نشان از بی نشان ها
🏴 #پرچم_مشکی🏴 💠امام صادق(ع): 🍃هرکس در ایام عزای جد ما حسین«ع» بر سر در خانه ی خود #پرچم_مشکی نصب
نوای نینوا را دوست دارم
صدای آشنا را دوست دارم
اگر جام بلا از چشم یار است
من این جام بلا را دوست دارم
دعا یعنی تکلّم با خداوند
تکلّم با خدا را دوست دارم
اگر چه خارم و از خار کمتر
گل باغ وفا را دوست دارم
محبّت را عجب، حال و هوایی است
من این حال و هوا را دوست دارم
نمی دانم کی ام آنقدر دانم
علیّ مرتضی را دوست دارم
خدا می داند، ای آل محمّد!
که من تنها شما را دوست دارم
چو ممزوج است با عطر حسینی
نسیم نینوا را دوست دارم
خدایا روز محشر باش شاهد
حسین و کربلا را دوست دارم
✅ آسمانی شوید 👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/436076549Ca075d75748
🌹یازهرا🌹
شهیــد مـدافع حـرم عـلا حـسن نـجمه
ـــــــــــــــــــ🌷ـــــــــــــــــــ
🌹نام و نام خانوادگی:علا حسن نجمه
🌹نام جهادی:تراب الحسین
🌹تاریخ تولد:۱۳۷۱/۰۶/۱۷
🌹تاریخ شهادت:۱۳۹۵/۰۷/۲۹
🌹محل تولد:عدلون(جنوب لبنان)
🌹محل شهادت:حلب-سوریه
🌹علایق:بازیگری؛طراحی؛فتوشاپ؛کارگردانی؛عکاسی
عکس های شهدا رو طراحی میکرد و به مناسبت های مختلف در صفحه های مجازی،پخش میکرد
🌹آرزو:زیارت سیدالشهدا
که در این دنیا نصیبشان نشد
🌹نماز:اخرین نمازی که خواند نماز صبح عاشقانه اش بود.
🌹فضای مجازی:از فعالان فیسبوک بود که تصـاویر شهـدا را منتشر و از احوالات انان میگفت
🌹جنگ ها:در جنگ قلمون و قصیر شرکت داشت
⚜شهید پدرشان را از دست داده بودند و همراه مادرشان برای خواهر و سه برادرشان پدری میکردند.
⚜اعلا حسن نجمه بعد از،شهادت دوستش شهید علی ناصر با دلسوزی پیگیر احوال و امورات دوفرزند دوست شهیدش بود و با شهادت او دوباره آنها کسی که مثل پدرشان بود را از دست دادند.
⚜شهید بعد از پایان دوران خدمتش وقتی مطلع شد عملیاتی جدید علیه تروریست ها درپیش است از استراحت و مرخصی اش صرف نظر کرد و به جبهه های حق علیه باطل شتافت.
⚜این شهید دهه هفتادی از چهره های رسانه ای در خط مقدم و افسر جنگ نرم علیه تروریست های تکفیری به شمار میرفت.
⚜چند روز قبل از شهادتش مطلبی در صفحه اش در فیسبوک نوشت و کسی فکر نمیگرد وداع قبل از شهادتش است شاید هم خبر شهادتش را داده بود.(اشک های جاری خود را اماده کنید)این جمله را در استقبال از عاشورای اربابش نوشت
⚜شهید در بخشی از وصیت نامه اش به مادرشان می گویند دوست دارند در مراسمشان لباس سفید برتن کنند و با رثا و صلابت سخن بگویند.
✅ با خوبان همنشین شویم تاخوب شویم👇👇
http://eitaa.com/joinchat/436076549Ca075d75748
🌹یازهرا🌹
✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران
✫⇠قسمت :6⃣4⃣ و 7⃣4⃣
✍ به روایت سید نورالدین عافی
📖 شماره صفحه: 48
معلوم بود تعدادی از آنها از بالای درختها ما را زیرنظر داشتند. به ما دستور عقب نشینی داده شد و بلافاصله تانکها منطقه را زیر آتش گرفتند. برای دقایقی فقط ناظر این صحنه بودیم. با فروکش کردن شلیک تانکها به سمت جنگل پیشرَوی کردیم و بالاخره با به اسارت گرفتن پنج شش نفر از دشمن آن منطقه را پاکسازی کرده و به جاده رسیدیم.
