37.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دویدن داریم تا دویدن
یک نفر به موقع شروع میکند و میرسد
یک نفر هر چه میدود نمیرسد.
وقت تنگ است..
یابن الحسن که جا نمیماند.
تیر آخر ز کمان حسن است...🥀''
#عبدالله_بنالحسن‹ع›
#صلیاللهعلیکیااباعبدالله
4_5900046898647011865.mp3
15.49M
چند ساعت میانِ آن گودال
به گمانم قمار میکردند
فقط عبدلله است شاهد که
چند ساعت چکار میکردند.
‹اکبر شد ارباً اربا پس من چی..›
#حاجمحمودکریمی
فضربه بالسیف فاتّقی الغلامَ بیدِه
فاظنّها الی الجلدِ فاذا هیَ معلّقه.
فنادی الغلام؛ یا عمّاه...
و آن دست کوچکی که همیشه
در دست عمو بود،
عاقبت تو را به عمو دوخت؛ برای همیشه...
یک گلِ حسنی بوی حسین ‹ع› گرفت؛
و قصهی عبّاس تکرار شد..
این بار در آغوشِ عمو،
غنچهایی که نشکفته پرپر شد...
#یادگار_برادر🥀''
#عبدالله_بنالحسن‹ع›
هدایت شده از 🖤🌹 بهترین مسیر خوشبختی 🌹🖤
کد قرعه کشی ماهانه جدید می خوام بدم
چون قبلی ها حدود ۷۰۰تا کد شدن ولی شاید نصف کدها تو کانال نیستن
پس برا دریافت کد قرعه کشی جدید
کلمه کد را به این آدرس بفرستید
@SALAMFARMANDEH133
این کد جدید ملاک قرعه کشی هست👆👆
قسم به عصمت زهرا که تا زمان ظهور
عزای غربتِ مهـدی کم از محرم نیست
▪️سلام داغ دارترین
▫️امام عصر علیه السلام
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
ختم نهج البلاغه در ۲۷۰ روز 236.mp3
3.46M
🔊 ختم گویای نهج البلاغه در ۲۷۰ روز
🌺 سهم روز دویست و سی و ششم خطبه 55 و 54
🌹ختم نهج البلاغه در ۲۷۰ روز. سهم روز دویست و سی و ششم
┄═❁✦❀•••🌿🌺🌿•••❀✦❁═┄
📜 #خطبه55 : ( در سال ۳۷ هجری در آستانه جنگ صفین، برخی مدارا کردن امام علیه السلام را دیده و علت را پرسیدند در پاسخ آنان فرمود:)
🔹توضيحاتی پيرامون جنگ صفين
♦️اينکه می گوييد خويشتن داری از ترس مرگ است، به خدا سوگند، باکی ندارم که من به سوی مرگ روم يا مرگ به سوی من آيد و اگر تصوّر می کنيد در جنگ با شاميان ترديد دارم، به خدا سوگند هر روزی که جنگ را به تأخير می اندازم برای آن است که آرزو دارم عدّه ای از آنها به ما مُلحق شوند و هدايت گردند. و در لابلای تاريکی ها نور مرا نگريسته به سوی من بشتابند، که اين برای من از کشتار آنان در راه گمراهی بهتر است، گر چه در اين صورت نيز به جرم گناهانشان گرفتار می گردند.
┄═❁✦❀•••🌿🌺🌿•••❀✦❁═┄
📜 #خطبه54 : ( در سال ۳۷ هجری به هنگام شروع جنگ صفین این سخنرانی را ایراد فرمود.)
🔹وصف روز بيعت
♦️مردم همانند شتران تشنه ای که به آب نزديک شده و ساربان رهاشان کرده و عِقال (پای بند) از آنها گرفته، بر من هجوم آوردند و به يکديگر پهلو می زدند، فشار می آوردند، چنانکه گمان کردم مرا خواهند کشت، يا بعضی به وسيله بعض ديگر می ميرند و پايمال می گردند. پس از بيعت عمومی مردم، مسأله جنگ با معاويه را ارزيابی کردم، همه جهات آن را سنجيدم تا آن که مانع خواب من شد، ديدم چاره ای جز يکی از اين دو راه ندارم: يا با آنان مبارزه کنم و يا آنچه را که محمّد(صلی الله علیه و آله) آورده انکار نمايم، پس به اين نتيجه رسيدم که تن به جنگ دادن آسانتر از تن به کيفر پروردگار دادن است و از دست دادن دنيا آسان تر از رهاکردن آخرت است.
┄═❁✦❀•••🌿🌺🌿•••❀✦❁═┄