eitaa logo
بهشت ِخانه🇵🇸
642 دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
1.9هزار ویدیو
81 فایل
بسم الله✨ به بهشت ِخانه خوش آمدید😍
مشاهده در ایتا
دانلود
°•. بِسمِـ‌ࢪَبِّ‌اݪحسیݩ. . ! ✨🖤`
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤به تو از دور سلام 😔 🏴 🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ (اَبَداً) ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ 🌱سلام بر تو اى ابا عبداللّه و بر روانهائى که فرود آمدند به آستانت ، بر تو از جانب من سلام خدا باد همیشه تا من زنده ام و برپا است شب و روز و قرار ندهد این زیارت را خداوند آخرین بار زیارت من از شما ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @behesht_e_khane
امام صادق (ع): ✨کلنا سفن النجاة لکن سفینة جدی الحسین (علیه السلام) اوسع و فی لجج البحار اسرع» (بحار الانوار، ج ۲۶، ص ۳۲۲) 🌱 همه‌ی ما اهل بیت، کشتی‌های نجات هستیم ولی کشتی جدم حسین علیه السلام گسترده‌تر و در دل دریاها (و موج‌های خروشان) باشتاب‌تر و سریع‌تر است. ⛅️صبحتون امام حسینی (ع) 🖤 @behesht_e_khane 🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀
⁉️سوال 🔰پرسش های تلنگری 1⃣اگر همسرم با عصبانیت با من برخورد کرد و من هم توانستم با حلم و بردباری پاسخش را بدهم، به هدف _ که همان خداست _ ، نزدیک شده‌ام یا دور؟ حال که به او نزدیک شده‌ام، باید خوش‌حال باشم یا ناراحت؟ باید احساس شکست کنم یا پیروزی؟ 2⃣اگر همسرم در حقّ من جفایی کرد، من برای رسیدن به هدف، باید او را ببخشم یا کینه‌اش را به دل بگیرم؟ اگر از خطای او گذشت کردم، باید خوش‌حال باشم یا ناراحت؟ باید احساس شکست کنم یا پیروزی؟ 3⃣اگر در زندگی‌ام مشکلی حل ناشدنی وجود داشت و یا این که حل شدنش به زمانی طولانی نیاز داشت و وظیفۀ من هم صبر بود، باید خوش‌حال باشم یا ناراحت؟ باید احساس شکست کنم یا پیروزی؟ 4⃣اگر شوهر، دستوری بر خلاف میل زن بدهد و از چیزهایی باشد که زن باید در آن امور، از شوهرش تبعیّت کند، زن باید خوش‌حال باشد یا ناراحت؟ باید احساس شکست کند یا پیروزی؟ ✅جواب : اگر مقصد زندگی خدا شد، خوش‌حالی‌ها و ناراحتی‌ها، شکست‌ها و پیروزی‌ها و بسیاری از مفاهیم کلیدی زندگی، تعریف جدیدی پیدا می‌کند. شکست، یعنی دور شدن و فاصله گرفتن از مقصد _ که همان خداست _ و پیروزی، یعنی نزدیک شدن و رسیدن به خدا. چه چیزی مرا خوش‌حال می‌کند؟ هر چیزی که مرا به خدا برساند. چه چیزی مرا آزرده خاطر می‌کند؟ هر چیزی که مرا از خدا، دور کند. 📚تا ساحل آرامش، کتاب اول، صفحه34 @behesht_e_khane
🔰مسابقه ◀️ویژه کودکان و نوجوانان ۴ تا ۱۸ سال برای شرکت در این مسابقه لطفا نقاشی و خطاطی، اجرای نمایش یا دکلمه و مداحی خود را با موضوعات: محرم، مراسم عزاداری، عاشورا به آی دی : @maryam_2aa ارسال بفرمایید🌹🙏 مهلت شرکت در مسابقه روز ۱۳ ام ماه محرم همراه با جوایز نقدی👌 @behesht_e_khane
‬‏📚شهید عشق📚 «شهید عشق» روایت زندگی امام حسین(ع) از زبان نویسنده ای حنفی مذهب اهل ترکیه است. احمد تورگوت این اثر ارزشمند را با نگاهی که تلفیقی از عرفان اسلامی، تاریخ اسلام و شرایط اجتماعی دوران امامت امام حسین(ع) نوشته است. در واقع «شهید عشق» روایتی داستانی از حرکت انقلابی امام حسین(ع) و قیام عاشورایی حسینی ست که در آن نویسنده با استفاده از تخیل به نحوی که به اصل تاریخ آسیبی وارد نشود، امام حسین(ع) را به عنوان شخصیت اصلی رمانش وارد داستان کرده و پس از شرح زندگی ایشان، به شرح چرایی و چگونگی قیام امام حسین (ع) می پردازد. به گفته تورگوت، وی برای نگارش این اثر به منابع متعددی مراجعه کرده است. نویسنده در ابتدا سراغ منابع اهل سنت رفته و سپس برای پی بردن به اصل ماجرا به مطالعه منابع تشیع پرداخته است. عنوان: نویسنده مترجم : @behesht_e_khane
۱ «حرکت‌شان را تازه آغاز کرده بودند که در جهت شمال و از آن دور دور‌ها حرکت‌هایی به نظر آنان رسید. در افق سرخ‌رنگ آسمان و شن‌های خاکستری، منظرۀ پیش رو مانند آب جوشانی بود که حباب‌های زیادی به اطراف می‌پاشید. هنوز نتوانسته بودند تشخیص بدهند که در افق چه دیده‌اند ؟ وقتی علی اکبر همراه چند جوان چهارنعل به آن سو می‌رفت، همه‌چیز رفته‌رفته آشکار‌تر می‌شد. آری! صد‌ها سوار به سوی قافله می‌آمدند. هاشم خوشحال بود که این‌ها باید یاوران اولاد رسول خدا (ص) از اهل کوفه و بصره باشند. تعدادشان در مقابل تعداد سپاه یزید که با ده‌ها هزار توصیف می‌شد، خیلی متواضعانه بود.. . باز هم الحمدلله گفت. به‌آرامی کسانی که آرزویی می‌کنند و به نتیجه دلخواه‌شان می‌رسند، برای استقبال به سوی آن‌ها رفت. عباس که دوشادوش برادر ایستاده بود به حسین نگاه کرد ، چنان بادقت به فرزند رسول خدا (ص) خیره شده بود که متوجه بازگشت علی اکبر نشد. پسر بزرگ حسین (ع) وقتی داشت سخن می‌گفت، سعی می‌کرد به چشمان پدرش نگاه نکند. سرش را پایین گرفت وافسار اسب را محکم در مشت هایش گرفته بود لحظه‌ای مکث کرد و سر را بلند کرد و از ورای شانه‌های پدر به بیابان و تپه‌ای که زیر نور خورشید مانند تپه‌ای طلا می‌درخشید ، نگاه کرد . ذوالجناح سم کوبید. علی‌اکبر نفسی کشید و گفت: سواران به نام یزید آمده‌اند .همه آنها اهل کوفه هستند .حبیب با صدای بلندی گفت: «مطمئنی؟».. @behesht_e_khane
32.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حال و هوای شهرمون🏴🏴🏴🏴 حال و هوای دلمون💔 لطفا شما هم از حال و هوای شهر ، محله و یا خونتون برامون فیلم و عکس تهیه کنین و بفرستین🌹🙏 آی دی: @saeidi4066 @behhesht_e_khane