عملیات برای تصرف تپه های آن سوی جاده، ادامه یافت و برای این کار نیروها گروه بندی شدند. تانکها از یک طرف، نیروهای ارتشی از یک طرف و نیروهای سپاهی در دو گروه مجزا که هر یک شامل چند دسته و تیم بودند، از دو سوی دیگر به سمت تپه ها حرکت کردند. ما به تجربه دریافته بودیم هر چه تعداد نیرو در یک جا کمتر باشد تلفات کمتر و نتیجه بهتر میشود. به همین دلیل، نفرات را به گروههای کوچکتر تقسیم میکردیم. پایین تپه ها که رسیدیم باز به دو گروه کوچکتر تقسیم شدیم و هر گروه با یک بیسیمچی شروع به بالارفتن از تپه ها کرد. مسئولیت یکی از این گروهها با من بود. در پای تپه من و بیسیمچی تصمیم گرفتیم با هم از یک طرف تپه بالا برویم و بقیه از طرف دیگر. تیراندازیهای پراکنده ای در منطقه جریان داشت هنوز تا بالای تپه راه زیادی داشتیم که بیسیمچی تیر خورد. دیدم نمیتواند بالا بیاید. گفتم: «تو همینجا باش. من بالا میرم!» در این فکر بودم که حالا بچه های ما بالا میروند و اگر ما آنجا نرسیم شاید معطل بمانند و نتوانند وارد عمل شوند. به تنهایی بالای تپه رسیدم. انتظار دیدن بچه ها را داشتم اما آنجا نه از دشمن خبری بود و نه از نیروهای خودی. تعجب کردم.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران
✫⇠قسمت :7⃣4⃣
✍ به روایت سید نورالدین عافی
📖 شماره صفحه: 49
فکر کردم نکند بچه ها تپه را ول کرده و آنطرف رفته اند. دور تپه گشتم اما از هیچ جنبنده ای خبری نبود. ماندنم به تنهایی صلاح نبود اما نمیخواستم در آن حال برگردم. در همین فکرها بودم که آتش تانکهای خودی روی تپه آغاز شد. پشت چند تخته سنگ بزرگ پناه گرفتم و منتظر ماندم تا بالاخره شلیک تانکها تمام شد. نمیدانم دیده بانها چیزی گفته بودند یا برنامه این بود که اول تانکها روی تپه ها آتش کنند و سپس نیروها روی تپه بالا بکشند. با فروکش کردن آتش، بچه ها را دیدم که از تپه بالا می آمدند. از پشت سنگها بیرون آمده و روی تپه ایستادم. بچهه ا تا مرا دیدند داد زدند: «مواظب باش از پشت میزننت!» در حالی که در آن دقایق ترس من از آتش پرحجم نیروهای خودی بود نه دشمن. بچه ها که رسیدند فهمیدم نتوانسته اند پشت تپه بروند، به محل حرکت ما برگشته بودند. بیسیمچی را دیده و او را عقب برده بودند.
به این ترتیب تپه ها هم یک یک آزاد شدند، سپاه آنجا پایگاهی زد و نیرو گذاشت و کل منطقه گوی تپه آزاد شد اما پاکسازی تپه ها به معنی توقف درگیری نبود. دموکراتها که به منطقه کاملاً آشنا بودند شبها به پایگاهها حمله کرده، درگیر میشدند و قبل از سر زدن آفتاب منطقه را ترک میکردند.
بعد از تپه ها، آزادسازی جاده میاندوآب هدف ما بود. برای این مأموریت چند دستگاه تانک ارتشی دیگر به منطقه آمد، دو گردان نیروی تکاور ارتشی و گروههای سپاهی که از قبل در منطقه بودند برای عملیات توجیه شدند. ستاد مهاباد یک «گروه ضربت» داشت که کار اصلی اش وارد عمل شدن در درگیریهایی بود که پایگاه ها از عهدۀ آن برنمی آمدند.
ادامه دارد...✒️
جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات
@beneshanHa
🌹یازهرا🌹
هدایت شده از نشان از بی نشان ها
■●■●■●■●■●■●■●
💫 شب رو با صلوات خاصه حضرت فاطمــه زهرا(س) به پایان میرسانیم.
