هدایت شده از دیمزن
امروز از بچه ها خواستم چشمهایشان را ببندند. بروند توی بیابان کربلا بایستند و قبل از رسیدن کاروان امام حسین هرکاری که بلدند بکنند. شاید تاریخ جور دیگری رقم خورد. کاغذهای مربعی کوچک را پخش کردم بین شان. تا آنها مسیر تاریخ را تغییر بدهند، برای خودم چای ریختم. بعضی ها هنوز دست به قلم نشده بودند و بعضی با ولع می نوشتند. وقت تمام شد. به ردیف خواستم که برایم بخوانند.
ـ من یک تابلوی بزرگ قبل از کربلا می زدم و می نوشتم: «ورود هر گونه کاروان به کربلا ممنوع است. مخصوصا آنها که زن و بچه همراهشان باشد.»
ـ من زمین را می کندم و داخلش کلی قمقمه و کلمن پر از آب قایم می کردم. کاروان که می رسید، راهنمایی شان می کردم خیمه بچه ها را در آن قسمت برپا کنند.
ـ من توی غذای لشکر حر پودر لباسشویی می ریختم که همه شان مسموم شوند و نتوانند امام حسین را مجبور کنند که توی کربلا بایستد.
با شنیدن این جمله تخیل خودم هم شروع به کار کرد. ایستادم کنار اسب حر. چکمه های خاکی اش را بوسیدم. التماسش کردم. گفتم من که نقطه ضعفت را بلدم. نگاهی عصبانی به من انداخت که یعنی مردجنگی چه نقطه ضعفی می تواند داشته باشد. گفتم: «سردار! آن که می خواهی معطلش کنی تا سپاه ابن زیاد برسد و با او درگیر شود پسر فاطمه است. کمی به جمله ام فکر کن.» گرهی به ابروهایش افتاد و اسبش را هی کرد. من هم یک قلپ از چایم را نوشیدم. کاش آدم ها تصمیم های درستشان را قبل از این که دیر شود، می گرفتند.
#داستانک
#خیالبازی
#روز_دوم
#ورود_کاروان
#یکی_جلوی_تاریخ_را_بگیرد
دیمزن
دنیای یک مادر زائر نویسنده
https://eitaa.com/dimzan
https://ble.ir/dimzan
هدایت شده از ماهیتنهایتنگ
مانع اول، حر بود. شاید هم ذوالجناح. آنجایی که سوارش هرکاری کرد، جلوتر نرفت. ذوالجناح اسب معمولی نبود، گاهی بیشتر از آدمها میفهمید. پایش که به کربلا رسید، دیگر حرکت نکرد. آنقدر مقاومت کرد تا سوارش پرسید اینجا کجاست؟ و گفتند کربلا. گفت اللهم انی اعوذ بک من الکرب و البلاء. این، مانع اول بود، که شخصیت اصلی را، امام را، در کربلا ماندگار کرد. همانجایی که دربارهش گفت اینجا همان قتلگاه ماست. کم قصهای است که شخصیت اصلی، بداند انتهایش چیست و با این حال قصه را ادامه بدهد، و کم شخصیتی است همچون حسینبنعلی. مانع بعدی حر بود. وقتی سپاهش را جلوی امام چید و گفت نمیگذارم از اینجا حرکت کنی. حر، مانع کوچکی نبود، امام خواست از او بگذرد، نصیحت کرد، روایت گفت، گفت مادرت به عزایت بنشیند. اما حر گفت مادر تو بهترین زن عالم است، من جسارت نمیکنم. حر خودش مانع بود، اما همینجا یک پیرنگ فرعی جذاب را باز کرد و داستان را به یک مضمون بینظیر رساند. حر، در داستان نماد ادب شد و بعدها، از مانع شدنش پشیمان بود. اما داستان، تقابل مانعها و خواستههاست و تردیدها هم همینجا خودشان را نشان میدهند. پیرنگ فرعی همیشه پایانش بسته نیست اما داستان حر، پایان بندی درجه یکی داشت، ختم راه یک مانع اولیه در داستان، به شهادت شد، اما پرده دوم، جای مانعهای بسیاری است...
