eitaa logo
حضرت استاد بنیسی و فرزندشان | Benisiha.ir
278 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
1 ویدیو
27 فایل
کانال زندگینامه و آثار مرحوم حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی (رضوان الله تعالی علیه) تارنمای ایشان: benisiha.ir. کانال‌های دیگرم: ـ @benisi ـ @ghatreghatre. صفحۀ شخصی‌‌ام: @dooste_ketaab.
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 💠 یک بیت از مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ‌ با شرح آن به قلم فرزندشان (حاج‌آقا اسماعیل): 🔸ـ زَر و زور است و زن و زندگیْ آمال جهان 🔸خوش به آن که همه را از دل و سر می‌ریزد (آرزوهای [این] جهان، پول و قدرت و زن و زندگی است. خوش به حال کسی که همۀ این‌ها را از دل و فکرش می‌ریزد [و به آن‌ها علاقۀ غیرخدایی ندارد]. زَر: طِلا. زور: قدرت. آمال: آرزوها.) ، ، ، ، ، ، 🔵 کانال بِنیسی‌ها (عالم عارف: حضرت استاد بنیسی؛ و فرزندشان: حاج‌آقا بنیسی) در پیام‌رسان‌های ایتا، اینستاگرام، روبیکا و سروش: @benisiha_ir
🔴 💠 یک بیت از مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ‌ : 🔸زندگی گر ساده باشد، به‌تر است 🔸راحتی در سادگی باشد، بِدان ، ، ، ، ، 💻 مشاهده‌ی ابیات معنوی دیگر از ایشان: http://benisiha.ir/2020/02/33/ 🔵 کانال بِنیسی‌ها (عالم عارف: حضرت استاد بنیسی؛ و فرزندشان: حاج‌آقا بنیسی) در پیام‌رسان‌های ایتا، اینستاگرام، روبیکا و سروش: @benisiha_ir
حضرت استاد بنیسی و فرزندشان | Benisiha.ir
🔊 #سخن‌آوا موضوع: #فقط_برای_چند_دقیقه؟! @benisiha_ir
🔴 🔵 ؟! 🔸یکی از علما بود: مرحوم آیت‌الله میرزا ابوالفضل نجم‌آبادی. رضوان الله تعالی علیه. 🔸پسرش نقل می‌کند: «به بابا گفتم: بابا! چند روز دیگه، مدرسه‌ها شروع می‌شه. اوّل مِهر می‌شه. من، هم کفش می‌خواهم؛ هم لباس. بابایم نه گذاشت، نه برداشت. توجّه نکرد.»؛ البتّه این بچه هم لایق بود. می‌گه: «خب برایم نخرید. حرف من برایش ارزش نداشت. 🔸اوّل مهر شد. با همان لباس‌های پارسال و کفشی که از قبل داشتم، رفتم مدرسه. آمدم. 🔸بعدازظهر بود یا شب بود [که] پدرم، آیت‌الله نجم‌آبادی، فرمود: "پا شو؛ بریم برات کفش و لباس بخرم." گفتم: دیگه نمی‌خوام! 🔸گفت: "برا امروز فقط می‌خواستی؟!" گفتم: بله. گفت: "برای همین چند دقیقه‌ی اوّل مدرسه؟!" 🔸بابایم با این کارش به من، با این سؤالش با من، با این حرف‌هایش به من فهماند که ببین پسرم! دنیا ارزشش همان چند دقیقه است. به آن، دل نبند. آن چند دقیقه که بگذرد، آن مدّت کوتاه عمر که بگذرد، برایت بی‌ارزش می‌شود. ، ، ، ، @benisiha_ir
🔴 📝 حاج‌آقا اسماعیل داستانی بِنیسی در مجموعه‌‌نوشتاری با عنوان : 🌿 همیشه درباره‌ی مهرْبانی‌های خداوند والا ـ جلّ جلاله. ـ و زیبایی‌های زندگی‌ات بیندیش تا هم لَذّت ببری و هم دچار حسرت نشوی و هرگز بر گذشته‌‌ات و نعمت‌هایی که از دست داده‌ای یا هیچ گاه نداشته‌ای، اِفسوس نخور تا به مقام زهد، نزدیک گردی. 💻 مشاهده‌ی مطالب دیگر این مجموعه: http://benisiha.ir/290/ ، ، ، ، ، @benisiha_ir