■●■●■●■●■●■●■●
یا زهــــــــــرا.س
@beneshanHa
از امروز تا عاشورا هر روز بگیم یا حسین ع
هر روز بگیم حسین جان!
میخوام بشناسمت
میخوام
رفتارم،
کردارم،
فکرم،
اندیشه ام،
شبیه تو بشه
میخوام عطر تو رو بگیرم
میخوام هر کسی من رو دید
یاد توبیفته
خودت، خودت رو به من بشناسون
نشان از بی نشان ها:
#سه_ایه_اخر_سوره_حشر
حدیثی از امام حسن مجتبی علیه السلام🌸
🌺در فضیلت قرائت سه آیه آخر سوره حشر از امام حسن(علیه السلام) نقل شده که آن حضرت فرمود:
هر کس چون صبح کند و سه آیه آخر سوره حشر را بخواند و در آن روز بمیرد، مهر شهدا (بر پروندهاش) خواهد خورد، و چون شب کند و بخواند و در آن شب بمیرد نیز ممهور به مهر شهدا میشود.
منبع:الدّر المنشور، جلال الدین سیوطی، ج۲، ص۲۰۲؛/ بحارالانوار، ج۹۲، ص۳۱۰، ح۳؛/موسوعه کلمات الامام الحسن(علیه السلام)، بخش عقاید، ص۳۷۳.
3 آیه آخر سوره حشر🌺:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
«هُوَ اللهُ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَالِمُ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ (22)٭
هُوَ اللهُ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ سُبْحَانَ اللهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ (23)٭
هُوَ اللهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاء الْحُسْنَی یُسَبِّحُ لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ»(24)
http://eitaa.com/joinchat/436076549Ca075d75748
🌷یازهرا🌷
..:
🔴امید رهبری به جوانان انقلابی در فضای مجازی
⏪مراقب باشید وسوسه و نفوذ دشمن در فضای عمومی زندگی تأثیر نگذارد
رهبر انقلاب صبح امروز در استان مازندران:
🔹جوانان عزیز من به شما کاملاً امیدوارم
امروز دشمن در فضای مجازی و... بشدت فعال است.
🔹من به شما کاملاً امیدوارم، من آنچه را که دربارهی جوانان مؤمن و آمادگیهای روحی آنها در این میدان گفته شد همه را باور دارم، میدانم شما قدرت ایستادگی و ثبات قدم دارید، انگیزهی آن را دارید و این توانایی را انشاءاللّه در میدانهای مختلف چه میدان علمی، چه میدان سازمانی، چه میدان رزم، چه میدان پیشرفتهای گوناگون این آمادگی را به کار خواهید بست و نشان خواهید داد.
🔹عزیزان من مراقب باشید وسوسهی دشمن در فضای عمومی زندگی تأثیر نگذارد، نفوذ دشمن نتواند در صفوف یکپارچهی جوانان مؤمن اختلال ایجاد کند. در همهی بخشها، امروز در بخشهای فضای مجازی و در بقیهی زمینهها دشمن بشدت فعال است، البته تلاش دشمن مأیوسانه است، این را از سخنان آنها کاملاً میشود فهمید اما تلاش میکنند.
🔹باید بایستید، باید از خودتان آمادگی و اقتدار نشان بدهید، باید ابتکار خودتان و انگیزهی خودتان را در بخشهای مختلف به کار ببندید، خدای متعال به شما کمک خواهد کرد.
@beneshanHa
الحمدلله انتقام در تلافی بشهادت رساندن 11 مرزبان سپاه در منطقه مریوان گرفته شد خدا بازوان انقلاب را حفظ کند
دوران بزن در رو به پایان رسیده
عکس قلعه مرکزی حزب تروریستی دمکرات
@beneshanHa
🌹یازهرا🌹
✅داستان طلبه ای که ۱۵سال نان خشک میخورد👌
✍در زمان میرزای شیرازی طلبه ای با لباس کهنه بر درخانه اش آمد و گفت: میرزا را کاردارم.
مردم گفتند: میرزا بر مجتهدین وقت ندارد آن موقع تو آمده ای و میگویی میرزا را کار دارم؟
گفت: عیبی ندارد من میروم اما به میرزا بگویید فلانی آمده بود.
