگاه کردن به نجاست رو برا خودم حروم کردم آنگاه میکنم ببینم همسرم چگونه رفتار میکنه ویا هر کسی که در اطرافم هست منم همون کار رو میکنم.اصلا جستجو نمیکنم والان غسلها به اندازه ی یک آیت الکرسی طول میکشه ودیگه غسل وضو رو تکرار نمیکنم به هیچ وجه وتو شیطان منو وسوسه میکنه سریع استغفار میکنم متوسل به حضرت زهرا میشم ونام یا صاحب الزمان رو میگم.الان به جایی رسیدم که هفته ی یکبار بچه ها رو فقط به خاطر تمیزی حمام میکنم وهمه جا میرم ومادرم برام خیلی خوشحال ودعام میکنه وهمه جاهایی که نمی میدونستم رو پاک میدونم چون میگم من وسواسم ویقین حجت شرعی ندارد.😁بچه هام منو بیشتر دوست دارن وابهام بازی میکنن.واقعا احساس میکنم از غل وزنجیر شیطان رها شدم ووجود مبارک امام زمان رو حس میکنم.عبادتهام قشنگتر شده حتی بعضی وقتا به نظر خودم لباسم نجسه ولی میگم قول تو حجت نیست ونماز میتونم واز نمازم لذت میبرم.همسرم باهام اخلاقش خیلی بهتر شده ومیگه انگار الان بوی زندگی میاد بعد این همه سال تو خونه.الان شدم مادر برا بچه هام مثل همه بچه هام در صورتی که قبلا فقط دشمنشون بودم وجب اذیت چیزی براشون نداشتم بچه هام حسابی ازم میترسیدن😔 چقدر دکتر رفتم ودارو خوردم ولی تا آدم خودش نخواد وتوکل نکنه نمیشه .اول توکل وتوسل وبعد اختیار وارده ی ما میتونه همه چیز رو درست کنه.اگه قراره ما بریم جهنم حداقل اینکه دنیا رو برا خودمون جهنم نکنیم _______________