eitaa logo
مقاومت تا ظهور منجی
414 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
1.6هزار ویدیو
29 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 کانال #شهید_سردار_سلیمانی ایجاد شد ⚫️ دوستان زیادی تقاضا کردند که لینک کانال #شهید_سردار_سلیمانی رو مجددا بزارم اینم به احترام کاربرای عزیز👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2664169472C4f3a257aa7 http://eitaa.com/joinchat/2664169472C4f3a257aa7 ❌ رهبری از #انتقام_سهمگین صحبت میکنند😱 ⚫️در ڪانال 10000نفری #شهید سردار دلها عضو شوید http://eitaa.com/joinchat/2664169472C4f3a257aa7 سنجاق شده🖇🖇🖇🖇🖇
✨﷽✨ ✍خوابی که پس از شهادت دیدن : هیجان‌زده پرسیدم: «آقا مهدی مگه تو شهید نشدی؟همین چند وقت پیش،‌ توی جاده‌ی سردشت...» حرفم را نیمه‌تمام گذاشت. اخم كوتاهی كرد و چین به پیشانی‌اش افتاد. بعد باخنده گفت: «من توی میام. مثل اینكه هنوز باور نكردی .» عجله داشت. می‌خواست برود. یك دیگر چهره‌ی درخشانش را كاویدم. حرف با گریه از گلویم بیرون ریخت: «پس حالا كه می‌خوای بری، لااقل یه چیزی بده تا به برسونم.» رویم را زمین نزد. قاسم، من خیلی كار دارم، باید برم. هرچی می‌گم زود بنویس. هول‌هولكی گشتم دنبال كاغذ. یك برگه‌‌ی كوچك پیدا كردم. فوری خودكارم را از جیبم درآوردم و گفتم: «بفرما برادر! بگو تا بنویسم.»بنویس: ، ‌ همین چند كلمه را بیشتر نگفت.... موقع خداحافظی، با لحنی كه چاشنیِ التماس داشت، گفتم:‌ «بی‌زحمت زیر رو كن.» برگه را گرفت و امضا كرد. كنارش نوشت: . نگاهی بهت‌زده به و زیرش كردم. باتعجب پرسیدم: «چی نوشتی آقامهدی؟ تو كه نبودی!» گفت: اینجا بهم دادن. 🔹از خواب پریدم. موج صدای آقامهدی هنوز توی گوشم بود؛ ، 📚برشی از کتاب "تنها؛ زیر باران" روایتی از درباره ... کانال مقاومت تا ظهور منجی @besamtaramesh
خاطره ی جالب حاج قاسم از دستگیری یکی از ✍شهید حاج قاسم سلیمانی نقل می‌کند یکی از را که سال‌ها به دنبالش بودیم و هم در مسئله خیلی فعالیت می‌کرد و هم تعداد زیادی از بچّه‌های ما را کرده بود را با روش‌های پیچیده برای دعوت کردیم به منطقه خاصی و پس از ورود آن‌ها به آنجا او را دستگیر کردیم و به زندان انداختیم. خیلی خوشحال بودیم. او کسی بود که حکمش مثلا پنجاه بار اعدام بود. در جلسه‌ای که خدمت رسیده بودیم، من این مسئله را مطرح کردم و خبر دستگیری و شرح ماوقع را به ایشان گفتم و منتظر عکس‌العمل مثبت و خوشحالی ایشان بودم. رهبری بلافاصله فرمودند: همین الان زنگ بزن آزادش کنند! من بدون چون و چرا زنگ زدم، اما بلافاصله با تعجب بسیار پرسیدم «آقا چرا؟ من اصلا متوجه نمی‌شوم که چرا باید این کار را می‌کردم؟ چرا دستور دادید آزادش کنیم؟» رهبری گفتند: «مگر نمی‌گویی کردیم؟» بعد از این جمله من خشکم زد. البته ایشان فرمودند:«حتما دستگیرش کنید.» و ما هم در یک عملیات سخت دیگر دستگیرش کردیم. مرام این است که کسی را که می‌کنی و مهمان تو است حتی اگر هم باشد حق نداری او را آزار بدهی. 📚خاطرات شفاهی شهید حاج قاسم سلیمانی در کتاب «ذوالفقار» @besamtaramesh