خبر به میرزای شیرازی رسید، ناگهان میرزا سرو پای برهنه دوید و طلبه را درآغوش گرفت.
دفتردار میرزا تعجب کرد...
وقتی آن طلبه رفت، میرزا گفت: دوست داشتم ثواب این همه مجتهد که تربیت کردم برای این طلبه باشد و ارزش یک کارش را به من بدهد.
گفتند: میرزا کار این طلبه مگر چه بوده؟
میرزا گفت: این طلبه به یکی ازدهات های سنی نشین رفت و گفت بچه هایتان را بیاورید قرآن یاد می دهم بدون پول
سنی ها گفتند خوب است بدون پول است.
این طلبه از اول که قران یاد این بچه ها می داد بذر محبت امیرالمؤمنین را دردل این بچه ها کاشت این ها بزرگ که شدند شیعه شدند و پدرانشان را از مذهب باطل به مذهب حق راهنمایی کردند.
دیری نگذشت که این دهات تماما شیعه شد.
این طلبه ۱۵سال شب ها بردر خانه ها می رفت و یواشکی نانی که ان ها بیرون می انداختند را می خورد ۱۵سال اینگونه زحمت کشید تا توانست یک روستا را شیعه کند.
📚 مصباح الهدی آیت الله وحید خراسانی
🌹کمی مثل #علماء_و_شهداء🌹
✅ آسمانی شوید👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/436076549Ca075d75748
🌹یازهرا🌹
هدایت شده از آقامحمودرضا
عزاداری از اول محرم_1395-7-11-17-23.mp3
4.82M
استاد معاونیان :
چرا از شب اول محرم عزاداری می کنیم...؟!
@Agamahmoodreza
..:
💠فرازی از وصیت نامه ی شهید مدافع حرم سید میلاد مصطفوی:
🌷 دوستان عزیز شما را قسم به خدا که راه امام حسین (ع) را که راه عاقبت به خیری و مهمترین کار است را ادامه دهید. حسین گونه زندگی کنید که تمام عاقبت به خیری در همین راه است و همیشه یاد و خاطره شهدا را زنده نگه دارید چون شهدا همیشه زنده اند و من وجود آنها را در زندگی خود همیشه احساس می کردم .
@beneshanHa
..:
💠برادر شهید مدافع حرم سید میلاد مصطفوی:
🌷سید میلاد لیسانس عمران داشت و دو سال در آزادراه ساوه همدان خدمت کرد. در آن پروژه سرپرست آزادراه بود.
او بسیار اهل ورزش بود، کمربند مشکی جودو داشت و در ورزشهای رزمی مقام دومی کشور را به دست آورده بود، در ورزش زورخانهای هم شرکت میکرد. اهل مسجد بود و به نمازش خیلی اهمیت میداد. همیشه خمس مالش را دقیق حساب و پرداخت میکرد، هیچ وقت برنامه هیئت را ترک نمیکرد.
سید میلاد شخصیت دستگیری داشت و اگر کسی از ایشان کمک میخواست چیزی کم نمیگذاشت. به خانواده شهدا بسیار خدمت میکرد و همیشه از آنها دلجویی میکرد، اکثرا در اردوگاه شهید درویشی خادمالشهدا بود، هر سال از اردوگاه به دیدار مادر شهید درویشی هم میرفت.
🌷سید میلاد با اینکه از نظر مادی و دنیوی چیزی کم نداشت، اما وابسته به موقعیت و جایگاه دنیوی نشده بود، وقتی خاطرات و کتابهای شهدای دفاع مقدس را میخواند به حال آنها حسرت میخورد. وقتی میدید که شهدای دفاع مقدس از همه چیزشان گذشتند و آن طور جانفشانی کرده و از وطن و انقلاب دفاع کردند سید میلاد هم آرزوی شهادت میکرد و میگفت کاش روزی بیاید که من هم شهید شوم.
یکی از شهدایی که سید میلاد او را الگوی خود قرار داده بود، شهید مهدی زینالدین بود، عکس این شهید بزرگوار را در خانه داشت. حتی عکس شهید زینالدین را روی لباسش چاپ کرده بود و همیشه زیر لباس بیرونش میپوشید. میخواست همیشه عکس شهید زین الدین روی سینهاش باشد.
