🤲🌸🌺🤲🌸🤲🌺
☘ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ ☘
ترجمه:
«مرا بخوانید تا (دعاى) شما را بپذیرم.
💫#فراز 14 #جوشن_صغیر 💫
💕به نیت رفع موانع ظهورامام زمان (عج) وحاجت روایی 💕
✨یَا مُجِیبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرِّین»✨
ای خدایی که دعای مضطرین را اجابت میکنی، دعای ما را هم مستجاب کن.🤲
🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊
#سید_شهیدان_خدمت
#رئیسی
#هر_خانواده_معرف_یک_شهید
#بهشت_شهدا
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
https://eitaa.com/behshtshohada
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫#هر_روز_با_قرآن
✨✨✨✨✨✨
#تلاوت_روزانه_قرآن
💫صفحه_102
#استاد_شاکر_نژاد
#قرآن_کریم
🌷هر روز یک صفحه از #قرآن
هدیه به شهدا🌷
✏️ توصیه مهم حضرت آیتالله خامنهای:
#هر_روز_حتماً_قرآن_بخوانید حتّی روزی نیم صفحه، روزی یک صفحه بخوانید، امّا ترک نشود. در دنیای اسلام هیچ کس نباید پیدا بشود که یک روز بر او بگذرد و آیاتی از قرآن را تلاوت نکند.
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#شهید_جمهور
#هر_خانواده_معرف_یک_شهید
#بهشت_شهدا
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
https://eitaa.com/behshtshohada
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
بهشت شهدا🌷
🌷 #دختر_شینا – قسمت 0⃣4⃣ ✅ فصل یازدهم 💥 توی راهرو که رسیدم، دیگر اختیار دست خودم نبود. نشستم کنا
🌷 #دختر_شینا – قسمت 1⃣4⃣
✅ فصل یازدهم
💥 از فردای آن روز، دوست و آشنا و فامیل برای عیادت صمد راهی خانهی ما شدند. صمد از این وضع ناراحت بود. میگفت راضی نیستم این بندگان خدا از دهات بلند شوند و برای احوالپرسی من بیایند اینجا. به همین خاطر چند روز بعد گفت: « جمع کن برویم قایش. میترسم توی راه برای کسی اتفاقی بیفتد. آنوقت خودم را نمیبخشم. » ساک بچهها را بستم و آمادهی رفتن شدم. صمد نه میتوانست بچهها را بغل بگیرد، نه میتوانست ساکشان را دست بگیرد. حتی نمیتوانست رانندگی کند. معصومه را بغل کردم و به خدیجه گفتم خودش تاتیتاتی راه بیاید. ساکها را هم انداختم روی دوشم و به چه سختی خودمان را رساندیم به ترمینال و سوار مینیبوس شدیم.
💥 به رزن که رسیدیم، مجبور شدیم پیاده شویم و دوباره سوار ماشین دیگری بشویم. تا به مینیبوسهای قایش برسیم، صمد بار ساکها را روی دوشم جابهجا کرد. معصومه را زمین گذاشتم و دوباره بغلش کردم، دست خدیجه را گرفتم و التماسش کردم راه بیاید. تمام آرزویم در آنوقت این بود که ماشینی پیدا شود و ما را برساند قایش. توی مینیبوس که نشستیم، نفس راحتی کشیدم. معصومه توی بغلم خوابش برده بود اما خدیجه بیقراری میکرد. حوصلهاش سر رفته بود. هر کاری میکردیم، نمیتوانستیم آرامش کنیم.
💥 چند نفر آشنا توی مینیبوس بودند. خدیجه را گرفتند و سرگرمش کردند. آنوقت تازه معصومه از خواب بیدار شده بود و شیر میخواست. همینطور که مصومه را شیر میدادم، از خستگی خوابم برد. فامیل و دوست و آشنا که خبردار شدند به روستا رفتهایم، برای احوالپرسی و عیادت صمد به خانهی حاجآقایم میآمدند.
