eitaa logo
نشان از بی نشان ها
512 دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
2.6هزار ویدیو
30 فایل
جان به هر حال قرار است که #قربان بشود... پس چه خوب است که قربانی #جانان بشود... انتقاد و پیشنهادات خود رو با ما در میان بگذارید👇👇👇 @BeneshaN63 @beneshanyazahra
مشاهده در ایتا
دانلود
خاطرات_شهدا 🌷 👈ازدواج شهید مدافع حرم و همسرش به واسطه 🌷 💠 شهدا حاجت میدن👇👇 🔹سوم دبیرستان بودم و به واسطه علاقه ای که به شهید سید مجتبی داشتم، در خصوص زندگی ایشان مطالعه📖 می کردم. این مطالعات به شکل کلی من را با ، آرمان ها و اعتقاداتشان بیش از پیش آشنا می کرد👌. 🔸شهید علمدار گفته بود به همه مردم بگویید اگر دارید، در خانه شهدا🌷 را زیاد بزنید. وقتی این مطلب را شنیدم🎧 به شهید سید مجتبی علمدار گفتم: حالا که این را می گویید، می خواهم دعا کنم خدا یک مردی را قسمت من کند که از سربازان (عج) و از اولیا باشد. 🔹حاجتی که با عنایت ادا شد و با دیدن خواب ایشان، باهمسرم که بعدها در زمره شهدا🕊 قرار گرفت، آشنا شدم. 🔸یک شب خواب را دیدم که از داخل کوچه ای به سمت من می آمد و یک جوانی همراهشان بود👥. شهید لبخندی زد😊 و به من گفت (ع) حاجت شما را داده است و این جوان هفته دیگر به تان می آید. نذرتان را ادا کنید✅. 🔹وقتی از خواب بیدار شدم زیاد به خوابم اعتماد نکردم🚫. با خودم گفتم من بزرگ تر دارم و غیرممکن است📛 که پدرم اجازه بدهد من هفته دیگر کنم. غافل از اینکه شدنی خواهد بود👌. 🔸فردا شب سید مجتبی به خواب آمده و در خواب به مادرم گفته بود : جوانی هفته دیگر به خواستگاری می آید. مادرم در خواب گفته بود نمی شود، من دختر بزرگ تر دارم پدرشان اجازه نمی دهند❌. شهید علمدار گفته بود که این کارها را آسان می کنیم☺️. 🔹خواستگاری درست هفته بعد انجام شد. طبق حدسی که زده بودم مقاومت کرد اما وقتی همسرم در جلسه خواستگاری شروع به صحبت کرد🗣، پدرم دیگر حرفی نزد🚫 و کرد و شب خواستگاری قباله من را گرفت✔️. 🔸پدر بدون هیچ رضایت داد✅ و درنهایت در دو روز این وصلت جور شد و به یکدیگر درآمدیم.  همان شب خواستگاری قرار شد با صحبت کنم. وقتی چشمم به ایشان افتاد تعجب کردم و حتی ترسیدم😨! طوری که یادم رفت سلام بدهم. 🔸یاد خوابم افتادم. او همان بود که شهید علمدار در خواب😴 به من نشان داده بود. وقتی با آن حال نشستم، ایشان پرسید اتفاقی افتاده است⁉️ گفتم شما را در خواب همراه دیده ام. 🔹خواب را که تعریف کردم شروع کرد به گریه کردن😭. گفتم چرا گریه می کنید؟ در کمال تعجب او هم از خودش به شهید علمدار برای پیدا کردن و متدین برایم گفت☺️. راوی:همسر شهید @alaamddar 🌹یازهرا 🌹
🌺🍂🌺🍃🌺 🍂🌺🍃🌺 🌺🍃🌺 🍃🌺 🔵ساده ترین خانه🔵 شروع زندگیمان ساده بود و در عین حال با صفا. نمی شد گفت خانه! دو تا اتاق اجاره کرده بودیم که نه آشپزخانه داشت نه حمام. کنارِ در یکی از اتاق ها، یک تورفتگی بود که حسن برایش دوش گذاشته بود و شده بود حمام. زیر پله هم یک سکوی آجری بود که چراغ سه فتیلۀ خوراک پزیمان را گذاشته بودیم رویش، شد آشپزخانه. به نظر من خیلی قشنگ بود، خیلی هم ساده. 👈 شهید حسن آبشناسان 📚 فلش کارت دونیمه سیب، موسسه مطاف عشق ✅ با خوبان همنشین شویم تاخوب شویم 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/436076549Ca075d75748 🌹یازهرا🌹