@beneshanHa
✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران
✫⇠قسمت :8⃣4⃣ و 9⃣4⃣
✍ به روایت سید نورالدین عافی
📖 شماره صفحه: 50
چند دستگاه ماشین در اختیار گروه بود که در سرعت عملشان مؤثر بود. آنجا هم برادر «امین» از فرماندهان سپاه حاضر بود. من و اکبر واثقی هم به عنوان تنها نیروهای تبریزی اعضای گروه ضربت بودیم. پس از توجیه نیروها، حرکت آغاز شد. قبلاً با سپاه میاندوآب هماهنگی شده بود. قرار بود آنها از طرف پایگاه ایستگاه کشاورزی تا پلیس راه میاندوآب ـ مهاباد بیایند و ما از سمت مهاباد به آن طرف برویم و از دو سو به دشمن حمله کنیم. بعد از شش کیلومتر که بدون درگیری پیش رفتیم به روستایی رسیدیم. طبق معمول مردم را در میدان ده جمع کرده و گفتیم: «آگه جای دموکراتها رو به ما نشان بدید کاری به کارتون نداریم. هر کس هم اسلحه داره تحویل بده وگرنه مجازات میشه.» عده ای سلاحهایشان را تحویل دادند اما محل دموکراتها را لو ندادند. میگفتند آنها تا شما را دیدند راهشان را کشیدند و از اینجا رفتند. به تجربه میدانستیم نباید به حرفشان اعتماد کنیم. مشغول جمع آوری اسلحه هایشان بودیم که برادران ارتشی با بیسیم درخواست کمک کردند. کار جمع آوری اسلحه ها را ناتمام گذاشتیم، سریع سوار ماشینها شده و به محل درگیری رفتیم. آنها در منطقه ای بودند که مدخل ورودی جاده، منطقه جنگلی بود. ظاهراً دموکراتها در پناه درختها کمین زده بودند و نیروهای ارتشی که به طور مکانیزه حرکت میکردند در کمین آنها گرفتار شده بودند. در ابتدای درگیری جیپ فرماندهی که پیشاپیش همه حرکت میکرد، هدف قرار گرفته و فرمانده شان شهید شده بود. توپها هم وسط جاده رها شده بودند و ما از دور می دیدیم شان. دموکراتها هم به آنها تیراندازی نمیکردند به این امید که سالم به غنیمت بگیرند.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران
✫⇠قسمت :9⃣4⃣
✍ به روایت سید نورالدین عافی
📖 شماره صفحه: 51
نیروهای ارتشی در دو سوی جاده موضع گرفته و درگیر بودند. وقتی به محل رسیدیم قرار شد برادر «فندرسکی» که روی ماشین سیمرغ دوشکا بسته بود در امتداد جاده حرکت و نیروها را هدایت کند. حرکت کرد اما دموکراتها متوجه بودند و نزدیک بود او را بزنند. از حرکت این برادر ممانعت کردیم و قرار شد نیروهای پیاده درگیر شوند. در حین درگیری توانستیم توپها را عقب بکشیم و پیکر شهدا را هم تخلیه کنیم.
به زودی خبر رسید نیروهایی که از طرف میاندوآب وارد عمل شده بودند به نزدیکی روستا رسیده اند، به این ترتیب محاصره نیروهای دشمن کامل شد. برادر امین به دموکراتهایی که وارد روستا شده بودند ده دقیقه مهلت داد تا تسلیم شوند. مهلت تمام شد ولی خبری از دموکراتها نشد. بلافاصله دو سه گروه از بچه های ما وارد روستا شدند و درگیری شدت گرفت. به محض ورود به روستا بچه ها فهمیده بودند اهالی روستا قبلاً آنجا را تخلیه کرده اند و جز دموکراتها کسی آنجا نیست. آنها هم که هرگز تسلیم نمیشدند! به گروههای درگیر در روستا دستور عقب نشینی و به توپها و مینی کاتیوشاها دستور شلیک داده شد. توپخانه ما که در گوی تپه مستقر بود روستا را میکوبید. دقایقی بعد آتش توپخانه ها فروکش کرد و ما به سمت روستا حرکت کردیم.