💥 اولین باری بود که توی قایش بودم و نگران رفتن صمد نبودم. صمد یک جا خوابیده بود و دیگر اینطرف و آنطرف نمیرفت. هر روز پانسمانش را عوض میکردم. داروهایش را سر ساعت میدادم. کار برعکس شده بود. حالا من دوست داشتم به این خانه و آن خانه بروم، به دوست و آشنا سر بزنم؛ اما بهانه میگرفت و میگفت: « قدم! کجایی بیا بنشین پیشم. بیا با من حرف بزن. حوصلهام سر رفت. »
💥 بعد از چند سالی که از ازدواجمان میگذشت، این اولین باری بود که بدون دغدغه و هراس از دوری و جدایی مینشستیم و با هم حرف میزدیم. خدیجه با شیرینزبانی؛ خودش را توی دل همه جا کرده بود. حاجآقایم هلاک بچهها بود. اغلب آنها را برمیداشت و با خودش میبرد اینطرف و آنطرف.
💥 خدیجه از بغل شیرین جان تکان نمیخورد. نُقل زبانش « شینا، شینا » بود. شینا هم برای خدیجه جان نداشت. همین شینا گفتن خدیجه باعث شد همهی فامیل به شیرین جان بگویند شینا. حاجآقا مواظب بچهها بود. من هم اغلب کنار صمد بودم. یکبار صمد گفت: « خیلی وقت بود دلم میخواست اینطور بنشینم کنارت و برایت حرف بزنم. قدم! کاشکی این روزها تمام نشود. »
💥 من از خداخواستهام شد و زود گفتم: « صمد! بیا قید شهر و کار را بزن، دوباره برگردیم قایش. » بدون اینکه فکر کند، گفت: « نه... نه... اصلاً حرفش را هم نزن. من سرباز امامم. قول دادهام سرباز امام بمانم. امروز کشور به من احتیاج دارد. به جای این حرفها، دعا کن هر چه زودتر حالم خوب بشود و بروم سر کارم. نمیدانی این روزها چقدر زجر میکشم. من نباید توی رختخواب بخوابم. باید بروم به این مملکت خدمت کنم. »
💥 دکتر به صمد دو ماه استراحت داده بود. اما سر ده روز برگشتیم همدان. تا به خانه رسیدیم، گفت: « من رفتم. »
اصرار کردم: « نرو. تو هنوز حالت خوب نشده. بخیههایت جوش نخورده. اگر زیاد حرکت کنی، بخیههایت باز میشود. »
قبول نکرد. گفت: « دلم برای بچهها تنگ شده. میروم سری میزنم و زود برمیگردم. »
💥 صمد کسی نبود که بشود با اصرار و حرف، توی خانه نگهش داشت. وقتی میگفت میروم، میرفت. آن روز هم رفت و شب برگشت. کمی میوه و گوشت و خوراکی هم خریده بود. آنها را داد به من و گفت: « قدم! باید بروم. شاید تا دو سه روز دیگر برنگردم. توی این چند وقتی که نبودم، کلی کار روی هم تلنبار شده. باید بروم به کارهای عقبافتادهام برسم.»
💥 آن اوایل، ما در همدان نه فامیلی داشتیم، نه دوست و آشنایی که با آنها رفت و آمد کنیم. تنها تفریحم این بود که دست خدیجه را بگیرم، معصومه را بغل کنم و برای خرید تا سر کوچه بروم. گاهی، وقتی توی کوچه یا خیابان یکی از همسایهها را میدیدم، بال درمیآوردم. میایستادم و با او گرم تعریف میشدم.
🔰ادامه دارد....
💟کانال بهشت شهدا:
https://eitaa.com/behshtshohada💞
🌷 #دختر_شینا – قسمت 2⃣4⃣
✅ فصل یازدهم
💥 یک روز عصر، نان خریده بودم و داشتم برمیگشتم. زنهای همسایه جلوی در خانهای ایستاده بودند و با هم حرف میزدند. خیلی دلتنگ بودم. بعد از سلام و احوالپرسی تعارفشان کردم بیایند خانهی ما. گفتم: « فرش میاندازم توی حیاط. چایی هم دم میکنم و با هم میخوریم. » قبول کردند.