✨﷽✨ ✍خوابی که پس از شهادت دیدن : هیجان‌زده پرسیدم: «آقا مهدی مگه تو شهید نشدی؟همین چند وقت پیش،‌ توی جاده‌ی سردشت...» حرفم را نیمه‌تمام گذاشت. اخم كوتاهی كرد و چین به پیشانی‌اش افتاد. بعد باخنده گفت: «من توی میام. مثل اینكه هنوز باور نكردی .» عجله داشت. می‌خواست برود. یك دیگر چهره‌ی درخشانش را كاویدم. حرف با گریه از گلویم بیرون ریخت: «پس حالا كه می‌خوای بری، لااقل یه چیزی بده تا به برسونم.» رویم را زمین نزد. قاسم، من خیلی كار دارم، باید برم. هرچی می‌گم زود بنویس. هول‌هولكی گشتم دنبال كاغذ. یك برگه‌‌ی كوچك پیدا كردم. فوری خودكارم را از جیبم درآوردم و گفتم: «بفرما برادر! بگو تا بنویسم.»بنویس: ، ‌ همین چند كلمه را بیشتر نگفت.... موقع خداحافظی، با لحنی كه چاشنیِ التماس داشت، گفتم:‌ «بی‌زحمت زیر رو كن.» برگه را گرفت و امضا كرد. كنارش نوشت: . نگاهی بهت‌زده به و زیرش كردم. باتعجب پرسیدم: «چی نوشتی آقامهدی؟ تو كه نبودی!» گفت: اینجا بهم دادن. 🔹از خواب پریدم. موج صدای آقامهدی هنوز توی گوشم بود؛ ، 📚برشی از کتاب "تنها؛ زیر باران" روایتی از درباره ... کانال مقاومت تا ظهور منجی @besamtaramesh
یک بار رو به من گفت از غیب خبر داره! گفتم یعنی چی؟ گفت: آخه من یه خوابی دیده بودم که این خواب را تا به حال برای کسی تعریف نکردم اما... پرسیدم چه خوابی؟ حاج حسین گفت چندی قبل خواب را که پیغام را برایم آورد و گفت تو نمی شوی دیدم. در خواب به گفتم یه دعا کن من هم بیام پیش شما و خدا مرا به شما برسونه ولی دعا نکرد،گفتم من دعا میکنم آمین بگو و بعد گفتم خدایا منو به برسون باز هم آمین نگفت و فقط به صورتم نگاه کرد و خندید. از کجا فهمیده که بهم گفت اگر آن کسی که باید برایت کند شهید می شوی. حاج حسین درست کمتر از یک ماه قبل از شهادتش به مزار می رود و آنجا با پدر و مادر این شهید دیدار می کند. آنجا از می خواهد برای عاقبت بخیر شدنش دعا کند و مادر در حالی که دست هایش را رو به آسمان می گیرد از حاج حسین را می خواهد و دعا می کند. و اینگونه اثر می کند دعای شهید کاظمی از زبان مادرش و حاج حسین یک ماه بعد در سوریه شهید می شود. @besamtaramesh
گفتم: آدم‌ها چند دسته اند؟ گفت: دو دسته.... "یا می میرند یا می شوند...." 🇮🇷 🇮🇷 ➡️ @besamtaramesh ➡️ @besamtaramesh
🕊🕊🌹💐🌹🕊🕊 16ساله بود یه نوار روضه زیر و روش کرد. بلند شد اومد ... یه روز به فرماندمون گفت: من از بچگی نرفتم، می ترسم بشم و رو نبینم... یک 48 ساعته به من مرخصی بدین برم زیارت کنم و برگردم... اجازه گرفت و رفت دو ساعت توی زیارت کرد و برگشت ... توی اش نوشته بود: در راه برگشت از توی ماشین خواب رو دیدم... بهم فرمود: اگر همینطور ادامه بدهی خودم میام می برمت... یه قبری برای خودش اطراف پادگان کنده بود... نیمه شبا تا می خوابید داخل قبر می کرد و میگفت:یا منتظر وعده ام... چشم به راهم نذار... توی ساعت ، روز و مکان رو هم نوشته بود... که شد، دیدیم حرفاش درست بوده دقیقا توی روز،ساعت و مکانی شد که تو اش نوشته بود! 🕊🕊🌹💐🌹🕊🕊 🇮🇷 🇮🇷 ➡️ @besamtaramesh ➡️ @besamtaramesh