برای کسب اطلاع، من و یکی از بچه های قزوین از طریق جویهای باغ، جلو رفتیم. نزدیک دیوار باغی سروصدایی شنیدیم.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
@beneshanHa
🌹یازهرا🌹
هدایت شده از نشان از بی نشان ها
تجدید عهد با امام زمان عج
حجت الاسلام عالی:
اگر دعای عهد نمیخوانی هرروز این دعا را بخوانید
@beneshanHa
هدایت شده از نشان از بی نشان ها
امیر اامومنین ع :
هر کس که از پیروان ما هرروز این چهار حمد را بخواند خداوند متعال او را سه چیز کرامت میکند
اول عمر طبیعی
دوم مال وجمعیت بسیار
سوم با ایمان از دنیا رفتن و بیحساب داخل بهشت شدن 👆
@beneshanHa
🍃🌸
#طلاییـــــــــــــه
صدای حاج ابراهیم #همت درون گوشم میپیچد !
مهدی #باکری دارد از آخرین دیدار با برادرش میگذرد و میگوید همه شهدا🌷 برادرهای من هستند اگر همه را میتوانید بیاورید #حمید را هم بیاورید!
هنوز ابراهیم همت تاکید میکند که ♨️ما همچون #حسین وارد شدیم و همچون حسین هم باید به شهادتــ🕊 برسیم...
به شهادت برسیم ...
به شهادت برسیم...
حسین #خرازی وسط عملیات دستش قطع میشود و با یک دست تا آخر عملیات #میجنگد...
حس میکنم 💭خنکای خاک #طلائیه را زیر پاهایم !
باید خاک معطرش را در مشت هایم پنهان کنم و ب سر و صورت بریزم!!
نه اصلا باید #سجده ای طولانی بروم روی خاک پاکش تا عجین بشود با روح و پوست و استخوانم...!
💥صدای خمپاره و ترکش!
💥گویی که عملیات آغاز شده است!
شوق #وصال_معبود در وجودم طنین انداز میشود...
ناگهان؛رشته افکارم را در هم می ریزند🗯 بوق ماشین ها🚙!!
صدا!
صدای خمپاره و گلوله نبود...🚫
🔰صدای #آهنگ لس آنجلسی ماشین مدل بالایی بود ک دلش میخواست تمام من را به انضمام افکارم زیر بگیرد!!
هندزفری🎧 و مداحی بعدی...
چه به موقع پلی میشود👌!
مداح میخواند:
یه #شهید،یه پرچم عشـقــ❤️،
توی شهر ما غریبه
نه فقط نام و نشونش...
خودشم خیلی #غریبه!
و اینجا بود ک فهمیدم وسط دورترین نقطه• به #طلائیه هستم !
وسط هوای دود آلود شهر که آدمهایش از هوایش دود آلوده تر اند!!
اینجا عده زیادی رنگ بوی #خدایی ندارند...📛
اینجا برای خیلی ها #افتخار است که راه شهدا را برعکس بروند↪️!!
اینجا عده ای همه قرار هایمان را با #شهدا فراموش کرده اند!🗯
عده ای دیگر که دم از خدا و امام و شهدا میزنند!
♨️فقط شده اند ظاهر و در باطن...
اینجا بی منت ببخشید و از هیچکس هیچ نخواهید!
اینجا دیگر منش و رفتار #شهدایی نیست...📛
اینجا فقط نام شهدا را یدک میکشیم!!
باز هم بگویم!
👈ریا
👈تظاهر
👈حسادت
👈تهمت
👈بی اخلاقی!!
دلــــــــم پر است آی آدم هاااااا...
خوش ب حال آنهایی ک در این حال و هوای آلوده حال هوای #دلشان آفتابی و بدون ابر است...
دل من انقدر بهانه نگیر!
اینجا که #طلائیه نیست...
اینجا آسمان شهر است، #شهر!!
یازهرا(س)
ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج
آقا بیا
دلتنگمـ😔
دلتنگ همون خاک آسمونی...
✅ آسمانی شوید 👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/436076549Ca075d75748
🌹یازهرا🌹
✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران
✫⇠قسمت :0⃣5⃣ و 1⃣5⃣
✍ به روایت سید نورالدین عافی
📖 شماره صفحه: 52
فکر کردیم بچه های خودمان هستند که به آن سمت رسیده اند اما متوجه شدیم عده ای از دموکراتها بالای درختها هستند. آنها هم ما را دیدند و تیراندازی متقابل شروع شد. به خواست خدا باز به سلامت پیش نیروهای خودی رسیدیم. درگیری در جنگل طول کشید. ما تا عصر همانجا موضع گرفتیم اما نتوانستیم جلوتر برویم چون دموکراتها به آن منطقه کاملاً آشنا بودند، در حالی که ما تا آن روز در آن جنگل نبودیم. قرار شد نیروها تا صبح همانجا بمانند و در روشنایی صبح عملیات از سر گرفته شود.