💥 در همین موقع، مردی از ته کوچه بدوبدو آمد طرفمان. یک جارو زده بود زیر بغلش و چند تا کتاب هم گرفته بود دستش. از ما پرسید: « شما اهل روستای حاجیآباد هستید؟! »
ما به هم نگاه کردیم و جواب دادیم: « نه. »
مرد پرسید: « پس اهل کجا هستید؟! »
صمد سفارش کرده بود، خیلی مواظب باشم. با هر کسی رفت و آمد نکنم و اطلاعات شخصی و خانوادگی هم به کسی ندهم. به همین خاطر حواسم جمع بود و چیزی نگفتم.
💥 مرد یکریز میپرسید: « خانهتان کجاست؟! شوهرتان چهکاره است؟! اهل کدام روستایید؟! » من که وضع را اینطور دیدم، کلید انداختم و در حیاط را باز کردم. یکی از زنها گفت: « آقا شما که اینهمه سؤال دارید، چرا از ما میپرسید. اجازه بدهید من شوهرم را صدا کنم. حتماً او بهتر میتواند شما را راهنمایی کند. »
مرد تا این حرف را شنید، بدون خداحافظی یا سؤال دیگری بدوبدو از پیش ما رفت. وقتی مرد از ما دور شد، زن همسایه گفت: « خانم ابراهیمی! دیدی چطور حالش را گرفتم. الکی به او گفتم حاجآقامان خانه است. اتفاقاً هیچکس خانهمان نیست. »
💥 یکی از زنها گفت: « به نظر من این مرد دنبال حاجآقای شما میگشت. از طرف منافقها آمده بود و میخواست شما را شناسایی کند تا انتقام آن منافقهایی را که حاجآقای شما دستگیرشان کرده بود بگیرد. »
با شنیدن این حرف، دلهره به جانم افتاد. بیشتر دلواپسیام برای صمد بود. میترسیدم دوباره اتفاقی برایش بیفتد.
💥 مرد بدجوری همه را ترسانده بود. به همین خاطر همسایه ها به خانهی ما نیامدند و رفتند. من هم در حیاط را سهقفله کردم. حتی درِ توی ساختمان را هم قفل کردم و یک چهارپایه گذاشتم پشت در.
💥 آن شب صمد خیلی زود آمد. آن وضع را که دید، پرسید: « این کارها چیه؟! »
ماجرا را برایش تعرف کردم. خندید و گفت: « شما زنها هم که چقدر ترسویید. چیزی نیست. بیخودی میترسی. »
بعد از شام، صمد لباسش را پوشید.
پرسیدم: « کجا؟! »
گفت: « میروم کمیته کار دارم. شاید چند روز نتوانم بیایم. »
گریهام گرفته بود. با التماس گفتم: « میشود نروی؟ »
با خونسردی گفت: « نه. »
گفتم: « می ترسم. اگر نصف شب آن مرد و دار و دسته اش آمدند چهکار کنم؟! »
صمد اول قضیه را به خنده گرفت؛ اما وقتی دید ترسیده ام، کُلت کمریاش را داد به من و گفت: « اگر مشکلی پیش آمد، از این استفاده کن. » بعد هم سر حوصله طرز استفاده از اسلحه را یادم داد و رفت.
💥 اسلحه را زیر بالش گذاشتم و با ترس و لرز خوابیدم. نیمههای شب بود که با صدایی از خواب پریدم. یک نفر داشت در میزد. اسلحه را برداشتم و رفتم توی حیاط. هر چقدر از پشت در گفتم: « کیه؟ » کسی جواب نداد. دوباره با ترس و لرز آمدم توی اتاق که در زدند. مانده بودم چهکار کنم. مثل قبل ایستادم پشت در و چند بار گفتم: « کیه؟! » این بار هم کسی جواب نداد. چند بار این اتفاق تکرار شد. یعنی تا میرسیدم توی اتاق، صدای زنگ در بلند میشد و وقتی میرفتم پشت درکسی جواب نمیداد.