🔴 📝 حاج‌آقا اسماعیل داستانی بِنیسی در مجموعه‌‌نوشتاری با عنوان : 🌿 نسبت به گذشته، حال و آینده، زاهد باشد؛ یعنی: حسرت اشخاص و اشیائی را که داشته و از دست داده‌ای، نخور و از آنچه داری، خوشحال و سرمست نباش و برای به‌دست‌آوردن نعمت‌های دنیوی، بیش‌تر از مقدار وظیفه‌ی شرعی تلاش نکن. 💻 مشاهده‌ی مطالب دیگر این مجموعه: http://benisiha.ir/290/ ، ، ، ، @benisiha_ir
🔴 🌹نبود گوهر یکدانه‌ای در این دریا 🌹وگرنه، چون صدف آغوش می‌گشودم من 📝 از: . (یکدانه: بی‌نظیر.) 💻 مشاهده‌ی ابیات زیبای دیگر: http://benisiha.ir/14/ ، ، @benisiha_ir
حضرت استاد بنیسی و فرزندشان | Benisiha.ir
🔊 #سخن‌آوا موضوع: #خبر_بد! @benisiha_ir
🔴 🔵 ! 🔸مرحوم حاج‌آقای مهندسی نقل کرده‌اند که پسرم یک روز به من گفت: «بابا! یک خبر بد.» گفتم: چه شده؟ گفت: «ماشین را جایی پارک کرده بودم؛ بعد که آمدم، دیدم [آن را] دزدیده‌اند.» [گفتم:] گفتی: «خبر بد.»؟ این که خبر بدی نیست! خبر بد فکر کردم می‌خواهی بگویی نماز صبحت قضا شده، فکر کردم می‌خواهی بگویی امروز دروغ گفتم، فکر کردم می‌خواهی بگویی یک واجبی را ترک کردم، یک حرامی را مرتکب شدم! بردند، که بردند! خانمم دید ما با هم حرف می‌زنیم، آمد جلو، گفت: “به آن دزد، حلال باشد!”» 🔸چه‌جور آدم‌هایی در این دنیا زندگی می‌کنند؟! ببین دل نبسته به ماشینش! اصلاً خبر دزدیده‌شدن ماشین را خبر بد نمی‌بیند. مؤمن، این است. ، ، ، ، @benisiha_ir
حضرت استاد بنیسی و فرزندشان | Benisiha.ir
🔊 #سخن‌آوا موضوع: #یک_علت_بلاها @benisiha_ir
🔴 🔵 🔸بچه دارد دست‌دردست مادر در خیابان راه می‌رود. می‌رسد جلو پاساژ. مغازه‌ی دَم پاساژ، اسباب‌بازی‌فروشی است. بچه می‌ایستد، سعی می‌کند مادرش را هم نگاه دارد. اسباب‌بازی‌ها را دارد یکی‌یکی نگاه می‌کند، لَذّت می‌برد، در ذهنش دارد بالاپایین می‌کند. کم‌کم خواسته در وجودش ایجاد می‌شود. خواستن پدید می‌آید و و… . مادر می‌بیند وقت، تنگ است. باید برود، بچه را هم باید ببرد. دست بچه را می‌کشد؛ که بچه بیاید؛ بعد، محکم می‌کشد. نمی‌آید، دفعه‌ی سوم، یک سیلی می‌خواباند در گوش بچه‌. 🔸خدا این‌جوری است. می‌گوید: «خودت دل نبند. دل بستی، دل بکَن. دل نکندی، با سیلی [= بلا]، دل‌کندنت را درست می‌کنم؛ چون تو بالاتر و فراتر و اعظم‌تر و عزیزتر از اینی که به چیزی غیر از من دل ببندی!» خدا این‌جوری است ها!؛ مؤمن را این‌قدر دوست دارد. ، ، ، ، @benisiha_ir
🔴 💠 مرحوم حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ در کتاب «حرف‌های طِلایی» (پندنامۀ ایشان به دخترشان): 🌷! بر طِلا و نقره، دل، خوش نکن. 💻 مشاهدۀ مطالب دیگر این کتاب: http://benisiha.ir/149/ ، ، @benisiha_ir
🔴 ❓پرسش: من خانمی را سراغ دارم که پس از چند ماه زندگی مشترک، از همسرش جدا شد و پس از چند ماه، دوباره ازدواج کرد و همۀ وسایل جهیزیّه را دوباره خرید. او و خانواده‌اش از سادات و خیلی متدیّن هستند. آیا این کارشان اسراف نیست؟ 🔍 پاسخ: اسراف یعنی: استفاده‌کردن از چیزی بیش‌تر از مقدار نیاز به آن؛ مثلاً: کسی برای وضوگرفتن به مقداری آب نیاز دارد. اگر برای وضویش بیش‌تر از آن مصرف کند، اسراف کرده است. تَبذیر یعنی: استفاده‌کردن از چیزی بدون نیاز به آن؛ مثلاً: کسی که به آب نیاز ندارد، شیر آب را باز بگذارد. اگر او به وسایل جدید جهاز نیاز نداشته‌، پولش را تبذیر کرده‌ و این کار، حرام و تدیّنش ناقص است. 🌷 ❓پرسشگر، پس از خواندن پاسخ، این پرسش را مطرح کرد: اگر وسایل قبلی فروخته و وسایل جدید خریداری شود، چطور؟ 🔍 پاسخ: دیگر خریدن وسایل جدید، تبذیر نیست؛ البتّه اگر وسایل قدیم هنوز قابل‌استفاده بوده، فروختن آن‌ها و خریدن وسایل جدید، خِلاف زهد است؛ مگر این که انجام‌ندادن این کارها باعث هَتک حُرمت و بی‌احترام‌شدن عروس یا خانواده‌اش شود. ، ، ، @benisiha_ir
