روز دوشنبه متعلق است
به وجود نازنین
امام حسن وامام حسین علیه السلام
هدیه به محضرشان واهل بیت صلوات
دوشنبه ها دو برابر عاشقت میشوم حسین ع جان ❤️
🆔https://eitaa.com/joinchat/2649751607C2b1adaf617
🆔https://zil.ink/bettiabaei
🌷بسم رب العشاق 🌷
#قسمت_شانزدهم
#حق_الناس
یک ماه خورده ای از عروسی مامیگذره
فردا عقد و کربلای فاطمه و علی آقاست
محمد شب قبلش بهم گفت یسنا جان از علی خواستم برام کفن متبرک به حرم ارباب برام بیاره
یهو اومد پایین پام نشست سرش گذشت رو پام و گفت
یسنا هیچوقت نفرینم نکنیا
من نمیخواستم تو وارد بازی بشی
اما عشقت نذاشت
عاشقت شدم
با اونکه میدونم یه روزی بهم میگی نامرد
اما بدون تو تنها زنی هستی که همیشه تو قلب و زندگی من هستی
حلالم کن بانو
محمد از چی حرف میزنی چرا باید نفرینت کنم
نشستم روی زمین کنارش
اشکوصورتمو میسوزوند سرشو گرفتم بالا
_نامرد عاشق بودی و نگفتی؟
خیره شد تو چشمام ظاهرا اونم دلش گریه کردن میخواست..
🌷بسم رب العشاق 🌷
#قسمت_هفدهم
#حق_الناس
بعد از اونشب هروز محمد لاغرتر و غمگین تر میشید
من چندروز حس میکردم مریضم
رفتم دکتر
که فهمیدم مادر شدم
هم خوشحال بودم هم ناراحت
محمد چی اون بچه میخواد یعنی
امشب قراره بریم خونه فاطمه اینا زوار دیدن
تو اتاق داشتم حاضر میشدم
محمد دیر اومد برای همین نشد باهم نماز بخویم
صدای گریه هاش دلم آب میکرد این مرد چرا اینطوری میکنه
گوشیش زنگ خورد محمد رفت تو پذیرایی
سعی میکرد آروم حرف بزنه
حاجی جان سر جدت این آرزو ازمن نگیر
بذار قبل از مرگ طعم مدافع بودن بچشم
نشستم رو تخت و زدم زیر گریه
از صدای گریه ام وارد اتاق شد
محمد:یسنا جان خانمم چرا گریه میکنی؟
-تو چیو از من پنهان میکنی
محمد:پاشو که زائرهای امام حسین منتظرمون هستن
اونشب خیلی خوش گذشت یه عالمه خندیدیم
آخرشب که بلند شدیم
علی آقاگفت:محمد خدا شاهده دستم به خرید نمیرفتم
محمد:روز مرگم من تنها
اما کاش همین کفنم بشه
علی:این چه حرفیه
محمد:ما بریم شب بخیر
اصلا وقت نشد به فاطمه بگم داره خاله میشه
هنوز به هیچ کس نگفتم حتی محمد....