#حسینیه
#پرده_دوم
هدایت شده از مرتضی رجائی
📌روایت یک فرسته؛
راز یک متن معمولی که در دو روز، فقط در ایتا یک میلیون بار خوانده شد!
قسمت منفیِ یکم: پیشاروایت ۱
من فقط یک #نویسنده نیستم؛ جان به جانم کنید، #معلم هم هستم و بهدنبال فرصت و بهانهام تا چیزهایی را که بلدم، #آموزش بدهم. راستش فقط بحث عمل به #وظیفه هم نیست؛ بیشتر وقتها از این کار #لذت هم میبرم.
وقتی دیدم چیزی که بینالطلوعین یکی دو روز پیش خیلی سریع نوشتم و در کانالم گذاشتم، فقط در #ایتا بیش از #یک_میلیون_بازدید داشته و در حدود ۵۰۰ کانال دارد دستبهدست میشود، حس کردم دوست دارم راز آن را به شما هم بگویم؛ شاید شما هم خواستید و توانستید چنین متنی با بازدید میلیونی بنویسید.
میپرسید از کدام متن حرف میزنم؟
درست است؛ حق دارید که بخواهید قبل از شروع این #سلسله_روایت_آموزشی، یک بار این متن را که بعد از نماز صبح روز چهارشنبه سوم مرداد ۱۴۰۳ نوشتم و ساعت ۵:۱۱ در کانالم گذاشتم، ببینید. پس نوشته آبی بالا را لمس کنید.
قبل از اینکه شروع کنیم، بهنظرم به بقیه هم #اطلاعرسانی کنید تا بیایند و این روایت آموزشی را در این کانال بخوانند. البته یک پیشاروایت دیگر هم داریم و بعد از آن، اصل روایت یک فرسته.
پ.ن: "فرسته" معادل فرهنگستان برای واژه "پُست" است.
#روایت_یک_فرسته
#آموزش
https://eitaa.com/tarbiat_hokmrani
هدایت شده از مرتضی رجائی
📌روایت یک فرسته؛
راز یک متن معمولی که در دو روز، فقط در ایتا یک میلیون بار خوانده شد!
قسمت صِفر: پیشاروایت ۲
شاید بپرسید واقعاً این متن👆 در بیش از ۵۰۰ کانال ایتایی دستبهدست شده؟ مثلاً در کدام کانالها؟
مثلاً اینجا در کانال حسین دارابی؛
یا مثلاً اینجا در کانال روابط عمومی پلیس؛
یا اینجا در کانال رسمی نسیم قزوین.
اینها فقط کانالهای رسمی و نشانداری هستند که این مطلب را منتشر کردند؛ وگرنه تا دلتان بخواهد کانالهای مختلف خبررسانی و تحلیلی، کانالهای مردانه و زنانه، کانالهای طلاب و دانشگاهیان، در استانها و شهرهای مختلف آن را منتشر کردهاند.
اگر میخواهید فهرست کاملترش را ببینید، یک عبارت آن (مثل " حالا دیگر خود دانیم") را در بخش جستوجوی بالای #ایتا وارد کنید و نتیجهاش را در لبه "#سراسری" ببینید.
بعد از این دو پیشاروایت، دیگر وقتش است که برویم به سراغ اصل #روایت_یک_فرسته. البته باز هم توصیه میکنم خوب است به بقیه هم #اطلاعرسانی کنید تا بیایند و این روایت آموزشی را در این کانال بخوانند.
#روایت_یک_فرسته
#آموزش
قسمت منفی یکم روایت
https://eitaa.com/tarbiat_hokmrani
هدایت شده از انسان فلسفی
مقاومت (اگر به عنوان یک مفهوم فلسفی به آن بنگریم)، ارتباط عمیقی با انسان و تجربه او از جهان دارد. این مفهوم را میتوان به عنوان واکنشی به نیروهای بیرونی یا درونی که به شکلی معین بر فرد، جامعه یا وضعیت اعمال میشوند، در نظر گرفت. مقاومت، نشاندهندهٔ ارادهای است که در برابر انقیاد، تسلیم یا تحمیل قدرت ایستادگی میکند.