آن شب پیش برادر امین بودم که خبر آوردند تانکها داخل باتلاق افتادهاند، امین خواست عقب برگردد که من هم همراهش شدم. کنار روستایی غذا میخوردیم که دوباره خبر آوردند تانکها در محاصره افتاده اند. با هم به محل استقرار تانکها رفتیم. آنجا هیچ درگیری نبود اما تا صبح کنار تانکها کشیک دادیم، تانکهایی که در آن منطقه زیاد به درد ما نمیخوردند.
صبح جلسه ای با حضور فرمانده کلاه سبزهای ارتش تشکیل شد. فرمانده درحال توجیه نقشه و مانور ما بود، اما من دیدم استنباط او از این عملیات و این منطقه جور دیگری است. گفتم: «برادر! اینجا که جنوب نیست، کردستانه!»
از حرف من ناراحت شد. گفتم: «اینجا به ترتیبی که شما میفرمایید نمیشه دفاعی جنگید. اینجا جنگ، جنگ چریکیه.» او حرفهای مرا قبول نمیکرد، من هم مخالف طرح او بودم. طرح او حرکت تانکها در جلو و حرکت نیروها پشت تانکها بود.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران
✫⇠قسمت :1⃣5⃣
✍ به روایت سید نورالدین عافی
📖 شماره صفحه: 53
اما میدانستم این کار به نتیجه نمی رسد چرا که ماهها در کردستان جنگیده بودم و میدانستم زمین آنجا مساعد حرکت تانکها به آن کیفیت نیست. در هر حال فرمانده دلایل مرا نپذیرفت و حرکت تانکها و نیروها شروع شد. هنوز به منطقه موردنظر نرسیده بودیم که دوباره یکی از تانکها به گِل نشست. آنجا جایی مثل باتلاق بود و تانک دومی که به کمک تانک اول آمده بود نیز نتوانست کاری از پیش ببرد و از حرکت باز ماند. سومین تانک هم به سرنوشت آنها دچار شد و در گل و لای فرو رفت. بلافاصله حرکت تانکها متوقف شد و قرار شد عملیات را ادامه دهیم. نفربری جلوی نیروها به راه افتاد و دقایقی بعد درگیری شروع شد. نبرد تا حوالی ظهر ادامه داشت و بالاخره حدود ساعت یک تا دو ظهر، منطقه پاکسازی شد و بدین ترتیب، جاده میاندوآب ـ مهاباد هم آزاد شد.
روز شیرینی بود. عصر در گوی تپه بودم که اولین تریلی از سمت تبریز رسید. راننده اش خیلی خوشحال بود و به خاطر آزادی آن محور تشکر میکرد. آنها تا آن روز مجبور بودند منطقه را دور بزنند و از طریق ارومیه به آنجا برسند که راهشان خیلی دور میشد. دیدن یک همشهری تبریزی بعد از مدتها شادی ما را مضاعف و روحیه مان را قوی تر کرده بود.
پس از آزادسازی جاده میاندوآب ـ مهاباد، در ستاد طرح آزادی «بوکان» نیز در همان روزها ریخته شد. بوکان شهر مهمی در منطقه بود. جاده ای که از بوکان و از آنجا به میاندوآب و تبریز میرسید به دلیل حضور کومله ها بسته بود و پاکسازی آن جاده و شهر بوکان مهم و دشوار بود.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
@beneshanHa
🌹یازهرا🌹
هدایت شده از نشان از بی نشان ها
#سه_ایه_اخر_سوره_حشر
حدیثی از امام حسن مجتبی علیه السلام🌸
🌺در فضیلت قرائت سه آیه آخر سوره حشر از امام حسن(علیه السلام) نقل شده که آن حضرت فرمود:
هر کس چون صبح کند و سه آیه آخر سوره حشر را بخواند و در آن روز بمیرد، مهر شهدا (بر پروندهاش) خواهد خورد، و چون شب کند و بخواند و در آن شب بمیرد نیز ممهور به مهر شهدا میشود.