🌺🍂🌺🍃🌺 🍂🌺🍃🌺 🌺🍃🌺 🍃🌺 🔵خواستگاری🔵 خانه خواهرش بود. آمد خيلی مرتب و مؤدب نشست روبروی من، گفت: "می خواهم از شما درخواست ازدواج کنم". من نتوانستم جلوی خودم را بگيرم، زدم زير خنده. او آرام، ساده، بی زبان؛ آن وقت من حاضرجواب، شلوغ، پررو.... مادرم که ماجرا را فهميد گفت: "وای فاطمه! حميد خيلی پسر خوبيه!" يک هفته ای گذشت. با خودم فکر کردم به او می گويم من با بعضی نظرات سياسی تو مخالفم و تمام! رفتم و همين را گفتم. گفت: "ببين فاطمه! مهم اين است که جفتمان اسلام را قبول کنيم و با آن زندگی کنيم. بقيه مسايل سياسی نظرند. نظرها هم بر اساس واقعياتند نه حقيقت ها. واقعيت هم که هر روز عوض می شود. پس اگر حقيقت را قبول کنيم با واقعيت ها می شود يک جوری کنار آمد." با خودم گفتم "براي رد کردن حميد باکری بايد يک اشکال شرعی پيدا کنم که اگر آن دنيا از من پرسيدند حميد را چرا رد کردی،جواب داشته باشم..." اما آن اشکال شرعی را پيدا نکردم. 🌷شهيد حميد باکری🌷 📚 نيمه پنهان ماه ص۱۶ @beneshanha 🌹 یازهرا 🌹
🌺🍃🌺🍃🌺 🍂🌺🍃🌺 🌺🍃🌺 🍃🌺 🔵 کاغذ خواستگاری🔵 هنوز آن کاغذ را دارم؛ شرایطش را خلاصه، رویش نوشته بود و پایینش را امضا کرده بود. تمام جلسه خصوصی صحبت ما درباره ازدواج، ختم شد به همان کاغذ؛ مختصر و مفید. بعد از باسمه تعالی، ده تا از نظراتش را نوشته بود. بعضی هاش اینطور بودند: «داشتن ایمان به خدا و خداجویی؛ شغل من پاسدار است؛ مشکلات آینده جنگ؛ مکان زندگی؛ انگیره ازدواج، رسیدن به کمال.» عبارت ها کوتاه بود؛ اما هر کدام یک دنیا حرف داشت برای گفتن. 👈 شهید سید علی حسینی 📚 فلش کارت دو نیمه سیب، مرکز مطاف عشق @beneshanha 🌹 یازهرا 🌹
🌺🍂🌺🍃🌺 🍂🌺🍃🌺 🌺🍃🌺 🍃🌺 🔵انتخاب درستی کردیم🔵 حول و حوش انقلاب بود که برایش رفتند خواستگاری. تنها ملاکش ایمان بود. از خواستگاری که آمدند، مادر گفت: «بگو ببینم دختر خانم را پسند کردی؟» در جواب گفت:« مطمئن هستم انتخاب درستی کردیم . آخه پدرش ازم پرسید اهل خمس و زکات ونماز هستم یا نه!» 👈 شهید قربانعلی عرب 📚 این عمار، ص۲۵ @beneshanha 🌹 یازهرا 🌹
🔰 🔹سالن عروسی ما سلف سرویس دانشگاه بود. وقتی که کردیم به رفتیم. 🔸دکتر گفت می‌خواهی خانه بگیرم؟ گفتم نه؛ خوابگاه خوب است. 🔹با لباس عروس از پله‌های خوابگاه بالا رفتم. یک سوئیت کوچک متأهلی داشتیم. 🔸آقای دکتر صالحی استاد ما بود. ایشان با خانمشان، آقای دکتر غفرانی هم با خانمشان، مهمان ما بودند. 🔹یک سفره کوچک انداختیم. دو تا پتو و دو تا پشتی داشتیم. با افتخار از این دو استاد بزرگوار در همان خانه کوچک خوابگاهی پذیرایی کردیم و راجع به مسائل هسته‌ای صحبت کردیم. 🇮🇷 🌷شهادت : ۸۹/۹/۸ - تهران، توسط گروهک صهیونیستی منافقین
🌷🍀زندگی نامه شهید «سیدمجتبی علمدار»🍀🌷 🌷در سحرگاه 11 دی 1345، درست در لحظاتی که مؤذن، آوای دلنشین را سر داده بود، کودکی چشم به جهان گشود که نامش را «مجتبی» نهادند. از تبار که تولدش، بارقه‌ای از امید را در دل «سیدرمضان و نوذر» به وجود آورده بود. پدر و مادری که در سیمای دل‌بندشان، آینده‌ای درخشان را می‌دیدند 🔹سیدرمضان با درآمدی متوسط، همواره دغدغه آن را داشت که تعالیم اسلامی را به درستی بیاموزند و بدان عمل کنند. سیدمجتبی، تحصیلات ابتدائی را در دبستان «شهید عبدالحکیم قره­جه»، دوران راهنمائی را در مدرسه «شهید دانش» و مقطع را در هنرستان «شهید خیری­مقدم» فعلی ساری سپری کرد. اگرچه تحصیلاتش به دلیل پیروی از فرمان پیر و انجام تکالیف الهی ناتمام ماند، امّا بعد از سال­های جنگ، ادامه تحصیل داد. 