💥 دیگر مطمئن شده بودم یک نفر میخواهد ما را اذیت کند. از ترس تمام چراغها را روشن کردم. بار آخری که صدای زنگ آمد، رفتم روی پشتبام و همانطور که صمد یادم داده بود اسلحه را آماده کردم. دو مرد وسط کوچه ایستاده بودند و با هم حرف میزدند. حتماً خودشان بودند. اسلحه را گرفتم روبهرویشان که یکدفعه متوجه شدم یکی از مردها، همسایهی اینطرفیمان، آقای عسگری، است که خانمش پا به ماه بود. آنقدر خوشحال شدم که از همان بالای پشتبام صدایش کردم و گفتم: « آقای عسگری شمایید؟! » بعد دویدم و در را باز کردم.
💥 آقای عسگری، که مرد محجوب و سربهزیری بود، عادت داشت وقتی زنگ میزد، چند قدمی از در فاصله میگرفت. به همین خاطر هر بار که پشت در میرسیدم، صدای مرا نمیشنید. آمده بود از من کمک بگیرد. خانمش داشت زایمان میکرد.
🔰ادامه دارد...🔰
💟کانال بهشت شهدا:
https://eitaa.com/behshtshohada💞
✅ #نکته_های_ناب
💠 برگرفته از خطبه ۹۴ #نهج_البلاغه
لَيْسَ الْخَيْرَ أَنْ يَكْثُرَ مَالُکَ وَ وَلَدُکَ، وَ لَكِنَّ الْخَيْرَ أَنْ يَكْثُرَ عِلْمُکَ...
خير آن نيست كه مالت فراوان يا فرزندانت بسيار باشند
خیر واقعی چیست؟ آن است که دانشت زیاد گردد...
🍃دوستانتان را به دیدن این پست دعوت کنید و منتظر قسمتهای بعد باشید.
🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊
#سید_شهیدان_خدمت
#رئیسی
#هر_خانواده_معرف_یک_شهید
#بهشت_شهدا
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
https://eitaa.com/behshtshohada
🌹🌹🌹🌹🌹
🕗 #وقت_سلام
بخوان زیارت نامه در امتداد کلیم
که باز کرده در اینجا خدا بیانش را
با یک سلام زائر آقا شوید✋
اللهّـــمَ صَلّ عَلي عَلي بنْ موسَي الرّضـا المرتَضی، الامــام التّقي النّقي و حُجَّّتكَ عَلي مَنْ فَــوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثري الصّدّيق الشَّهيد صَلَوةً كثيرَةً تامَة زاكيَةً*
*مُتَواصِلــةً مُتَواتِـــرَةً مُتَرادِفَـــه كافْضَل ماصَلّيَتَ عَلي اَحَدٍ مِنْ اوْليائِك*َ 🍀
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#هر_خانواده_معرف_یک_شهید
#بهشت_شهدا
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
https://eitaa.com/behshtshohada
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 سه دستورالعمل مهم برای برآورده شدن حاجات و رفع گرفتاریها...
🎙استاد فرحزاد
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊#هر_خانواده_معرف_یک_شهید
#بهشت_شهدا
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
https://eitaa.com/behshtshohada
https://eitaa.com/behshtshohada
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#ادمین_گل_نرجس
🤲🌸🌺🤲🌸🤲🌺
☘ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ ☘
ترجمه:
«مرا بخوانید تا (دعاى) شما را بپذیرم.
💫#فراز 15 #جوشن_صغیر 💫
💕به نیت رفع موانع ظهورامام زمان (عج) وحاجت روایی 💕
✨یَا مُجِیبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرِّین»✨
ای خدایی که دعای مضطرین را اجابت میکنی، دعای ما را هم مستجاب کن.🤲
🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊
#سید_شهیدان_خدمت
#رئیسی
#هر_خانواده_معرف_یک_شهید
#بهشت_شهدا
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
https://eitaa.com/behshtshohada
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_تصویری
🌸شعرخوانی زیبا در مدح مولا علی علیه السلام
🌸بیا و سنگ حیدر را بزن بر سینه ای حاجی
🎤 #صابر_خراسانی
🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊
#سید_شهیدان_خدمت
#رئیسی
#هر_خانواده_معرف_یک_شهید
#بهشت_شهدا
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
https://eitaa.com/behshtshohada
🌹🌹🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫#هر_روز_با_قرآن
✨✨✨✨✨✨
#تلاوت_روزانه_قرآن
💫صفحه_103
#استاد_شاکر_نژاد
#قرآن_کریم
🌷هر روز یک صفحه از #قرآن
هدیه به شهدا🌷
✏️ توصیه مهم حضرت آیتالله خامنهای:
#هر_روز_حتماً_قرآن_بخوانید حتّی روزی نیم صفحه، روزی یک صفحه بخوانید، امّا ترک نشود. در دنیای اسلام هیچ کس نباید پیدا بشود که یک روز بر او بگذرد و آیاتی از قرآن را تلاوت نکند.