منبع:الدّر المنشور، جلال الدین سیوطی، ج۲، ص۲۰۲؛/ بحارالانوار، ج۹۲، ص۳۱۰، ح۳؛/موسوعه کلمات الامام الحسن(علیه السلام)، بخش عقاید، ص۳۷۳.
3 آیه آخر سوره حشر🌺:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
«هُوَ اللهُ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَالِمُ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ (22)٭
هُوَ اللهُ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ سُبْحَانَ اللهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ (23)٭
هُوَ اللهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاء الْحُسْنَی یُسَبِّحُ لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ»(24)
http://eitaa.com/joinchat/436076549Ca075d75748
🌷یازهرا🌷
پنج دستور از امام رضا ع برای وارد شدن به محرم
روايتي از امام رضا(ع) هست که در روز اول محرم به ابنشَبيب فرمودند
◀️فرمودند: فرزند شبيب اگر بر سيدالشهدا(ع) گريه کردي تا اشکت بر گونهات جاري شد خدا هر گناهي که کردي کم يا زياد، صغير يا کبير را ميبخشد.
◀️بعد دستور دوم را فرمودند که اگر مي خواهي خدا را ملاقات کني در حالي که گناهي نداشته باشي، سيدالشهدا(ع) را از نزديک و شايد هم از دور زيارت کن. اين دو دستور، يعني انسان هر وقت احساس کرد سنگين شده و آلوده شده و نميتواند عبادت کند، بايد خودش را با گريه يا زيارت، بدون تأخير به سيدالشهدا(ع) که سرچشمه طهارت است، برساند.
◀️بعد فرمودند: اگر خوشحال ميشوي در غرفههايي از بهشت ساکن شوي که در جوار نبي اکرم(ص) باشي، لعن قاتلين سيدالشهدا(ع) را ترک نکن.
◀️در ادامه نيز دستور چهارم را که خيلي عجيب است، فرمودند: اگر ميخواهي از ثوابي مثل ثواب شهدا کربلا بهرهمند شوي، هر وقت سيدالشهدا را ياد کردي، عرض حاجت به ايشان کن و بگو «يا ليتني کنت معهم فأفوز فوزا عظيما»؛ اي کاش من هم در کربلا با شهداي تو بودم و به فوز خون دادن پيش روي تو ميرسيدم.
◀️در مورد پنجمين دستور نيز فرمودند: اگر دوست داري در بهشت در درجات ما باشي، غصه و شاديات را از ما جدا نکن. آنجا که ما خوشحاليم، خوشحال باش و آنجا که ما غصه داريم غصهدار باش.
البته واضح است که هيچ کس به مقام امام نميرسد، مقصود اين است که اگر ميخواهيد بين ما و شما در بهشت حائل نباشد، اينگونه باش. ممکن است کسي در بهشت باشد ولي هفتصد سال يک بار هم سيدالشهدا(ع) را نبيند.
حضرت در انتهاي اين روايت فرمودند تلاش کن خودت را به ولايت ما برساني. اگر کسي سنگي را دوست داشته باشد، خداي متعال او را با آن سنگ محشور ميکند. محبت، خودش همراهي است. سعي کن به ولايت ما که سرچشمهاش محبت ما است برسي.»
@beneshanHa
🌹یاحسین🌹
💠فرازی از وصیت نامه شهید محسن حججی :
🌷ازهمه ی خواهران عزیزم
و از همه ی زنان امت رسول الله می خواهم ؛
روز به روز حجاب خود را تقویت کنید، مبادا تارِ مویی از شما نظر نامحرمی را به خود جلب کند؛
مبادا رنگ و لعابی بر صورتتان باعث جلب توجه شود؛
مبادا چادر را کنار بگذارید...
همیشه الگوی خود را حضرت زهرا و زنان اهل بیت قرار دهید؛
🌷همیشه این بیت شعر را به یاد بیاورید
آن زمانی که حضرت رقیه سلام الله خطاب به پدرش فرمودند:
غصه ی حجاب من را نخوری بابا جان
چادرم سوخته اما به سرم هست هنوز...
٢٧ / ٤ / ١٣٩٦
@beneshanHa
🌹یازهرا🌹