🔹او در سال 1362 همراه چند تن از دوستانش، دوران را در پادگان منجیل پشت سر گذاشت و بعد از آن به منطقه کردستان اعزام شد. حضور او در کردستان با اتمام والفجر 4 مصادف بود؛ اما بعد از عملیات، به همراه دیگر ، در پایگاه «ساوجی» منطقه عراق مستقر شد. 🔹او در سال 1363، به منطقه جنوب عزیمت کرد و در گردان امام حسین(ع) لشکر 25 کربلا، به‌عنوان استقرار پیدا کرد. این رزمنده سرافراز، از عملیات پیروزمندانه کربلای 1 نیز بود. او بعد از این عملیات، وارد مسلم‌‌بن عقیل شد و تا پایان جنگ نیز، در آن باقی ماند. نخستین عملیاتی که سید همراه این گردان انجام داد، عملیات کربلای 5 بود. گردان مسلم پیش از این ، در منطقه صیداویه در مستقر شد. این‌جا بود که مجتبی، همراه سایر رزمندگان، در کنار استوار جنوب، نجواهای عاشقانه خود را در سوگ اهل بیت(ع) سر داد. 🔹او در عملیات کربلای 8، از ناحیه کتف راست مورد اصابت قرار گرفت و با همان وضعیت، تا پایان حضور داشت. اگرچه این ترکش، هرگز از بدن خارج نشد و او آن را به‌عنوان درّی در صدف وجود خویش نگهداری می‌کرد. این بسیجی خستگی‌ناپذیر که در آغاز سال 1366 جامه را به تن کرده بود، اواخر فروردین همین‌سال(1366)، همراه مسلم، در عملیات کربلای 10 شرکت کرد. ارتفاعات ماووت، هنوز خاطره پایداری‌ها و جوانمردی‌های او را به خاطر دارد. 🔹او در مرداد 1366، به گروهان سلمان از گردان مسلم منصوب شد و در اسفند همین سال(1366)، به همراه سایر نیروهای این ، جهت شرکت در عملیاتی عازم غرب کشور شد. گروهان سلمان، آزادسازی سه‌راهی خُرمال، سیّدصادق و دوجیله و پاسگاه مستقر در آن بود که با موفقیت کامل انجام شد. 🔹روح عاشق و اشتیاق زایدالوصفش به کربلای ایران، بار دیگر او را به جبهه‌های نبرد کشانید. به‌گونه‌ای که تا مدتی پس از پذیرش قطع‌نامه 598 نیز، سراغ او را می‌بایست از آبادان می‌گرفتند. او در زمستان سال 1369 خود را در جنوب پایان داد و سپس فعالیت کاری‌اش را در واحد عملیات، و در ادامه، در لشکر 25 کربلا از سر گرفت. 🌺مجتبی در همین سال(1369)، با بانویی از رسول اکرم، به نام «سیده فاطمه موسوی» کرد که ثمره آن‌ها «سیده زهرا» است. که ترکش و تاول‌های را از سال‌های خون و آتش، در جسمش به یادگار داشت، سرانجام در شامگاه 11 دی 1375 به دعوت حق لبیک گفت و به خیل یاران پیوست. پیکر مطهر این شهید بزرگوار، بعد از وداع و تشییع در ساری، در «مُلامجدالدین» این شهر تا همیشه آرام گرفت. @beneshanha 🌹یازهرا🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاش هنگام ازدواج همانقدر که به وعده دیگران اعتماد داشتیم، به وعده او هم اعتماد می‌داشتیم! 🎙 استاد راجی @beneshanha 🌹یازهرا🌹
• بعضی دخترای حزب‌الهی توئیت میزنن: ای کاش ما پسر بودیم و خودمون رو می‌رسوندیم سرزمین‌های اشغالی و چنین و چنان می‌کردیم! • رهبری فرمود: و مجاهدتی بزرگ و است و اگر به آن توجه شود، پیشرفت یک جامعه تضمین خواهد شد. • خواهران حزب الهی لطفا ساده کنید، با زندگی کنید، چهارتا بچه بیارید و وقف امام زمان کنید تا کشور از و نجات پیدا کنه. اون موقع شما ! عرصه‌ی جهاد شما اینه!!! @beneshanha 🌹یازهرا 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستان بسیارجالب ازدواج دکترعزیزی👌👏 خداوکیلی خیلی جالبه گوش بدید @beneshanha 🌹یازهراۜ 🌹