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#شهید_جمهور
#هر_خانواده_معرف_یک_شهید
#بهشت_شهدا
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
https://eitaa.com/behshtshohada
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
❤️چلهتوسلبهشهدایوالامقام❤️
🕊✨🕊✨🕊
🔴دوستان عزیز و بزرگوار
ان شاءالله به یاری خداوند و نگاه پر مهر شهدا و ائمه معصومین(ع)#چهارمین_دوره "چله صلوات، زیارت عاشورا " در *کانال بهشت شهدا * شروع خواهد شد..
✨🌺✨🌺✨🌺✨
💚روال کار به این نحو هست که نام 40 شهید والامقام لیست می شود هر روز یک شهید معرفی میشود ۱۰۰ صلوات و یک زیارت عاشورا (یا یکی ازین دو) را به شهید آن روز و چهارده معصوم(ع) هدیه می کنیم💚
💥معرفی شهید عزیز همراه با زندگینامه، وصیت نامه، خاطرات و... است💥
نیت کنید و با ما همراه شوید🌹🌹🌹
توسل به شهدای والامقام و ائمه معصوم (ع) برای تقرب به خداوند و گره گشایی مشکلات و حاجات بزرگ بسیار موثر هست
🕊🌷
🌿تجربه ثابت کرده که بعد از اتمام چله دوستی و انس و الفتی با شهدا پیدا میکنید مثال زدنی! و رفاقت شما با شهدا عمیق و ناگسستنی میشود.
🔴پس این فرصت طلایی را از دست ندهید و عزیزانتان را هم به چله بی نظیر شهدا دعوت کنید
حق واسطه گری شما هم در محضر شهدا محفوظ هست❤️
✨💐✨💐✨💐✨
✅ هر روز داستان شهدایی...
✅و مطالب تلنگری شهیدانه
💥مدیون شهدائیم تا قیام قیامت
🦋🕊🦋🕊🦋
🔰لطفا در گروه ها برای حاجت دارها بفرستید
❌شروع چله از #سه_شنبه 5 تیر مصادف با 🎊🎊🎊#عید_سعید_غدیر_خم
♥️شما دعوت شده ی خود شهدائید
#سید_شهیدان_خدمت
#رئیسی
#هر_خانواده_معرف_یک_شهید
#بهشت_شهدا
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
https://eitaa.com/behshtshohada
🌹🌹🌹🌹🌹
💫 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ 💫
💚اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ 💚
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
🔰لیست اسامی شهدای چهارمین دورهی چله ی #زیارت_عاشورای
کانال #بهشت_شهدا 🔰
✨ شروع از1403/04/05 روز سه شنبه ✨
🌺مصادف با عید سعید غدیرخم 🌺
🕊شهدای والامقام :
🌷۱. شهدای #گمنام
🌷۲. شهید #سید_حسن_دستمزد
🌷۳. شهید#سید_مصطفی_موسوی
🌷۴. شهید #رضا_الماسی
🌷۵. شهید #اباصلت_چراغی
🌷۶. شهید #احمد_علیزاده
🌷۷.شهید #محسن_حججی
🌷۸. شهید #علی_اکبر_امیرخانی
🌷۹. شهید #اصغر_رحمتی
🌷۱۰.شهید #سید_منصور_بیاتیان
🌷۱۱. شهید #قربانعلی_شرفخانلو
🌷۱۲. شهید #محمد_تقی_صادقی
🌷۱۳. شهید #حسن_تهرانی_مقدم
🌷۱۴. شهید #حسن_عباسی
🌷۱۵. شهید #هادی_کرم_پور