🌹🕊💐🥀💐🕊🌹 در شهر شيراز رسم بود علماي برجسته براي شهدا تلقين بخوانند. آن شب قبل از خواب احساس عجيبي داشتم. روز بعد وقتي وارد قبر شدم، در چهره‌ي حالت تبسمي احساس كردم. زماني‌كه نام مبارك را آوردم، انگار جاني تازه به بدن مراجعت كرد، چون به احترام نام سرش را خم كرد، به نحوي كه سر او تا روي سينه خم شد و دوباره به حالت اوليه برگشت. حالم منقلب شد. اشك از چشمانم جاري گشت. انگار در زمان تدفين او حضور داشت. با مشاهده‌ي اين حالت مردم مرا از قبر بيرون آوردند، و علت گريه‌ام را پرسيدند؛ فقط توانستم بگويم: اگر صحنه‌هايي را كه من ديدم، شما هم مي‌ديد. مثل من نمي‌توانستيد تلقين را ادامه دهيد. كسي ديگر تلقين را بخواند. 🇮🇷 🇮🇷 ➡️ @besamtaramesh ➡️ @besamtaramesh
🌺🌼🌹🕊🌹🌼🌺 ای دعا کن که ما از خستگی و غفلت خوابمان نبَـرَد و از قافله مهدیِ فاطمه جا نمانیم ... 🌺 🌺 🇮🇷 🇮🇷 ➡️ @besamtaramesh ➡️ @besamtaramesh
🥀🌸🕊🌹🕊🌸🥀 🔴 می‌گفت : من توی مکه، زیر ناودون طلا، از خدا خواستم که نه زخمی بشم و نه اسیر، فقط را از خدا خواستم. مادرش بی‌تابی می‌کرد و می‌گفت : ننه، آخه این چه حرف‌هاییه که میزنی؟ چرا مارو اذیت می‌کنی؟ می‌گفت : نه مادر، مرگ حقه و بالاخره یه روزی همه‌مون باید از این دنیا بریم. این حرفش در ذهن من باقی مانده بود. یک روز ولی‌الله آمد و گفت : ظهر اخبار رو گوش کردی؟ گفتم : نه، مگه چی شده؟ گفت : از ابراهیم خبری، چیزی داری؟ گفتم : نه، چطور مگه؟ گفت : میگن ابراهیم زخمی شده، تا گفت زخمی شده، فهمیدم شده است . حرف آن روزش همیشه در ذهن بود و می‌دانستم که خدا به خاطر اخلاصی که دارد، دعایش را برآورده می‌کند . آمدم خانه و خبر دادم . مادرش در حالی که گریه می‌کرد، گفت : یادت میاد که این بچه رو توی ۳ماهگی کی به ما داد؟ گفتم : بله . گفت : یه خانم بلند بالا ، (س) . این بچه، هدیه‌ی امام حسین (ع) بود ؛ همون کسی که اون روز این بچه رو به ما داد ، امروز هم در 29 سالگی اونو ازمون گرفت . بعدش هم گفتیم : 🌼 انا لله و انا الیه راجعون 🌼 خداوند اولاد خلفی به ما عطا فرمود که همواره مایه‌ی افتخار و سربلندی ماست و ما همیشه به خاطر این نعمت شرمنده و شکرگزار او هستیم .. 📚 کتاب : برای خدا اخلاص بود مجموعه‌ای از خاطرات 🌷 🇮🇷 🇮🇷 ➡️ @besamtaramesh ➡️ @besamtaramesh
🌺🕊🌹🌸🌹🕊🌺 چند روز قبل از ، از سردشت مےرفتیم باختران بین حرف هایش گفت: « بچه ها! من دویست روز روزه بدهڪارم» تعجب ڪردیم گفت : « شش ساله هیچ جا ده روز نموندم کہ قصد روزه ڪنم. » وقتے خبر رسید شده، توی حسینیه انگار زلزلہ شد ڪسے نمےتوانست جلوے بچہ ها را بگیرد توے سر و سینہ شان مےزدند چند نفر بےحال شدند و روے دست بردندشان آخر مراسم عزاداری، آقای صادقے گفت « ، بہ من سپرده بود ڪہ دویست روز روزه ی قضا داره ڪے حاضره براش این روزه ها رو بگیره » همہ بلند شدند نفرے یک روز هم روزه مےگرفتند، مےشد ده هزار روز 📚 یادگاران، جلد ده، صفحه ۹۴ 🇮🇷 🇮🇷 ➡️ @besamtaramesh ➡️ @besamtaramesh
🌷پدر که نباشد یک جای کار می لنگد... انگار بودن با پدر است که معنا می شود زین الدین