🌷بسم رب العشاق 🌷
#قسمت_هیجدهم
#حق_الناس
سه روز بعد محمد برای یه دوره ۲۵روزه رفت سوریه برای سه ماه
بچمونـ الان دو ماه نیمش بود و من هنوز به محمد حرفی نزدم
داشتم خونه جمع میکردم
که صدای زنگ در بلند شد
آیفون برادشتم دیدم فاطمه
-سلام خواهری بیا بالا
-سلام عروس خانم
فاطمه :سلام دم خروس خانم
-بی ادب بی نمک
بشین من این جارو جمع کنم
بیام پیشت بشینم
فاطمه:باشه
جارو برقی گذاشتم تو اتاق خواب برگشتم
-خاله خانم برات شربت زعفران بیارم ؟
فاطمه:ها
چی ؟
-دو ماه نیمه خاله شدی
فاطمه:من فدات بشم عزیزدل
محمد آقا هم میدونه ؟
-نه غم چشماش مانع از اینه که بهش بگم
فاطمه:چی بگم خوددانی
از دست شما
تو اون بیست پنج روز چندباری باهم حرف زدیم
روز به روز صداش غمیگن تر میشد
بیست پنج روز تموم شد
کنار هم نشسته بودیم
محمد:یسنا جان
-جانم
محمد:باید ازهم جدا بشیم
-ها
چی
یعنی چی
محمد
محمد: آروم باش یسنا
-نمیخوام
نمیخوام
تو گفتی عاشقمی
گفتی من تنها زنمیم که تو قلبتم
حرفات دورغ بود؟
آره
آره
فقط میخواستی خردم کنی
آره
آره
؟؟؟؟؟
محمد:نه به خدا
نه به سیدالشهدا
اومد سمتم که آرومم کنه
-به من نزدیک نشو
ازت متنفرم
کثافت
چادر سیاهم سر کردم از خونه زدم بیرون
رفتم سر مزار شهید علمدار
خودم انداختم سر مزارش
داداش
داداش
دیدی سیاه بخت شدم ...
بسم رب العشاق 🌷
🌷#قسمت_نوزدهم
#حق_الناس
برای طلاق حتی توافقی باید چندبار بریم دادگاه
برای همین محمد اعزامشو یه ماه انداخت عقب
لعنتی
وقتی رفتیم دادگاه قاضی ازم پرسید خواهر شما حامله نیستی؟
چون از قانون سر در نمیاوردم
گفتم نه
گفت بازم باید آزمایش بدی
ریحانه دختر خاله ام دقیقا تو همون آزمایشگاه کار میکرد
به هزار التماس خواهش ازش خواستم تو برگه آزمایش بنویسه حامله نیستم
امروز بعد از سه هفته خطبه طلاقمون جاری شد
حتی یه نگاهم بهش نکردم
شکستم ،خوردشدم من تمام زندگیمو امروز پای برگه طلاق سیاه کردم
کاش یکی منو از این خواب وحشتناک بیدار کنه
🌷روای سوم شخص جمع
یسنا روز طلاق برای اولین بار نسبت به محمد بی اعتنا بود
محمدی که عاشقانه دوستش داشت اما محمد اورا نادیده گرفت و طلاقش داد
فردای آن روز ساعت ۱۲شب اعزام محمد به سوریه بود
با طلاق دادن همسرش همه به او پشت کرده بودن
ساعت ۷صبح بود و تازه ماشین روشن کرده بود تا به مزار شهدا برود که فاطمه رو دید
با دیدن فاطمه سریع از ماشین پیدا شد
و باصدای خفه ای گفت برای یسنا اتفاقی افتاده؟
فاطمه در پاسخش خنده ای مسخره ای کرد و گفت :یعنی برات مهمه ؟
آقای به ظاهر مدافع حرم قبل از اینکه مدافع خاندان مولا باشی
مدافع زن و بچت باش
محمد با شنیدن واژه بچه چشمانش گشاد شد و گفت بچه؟
فاطمه گفت_ انقدر برات مهم نبود اما یسنا ۴ماهه حامله است
فقط برای رسیدن به آرزوت بچه رو ازت پنهان کرد
محمد:یسنا الان کجاست؟
فاطمه:به توچه
قبل از شور حسینی
شعور حسینی داشته باش
حق الناس مانع شهادته
وای مصیبتا
گوشی تلفن برداشت به یسنا پیام داد
لطفا مراقب خودتون و بچه باشید...⇩⇩
🌷بسم رب العشاق 🌷
#قسمت_بیستم
#حق_الناس
راوی سوم شخص جمع
۱۵-۱۶روزی از رفتن محمد به سوریه میگذشت
یسنا امیدش به بچه بود
اونروز دلش شدید بهانه محمد رو میگرفت
از خانه مادرش خارج شد
به سمت خانه مادر محمد حرکت کرد
زنگ در زد مادر محمد در باز کرد،
سلام دخترم خوبی ؟
یسنا:ممنونم مادر ببخشید مزاحمت شدم اما دیگه دلم بهانه محمد میگرفت
مادر:بخدا شرمندتم یسناجان
من نمیدونم این پسره چشه بخدا شرمنده
یسنا:مامان دلم براش یه ذره شده
مادر:الهی بمیرم برات
بیا داخل یسنا جان
مادر به سمت آشپزخانه رفت تا برای یسنا شربت بیاورد
که صدای زنگ تلفن بلند شد
مادر:یسنا دخترم میشه تلفن جواب بدی
یسنا به سمت تلفن رفت
آن سوی خبر مجروحیت محمد در سوریه به یسنا داد
یسنا از حال رفت و درهمین هین سرش به گوشه میز تلفن خورد
📎ادامه دارد ....