🔴 🍀 به یاد امام زمان مهرْبانمان ـ عجّل الله تعالی فرجه الشّریف. ـ زَمزَمه کنیم: اللّهمّ! کن لولیّک الحجّة بن الحسن... . 💠 مرحوم حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ خطاب به آن حضرت: 🔶 چون «بنیسی» قامتت بینم اگر 🔶 پای بر اَدنا و اعلا می‌زنم 📖 امید آینده، ص ۱۷۶. (ادنا: پایین‌تر. اعلا: برتر.) 💻 مشاهدۀ ابیات مهدوی دیگری از ایشان: http://benisiha.ir/353/ (علیه السّلام)، ، @benisiha_ir
حضرت استاد بنیسی و فرزندشان | Benisiha.ir
🔵 تاریخ ۱۳۹۷/۳/۹ (شب پانزدهم ماه مبارک رمضان): 🔴 (علیه السّلام) 💠 از حضرت رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و اله و سلّم. ـ نقل شده است که فرمودند: «قطعاً خدا من و علی را دو نور در جلو عرش آفرید. دوهزار سال پیش از این که (خدا) آدم را بیافریند، (ما) خدا را تسبیح و تقدیس می‌کردیم (= به پاکی می‌ستودیم)؛ سپس (پیوسته) ما را از صُلبی پاک و شکمی پاک (به صلب و شکم پاک دیگر) انتقال داد تا این که ما را در صلب ابراهیم سکونت داد؛ سپس ما را از صلب ابراهیم به صلبی پاک و شکمی پاک منتقل کرد تا این که ما را در صلب عبدالمطّلب ساکن کرد؛ آن‌گاه نور (ما) در عبدالمطّلب تقسیم شد؛ پس دوسوم آن در عبدالله و یک‌سومش در ابوطالب قرار گرفت؛ سپس (من از صلب عبدالله و علی از صلب ابوطالب به دنیا آمدیم و پس از مدّتی) نور از من و از علی،‌ در فاطمه جمع شد؛ پس، حسن و حسین (که از او به دنیا آمدند،) دو نور از نور پروردگار جهانیان هستند.» 💠 بر طبق حدیث شریفی، حضرت امام حسن مجتبی ـ سلام الله تعالی علیه. ـ این اوصاف را داشتند: 1️⃣ عابدترین مردم زمان خود بودند؛ 2️⃣ زاهدترین آنان بودند؛ (زاهد کسی است که به دنیا دل نمی‌بندد؛ نه کسی که دنیا ندارد. ایشان در عین این که ثروتمند بودند، زاهدترین مردم بودند و ثروتشان را در راه خدا خرج می‌کردند.) 3️⃣ هنگامی که به می‌رفتند، پیاده و گاهی پابرهنه می‌رفتند؛ (آن حضرت ۲۰ بار پیاده به حج رفتند.) 4️⃣ هنگامی که مرگ یا قبر یا زنده‌شدن در قیامت و یا گذشتن از صراط (= پلِ روی جهنّم) را یاد می‌کردند، می‌گریستند؛ 5️⃣ هر گاه عرضۀ اعمال به خداوند والا را به یاد می‌آوردند، به‌ گونه‌ای ناله‌ سرمی‌دادند که از آن ناله بیهوش می‌شدند؛ 6️⃣ در بندهای بدن شریفشان می‌لرزید؛ 7️⃣ هنگامی که بهشت و آتش دوزخ را یاد می‌کردند، مانند مارگزیده می‌لرزیدند و از خداوند والا بهشت درخواست می‌کردند و از آتش جهنّم به او پناه می‌بردند؛ 8️⃣ در هر جای قرآن کریم، به عبارت «یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنوا» (ای کسانی که ایمان آوردید!) می‌رسیدند، عرض می‌کردند: «لَبَّیکَ اللّهُمَّ لَبَّیک؛ بله خدایا! بله (قبول می‌کنم).»؛ 9️⃣ در همۀ احوالشان به بودند. (صلّی الله علیه و اله)، (علیه السّلام)، ، @benisiha_ir