🌷 به مناسبت شهادت سیدالشهداء انقلاب اسلامی، آیت الله دکتر سید محمد حسینی بهشتی و یاران ایشان رضوان الله تعالی علیهم🌷 💠 امام خمینی(رضوان الله): آقای بهشتی یک مجتهد جامع الشرایط است که نظیرش را نداریم...بهشتی یک ملت بود برای ملت ما 💠 امام خامنه ای(حفظه الله): بهشتی به معنای حقیقی کلمه یکی از شخصیت‌های نادر ما بود...مطمئناً اگر ایشان در حوزه می‌ماندند، یکی از مراجع تقلید مسلم زمان می‌شدند...ما میتوانیم برای همیشه بگوییم که چنین فردی داشته ایم و انقلاب ما با وجود چنین انسانهایی شکل گرفته است
مقاومت تا ظهور منجی
🌹🕊🌷🕊🌷🕊🌹 #هفتم_تیر #ترور_شهید_بهشتی #و_72_یار_انقلابی_ایشان #قسمت_اول ساعت ۲۰/۳۰ دقیقه روز یكشنبه
🌹👆🌹👆🌹 کلیه بیمارستان‌هایی که این حادثه به آن‌ها انتقال یافته بود، به شدت از طرف مامورین کنترل می‌شد. ساعت ۲۲/۳۰ دقیقه از بیمارستان طرفه خبر رسید: تا این ساعت هشت که پیکر آن‌ها به کلی متلاشی شده به این بیمارستان برده شده‌اند و یکی از آقای طباطبایی نماینده مجلس شورای اسلامی است و هویت هفت نفر دیگر هنوز مشخص نشده است. در این بیمارستان همچنین ۲۰ بستری است که حال مزاجی هشت نفر از آنان وخیم است. در فاصله ساعت ۲۳ تا ۲۴ ، بیست و چهار از زیر آور خارج شدند و ساعت ۲۴ در حالی که نیروهای امدادگر مرکب از ارتش، سپاه، پلیس و کمیته در محل حادثه بودند ، محوطه دفتر حزب پر از افرادی بود که برای امداد و کمک رسانی از لحظات اول حادثه خود را به محل رسانده بودند و این ازدحام سبب ناهماهنگی هایی در امر کمک رسانی شده بود. ساعت ۲۴ با اعلام نیاز به از سوی بیمارستان‌های تهران که را پذیرفته بودند، عده‌ای از مردم در مقابل بیمارستان‌ها اجتماع کردند تا اهداء کنند. در عملیات نجات ، اورژانس تهران حدود از مجروحین را به بیمارستان‌های سینا،انقلاب، طرفه و فیروزگر انتقال داد و نیز عده‌ای توسط سایر ارگان‌ها به دیگر بیمارستان‌ها انتقال یافتند. عده‌ای از هم به بیمارستان‌های دیگری چون جرجانی، نجمیه، بازرگانان، شفا، یحیائیان، سوانح شماره ۵ و امیراعلم انتقال داده شدند. ساعت نیم بامداد ، ده‌ها تن از ماموران کمیته‌های انقلاب اسلامی ۹ و ۱۰، سپاه پاسداران، ارتش، دژبان و ماموران نجات و امداد آتش نشانی به همراه گروهی از مردم با تلاش زیادی و با بیل و کلنگ و حتی دست، مشغول کنار زدن خروارهاخاک و تیرآهن و تکه‌های بتون و آسفالت سقف بودند تا اجساد راه انقلاب اسلامی و را بیرون بیاورند. ضمن این تلاش کسانی که مربوط به ارگان‌ها و نهادهای مختلف بودند، سعی می‌کردند که بتوانند را پیدا کنند. خیلی‌ها برای اطلاع از سرنوشت این مرد بزرگ، بی‌تاب بودند. حتی آن‌ها که بودند و تنشان زیر آوار بود، در همان حال اولین سوال‌شان از کسانی که به کمک آن‌ها آمده بودند، وضعیت بود. 🌹👇🌹👇🌹 🇮🇷 🇮🇷 ➡️ @besamtaramesh ➡️ @besamtaramesh
مقاومت تا ظهور منجی
🌹👆🌹👆🌹 #قسمت_سوم با تمام تلاشی که شده بود تا ساعت ۱/۳۰ دقیقه بامداد #هشتم_تیر، اطلاعی از وضعیت #آیت