در سطح فردی، مقاومت ممکن است به شکل خودشناسی و خودسازی ظاهر شود. فردی که در برابر وسوسهها، عادات نامطلوب، یا فشارهای اجتماعی مقاومت میکند، در واقع در حال تقویت خودآگاهی و خودارزشمندی خویش است. این نوع مقاومت نه تنها پاسخی به چالشها و تهدیدات بیرونی است، بلکه به فرآیندهای درونی نیز مربوط میشود؛ فرایندی که در آن فرد برای حفظ اصالت و هویت خود تلاش میکند.
در سطح اجتماعی، مقاومت اغلب به شکل جنبشهای اجتماعی یا اعتراضات سیاسی ظاهر میشود. این نوع مقاومت، تلاشی است برای تغییر وضعیتهای ناعادلانه، دفاع از حقوق بشر، یا حفظ هویتهای فرهنگی و اجتماعی. چنین مقاومتی، برخاسته از درک مشترک از عدالت و حقیقت است، و اغلب نیازمند همبستگی و همکاری میان افراد جامعه است. تاریخ نشان داده است که مقاومتهای اجتماعی میتوانند به تحولات عمیق و پایدار در جامعه منجر شوند.
اما در نگاهی عمیقتر، مقاومت را میتوان به عنوان بخشی از ذات هستی انسانی در نظر گرفت. انسان همواره در مواجهه با محدودیتها، رنجها و ناملایمات به نوعی مقاومت دست زده است. این مقاومت، نه صرفاً به معنای ستیز یا مبارزه، بلکه به معنای تابآوری و پایداری است. حتی در مواجهه با مرگ و فناپذیری، مقاومت به شکل تلاش برای معنا بخشیدن به زندگی و گذر از مرزهای مرگ جلوه میکند.
به طور کلی، مقاومت، چه در سطح فردی و چه در سطح جمعی، نشاندهندهٔ تلاش انسان برای حفظ و احیای انسانیت خویش است. این تلاش، اگرچه ممکن است گاه دشوار و پرهزینه باشد، اما نهایتاً به تقویت اراده، آگاهی و خلاقیت انسان منجر میشود.
مقاومت، در واقع، همان نیرویی است که از طریق آن انسان خود را تعریف میکند و مرزهای خویش را گسترش میدهد.
✍🏼 حافی
🧩@ensanefalsafi
هدایت شده از گفتارهای محمدرضا بابایی
روایت جهاد میخواهد!(1)
✍️ محمدرضا بابایی
من دوست ندارم قلم رو کانالیزه کنم، طبع باید خودش روان باشد برای نوشتن!
این را از نویسندگانی میشنوم که بسیار مستعد و دغدغهمند هستند، اما حاضر نیستند برای اسلام جمعی نویسندگی کنند!!!
مثل اینکه لشکری به منافع و مرزهای اسلامی حمله کرده باشد و ما بگوییم من در جنگ فردی خوب عمل میکنم! شما برید من خودم هر از گاهی یک تیر میاندازم.
از این پاسخ چه مقدار تعجب میکنید؟
عقلای عالم آیا اینچنین فرد را توبیخ نمیکنند؟
حال چه شده است که نویسندگان، خطباء، هنرمندان و سایر اقشار اثرگذار، جریان ساز و گفتمانساز در کشور بدنبال کار جزیرهای و فردی هستند؟
بله؛ بواسطه اندک تجربهای که دارم تنهایی و به قول امروزیها برند شخصی خیلی راحتتر ایجاد شده و اشاعه پیدا میکند ولی در کار جمعی با توجه به صبر، تحمل و تمرین گوهر وجودی انسان صیقل پیدا کرده و آدمی پخته میشود.
در هر نقطه از کشور اگر کوچکترین دغدغهای در نوشتن دارید به ما ملحق شوید.
برای ارتباط در خدمتم.
@Mohammad_reza_babaie
#جهاد_روایت
#پویش_تبیین
#پویش_نوشتن
این یک درخواست ملی از همه نویسندگان دغدغهمند است.