eitaa logo
ب سوی نور
195 دنبال‌کننده
627 عکس
8 ویدیو
0 فایل
گمنام باشیم...
مشاهده در ایتا
دانلود
ب سوی نور
الهی دلم را آرام کن ، چرا بگویم از درد ها و بی قراری ها،از بدحالی ها و پریشانی های قلبم،توکه میبینی ،تو که حواست به همه است اصلا تو که از رگ گردن هم به من نزدیک تری خدای من ، از تو نه جاه ومقام دنیایی را و نه عزیزشدن نزد بندگانت را نمی خواهم تمام هستی را هم بدهی نمی خواهم به خودت سوگند که نمیخواهم .محبوب من ، این بنده ی مضطر و پریشان از تو فقط خودت را می خواهد .تویی که آرام و قرار دل منی و تویی مرهم و پناه دلتنگی هایم .میدانم بی وفایم ،میدانم فراموش کارم ،میدانم ناسپاسم ، اصلا من بدترینم،این ها همه را میدانم اما اخر عزیز جانم ، من که جز تو کسی را ندارم، همه را دارم و تو را ندارم ،بی تو همه هیچ اند ،یک هیچ بزرگ . خدایا خودت را از ما دریغ مکن، تو بی قراری را افریدی برای بازگشت بندگانت به خودت الهی تو تمام آنچه می خواهمی و من فقط یک تکه خاکی که عطش نبودنت، امانش را بریده... 🌿
سلام دوستان نماز روزه هاتون قبول درگاه حق باشه... دوستان اگه میشه برا سلامتی یکی از مدافعان حرم که بیمارستان هستن و حالشون زیاد هم خوب نیست دعا کنید 😞🙏
ب سوی نور
چشمانم هر طرف خیره شد و حواسم پرت شد باز دستت را برایم تکان دادی که آهای رفیقم! من را ببین! هرکسی را دوست داری بخاطر زیبایی اش بخاطر اعتقاداتش بخاطر شباهتش به خودت باز بدان خالق او منم. من نیم نگاهی به آسمان کردم و بچگانه و از سر بی حوصلگی "خیلی خب" ای تحویلت دادم و باز درگیر زمینت شدم... اینقدر که شاید مجبور شدی صورتم را با دستانت بگیری و ته چشمانم نگاه کنی و بگویی تمامی عشق های این کره خاکی یک ستاره از کهکشان محبت من است عزیزم... دستانت را کنار زدم و باز مشغول خودم شدم و دلبستگیهایم. بعد از آن بود که با رحمتت و با غصه ات و با دلشوره ات برایم، دلم را از دلبستگی های عمیقم جدا کردی. امتحان کردی ... و من اینبار بجای فهمیدن دلیل کارت تو را متهم کردم به بی مهری و بی توجهی و به رویت اخم کردم... نمیدانم چقدر غصه داری. چقدر غصه من بیخیال را میخوری. نمیدانم چقدر مشتاقی که بجای همه تعلقاتم صاحبش را دوست داشته باشم. نمیدانم چقدر این مخلوق کوچک جسور سر به هوای خودت را دوست داری... اما میدانم اگر میلی نداشتی به من، ظرفم را نمی شکستی... سرم اگر گرم چیزی شد آنرا بالا بگیر... با دستانت صورتم را رو به خودت نگه دار و چشمانت را به چشمانم بدوز حال و هواى مرا هركسى نداند تو که ميدانى... 🌿
ب سوی نور
وطن پرستو بهار است و اگر بهار، مهاجر است از پرستو مخواه كه بماند.. 🌿
ب سوی نور
دلمان که میگیرد غربت و تنهایی که سرتاسر وجودمان را در می نوردد ،سنگینی بغض های در گلو مانده مان که سرریز می کند ،حرف هایی که نمیدانی جز خودت به که بگویی ،که اصلا کسی هست که همدم راز های سر به مهر دل انسان شود ؟ از این حجم تنهایی نمی دانی به چه کسی پناه ببری ، دلت می گیرد ، احساس غربت می کنی که بی کسی و تنها ، اینکه دلت بخواهد به کسی پناه ببری ... فکر میکنی شاید درد و دل کردن با آدم ها کمی آرام ات کند .تسکینت دهد یا مسکنت باشد اما نیست ،نمی شود که نمی شود درمانمان جای دیگریست آدم ها هر چقدر هم خوب باشند اما رفیق کس دیگیریست همدم وهمراز بی کسی هایمان خداست زندگیمان را پر می کنیم از معشوق های ساختگی ،تا که تنها نباشیم میبینی باز هم درست نمی شود نشانی محبت را اشتباهی گرفته ایم تنها عشق اوست که دل انسان را از بی تابی و بی قراری رها می سازد،تنها اوست که باید برایش دلتنگ باشیم تنها اوست که حرف هایمان را می شنود و قضاوتمان نمی کند، تنها اوست که با تمام بدی رهایمان نمی کند پسمان نمی زند ، و بی منت مهر می ورزد تنها اوست که می داند در دلمان چه می گذرد تنها اوست که حرف هایمان را می فهمد ما جز او کسی را نداریم همه کس ما اوست... 🌿