🌹👆🌹👆🌹 مردم از ساعت‌ها قبل در حضور پیدا کرده بودند و در سوگ عزیزان از دست رفته عزاداری می‌کردند. با ورود ماشین‌های حامل پیکرهای ، غریب یا حسین، یا حسین، را پوشاند. پیکرهای را به غسالخانه بردند و هر لحظه بر شدت شیون و زاری جمعیت افزوده می‌شد و مردم در دسته‌های مختلف به عزاداری و سینه‌زنی پرداخته بودند و شعار می‌دادند برای دفن ، مهدی بیا، مهدی بیا. در قطعه ۲۴ ، ۸۱ قبر کنده شده بود که جایگاه در وسط قرار داشت. پیکرها را در حالی که ده‌ها تن زیر هر کدام « لا اله الا الله » گویان حرکت می‌کردند به طرف قطعه ۲۴ آوردند. فشار جمعیت هر لحظه بیشتر می‌شد و جمعیت مانند دریای خروشانی به حرکت درآمده بود. همه می‌خواستند برای آخرین بار با یاران امام و امت دیدار کنند. فشار بیش از حد جمعیت، امکان دفن پیکرهای را نمی‌داد و این مساله به روز بعد موکول شد. روز چهارشنبه ۱۳۶۰ ، با آن که اعلام قبلی نشده بود از صبح زود صدها هزار نفر از مردم تهران در حضور پیدا کردند و در میان شدیدترین تاثرات و اندوه مردم، پیکرهای مظلوم فاجعه به خاک سپرده شد. روز ، در فضایی آکنده از تاثر و تالم و در حالی که در صندلی‌های ۲۷ نماینده قرار داشت، مجلس تشکیل جلسه داد. وجود تعدادی از نمایندگان بر روی و در مجلس به تمام ایادی و دشمنان انقلاب ثابت کرد که هیچ جنایت و خدعه‌ای از جانب آنان مانع حرکت امت انقلابی ایران نمی‌شود. در رابطه با و ۷۲ تن از یاران با وفای ، شخصیت‌ها ، احزاب و گروه‌ها و نهادهای انقلابی، تلگرام‌ها و اطلاعیه‌هایی صادر کردند. همچنین مجالس متعدد سوگواری از سوی جمعیت‌های مختلف در سراسر کشور برپا شد. روز ۱۳ تیرماه نیز از سوی مجلس ترحیم و تحلیل از و ۷۲ تن از یارانش با حضور نخست‌وزیر و اعضای دولت، فرزند ، نمایندگان مجلس و هزاران تن از مردم در مدرسه عالی برگزار شد. 🇮🇷 🇮🇷 ➡️ @besamtaramesh ➡️ @besamtaramesh
💢خیلی نرم و موذیانه دارن تلاش می‌کنن رو از زندگی هامون حذف کنن.. حذف واژه "" از نقشه و ✍آ میرزای مهجور
◼️ امام سجاد عليه السلام: هركس در زمان قائم ما بر موالات و دوستى ما بميرد، خداوند پاداش هزار مانند شهيدان بدر و اُحد به او عطا می كند. (میزان الحکمه ج۶ ص۷۲) 🏴 شهادت امام سجاد علیه السلام بر تمام مومنین جهان تسلیت باد
سردار حسنی سعدی: شهید پور جعفری می‌گفت: روزی در منطقه ای در ، حاجی خواست بادوربین دید بزنه، خیلی محل خطرناکی بود، من بلوکی را که سوراخی داشت، بلند کردم که بذارم بالای دیوار که دوربین استتار بشه. همین‌که گذاشتمش بالا تک تیرانداز بلوک رو طوری زد که تکه تکه شد ریخت روی سر وصورت ما!!! حاجی کمی فاصله گرفت، خواست دوباره با دوربین دید بزنه که این بار، گلوله ای نشست کنار گوشش روی دیوار... خلاصه شناسایی بخیر گذشت.... بعد از شناسایی داخل خانه ای شدیم برای تجدید وضو احساس کردم اوضاع اصلا مناسب نیست!!! به اصرار زیاد حاجی رو سوار ماشین کردیم و راه افتادیم.... هنوز زیاد دور نشده بودیم که همون خونه در جا منفجر شد وحدود هفده تن شدند. بعد از این اتفاق حاجی به من گفت: حسین امروز چند بار نزدیک بود شهید بشیم اما حیف...