🌷۱۶. شهید #مجید_شهریاری
🌷۱۷. شهید #مجید_شمسی
🌷۱۸.شهید #حسن_اصل_زعیم
🌷۱۹.شهید
#مقصود_قربانی
🌷۲۰. شهید #محسن_الوندی
🌷۲۱. شهید #غلامحسین_فتاحی
🌷۲۲. شهید #شاهرخ_دایی_پور
🌷۲۳. شهید #محمد_محمد_پور
🌷۲۴. شهید #مصطفی_چمران
🌷۲۵. شهید #علی_اکبر_نظری_ثابت
🌷۲۶.شهید #فریدون_اکبری
🌷۲۷. شهید #کاظم_دیاله
🌷۲۸. شهید #محمود_رستمی
🌷۲۹.شهید #محمدباقر_مشهدی_عبادی
🌷۳۰. شهیدان #غلامرضا_شعبانی
#حبیب_اله_شعبانی
#عباس_شعبانی
🌷۳۱.شهید #خلیل_ژیانی
🌷۳۲. شهید #سید_جواد_اسدی
🌹۳۳.شهید #محمد_بلباسی
🌹۳۴. شهید #سید_علی_تاسا
🌹۳۵. شهید #محسن_خزایی
🌹۳۶.شهید #سید_محمد_قاسم_احمدی
🌹۳۷.شهید #جواد_قهرمانی
🌹۳۸ شهید #حامد_جوانی
🌹۳۹ شهید #عمر_بحری
🌹۴۰شهید#سید_یحیی_سیدی
[💕https://eitaa.com/behshtshohada💕]
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
فصیلت زیارت عاشورا
از امام محمد باقر(ع) و امام جعفر صادق(ع) 22 فضیلت برای زیارت عاشورا نقل شده است که اهمیت بالای آن را نشان میدهد:
اول: ثواب دوازده هزار حج.
دوم : ثواب هزار هزار جهاد.
سوم: ثواب دو هزار هزار عمره که همه آنها را با حضرت رسول(ص) و ائمه اطهار به جا آورده باشد .
چهارم: ثواب مصیبت هر پیامبرى از اولین تا آخرین .
پنجم: ثواب مصیبت هر رسولى.
ششم: ثواب مصیبت هر وصیى تا روز قیامت .
هفتم: ثواب مصیبت هر صدیقى تا روز قیامت .
هشتم: ثواب هر شهیدى تا روز قیامت .
نهم: بلندى مقام او صد هزار هزار درجه .
دهم: نوشته شدن هزار هزار حسنه .
یازدهم: محو شدن هزار هزار گناه .
دوازدهم: رسیدن به درجه شهداى با آن حضرت تا حدى که به هیئت آنها محشور شود و در مقامات آنها داخل شود .
سیزدهم: ثواب زیارت هر پیامبرى.
چهاردهم: ثواب زیارت هر رسولى .
پانزدهم: ثواب زیارت هر کسی که آن حضرت را از روزى که شهید شدهاند، زیارت نموده است.
شانزدهم: جواب سلام از آن حضرت به جهت قبولى زیارت او.
هفدهم: برآورده شدن حوائج، هرقدر و هرچند بزرگ باشند .
هجدهم: سرور قلب بر وجه دوام و همیشگى و روشنى چشم به واسطه رسیدن به آنچه طالب باشد .
نوزدهم: فوز به بهشت .
بیستم: سلامتى از آتش .
بیست و یکم: قبول شدن شفاعت او براى همه، از خویش و بیگانه، گرچه مستحق آتش جهنم باشند، جز دشمنان اهل بیت.
بیست و دوم: ضمانت موکد از امام صادق(ع) و از امام باقر(ع) و از امام زین العابدین(ع) و از اباعبدالله(ع) و از امام حسن(ع) و از امیرالمومنین(ع) و از حضرت رسول(ص) و از جبرئیل و از حضرت احدیت جلّ شأنه در حق زائر به این که زیارت او مقبول و سعى او مشکور است، یعنى که هیچ مانعى سبب رد آن نشود.
May 11