♥️↓ بهشٰ گُفتمٖ: +اے شهیدٰ! خیلے دوسټ داࢪمٰ..‌. جواب دادٰ:. _مشتے،تو هنوزٰ دُنیا نیومدھ بودے مَن فدآت شُدمٖ..! ࢪاسټ میگفټ..‌..😔 -سرباز روح الله ...... ═🍃🕊🍃════ ☔️ @sedaybaran
﷽؛ ❤️ عباس دانشگر: ✅ درد را انسان بی‌هوش نمی‌کشد.. انسان خواب نمی‌فهمد، درد را.. انسان باهوش و بیـدار می‌فهمد.. راستی...! دردهایم کو؟ چرا من بیخیال شده‌ام؟! نکند بی‌هوشم؟! نکند خوابم؟! مثل آب خوردن چندین هزار را کشتند و ما فقط آن را مخابره کردیم.. قلب چند نفرمان به درد آمد؟! چند شب خواب از چشمانمان گریخت؟! آیا مست زندگی نیستیم؟! خدایا!تو هوشیارمان کن.. تو مرا بیـدار کن.. صدای العطش می‌شنوم، صدای حرم می‌آید، گوش عالم کر است.. خیام می‌سوزد امّا دلمان آتش نمی‌گیرد، مرضی بالاتر از این؟! چرا درمانی برایش جست‌وجو نمی‌کنیم؟! روحمان از بین رفته، سرگرم بازیچه دنیاییم.. الَّذِینَ هُمْ فِی خَوْضٍ یَلْعَبُونَ، ما هستیم.. مرده‌ام.. تو مرا دوباره حیات ببخش.. خوابم، تو بیدارم کن.. خدایا! به‌حرمت پای خسته‌ی رقیه (س)، به ‌حرمت نگاه خسته‌ی زینب (س)، به ‌حرمت چشمان نگران حضرت ولی‌عصر (ارواحنافداه)،به ما حرکت بده..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️🍃  یعنی : ✨رضایت نامه شهادت... یعنی تکیه گاه ... یعنی سنگ صبور یک ... یعنی بدرقه ی روز آخر... یعنی قرآن بالاسر... یعنی اضطراب و دلهره... یعنی منتظر یک تماس... یعنی دعای سلامتی... یعنی محرم اسرار ... یعنی هم مادر هم پدر ... یعنی ... یعنی آخرین دم گوشی های زیر تابوت یعنی پنجشنبه های ... یعنی مسافر .... یعنی طعنه ها و کنایه ها... یعنی عزت و صلابت... یعنی همیشه ... همسر شهید یعنی خود شهید یعنی  .... 📹روایت همسر از لحظات وداع در معراج شهدا... @Ardabil_tanhamasir
روزی که زمین میزبان فوجی از بود... ٢۵ آبان ١٣۶١ بود، آوردند، یکی از پس از دیگری؛ کاروان ٣٧٠ نفری جوانانی که با ذکر (س) شهیدِ آب و آتش شده بودند و در یک روز میهمان مردمان شهر زیبای . آن روز پیکرهای گلگون شهدای بر دستان قدردان جمعیتی کم‌سابقه، به رسیدند و در خاک پاک میهن آرام گرفتند. ٢۵ آبان ۶١، آسمان گلگون و زمین، قدمگاه مردان و زنانی شده بود که پیکر بر آب رفته ٣٧٠ فدائی راه سرخ (ع) را با سربلندی تشییع و با این فداییان وطن، وداع  کردند.