🆔https://eitaa.com/joinchat/2649751607C2b1adaf617
🆔https://zil.ink/bettiabaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭐پروردگارا همان طور که شب
🌸را مایه آرامش قرار دادی
⭐قرار دلهاے بیقرار ما باش
🌸فراوانے را در زندگے ما جارے کن
⭐وجودمان را لبریز آرامش کن
🌸و شناختمان را فزونے بخش
⭐شبتون بخیر ، حال دلتون عالی
🆔https://eitaa.com/joinchat/2649751607C2b1adaf617
🆔https://zil.ink/bettiabaei
.
خدایا
در این شب نورانی و زیبا
تمام قلبها را جلا
تمام مریضها را شفا
تمام مشکلات را حل
تمام دعاها را مستجاب
تمام خانه ها را غرق در
شادی و سرور کن 🙏
#شب_زیباتون_بخیـــــر 🌙❤️
🆔https://eitaa.com/joinchat/2649751607C2b1adaf617
🆔https://zil.ink/bettiabaei
#سلام_صبحگاهی
سلام بر تو اي حجت خدا بر زمينيان و افلاكيان.
اگر اجل به وصالت مرا مجال نداد
اميد آمدنت بر مزار هم خوب است ...
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا داعِيَ اللّٰهِ وَرَبَّانِيَّ آياتِهِ
#اللّٰھُمَعجلْلِّوَلیڪَالفࢪَج
#سلام_صبح_بخیر ❤️
🆔https://eitaa.com/joinchat/2649751607C2b1adaf617
🆔https://zil.ink/bettiabaei
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
📌 به فکر پدر...
💔 حتماً باید دلتو بشکنند تا حال دلشکستهها رو بفهمی؟ تنهایی میدونی یعنی چی؟ باید همه تنهات بذارن؟ حتماً باید تمام مشکلات روی سرت آوار بشه تا بفهمی آوارگی چیه؟
😔 همۀ ما یادمون رفته یکی هست که خیلی تنها و غریبه. یکی که هر روز به فکرمونه ولی ما فراموشش کردیم، ما آوارهش کردیم.
یه پدر دلسوز که اگه نبود، روزامونم مثل شبا سیاه و تاریک بود.
پس بیا زودتر از تنهایی درش بیاریم؛ با خوب بودنمون، با گناه نکردنمون.
#ریحانه
#اللّٰھُمَعجلْلِّوَلیڪَالفࢪَج
🆔https://eitaa.com/joinchat/2649751607C2b1adaf617
🆔https://zil.ink/bettiabaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام مولاجان یا مهدی🤚
ما هر چه می کنیم که آدم نمیشویم
بر خیمه گاه سبز تو محرم نمیشویم
تقصیر ماست این همه دوری و انتظار
ما حق مان همیشه خزان است نه بهار
ما عاشقیم و هیچ دعایی نمی کنیم
ما فکر می کنیم ریایی نمی کنیم
ما بیخودی به نام تو سوگند میخوریم
وقتی که از گناه و جهالت همه پُریم
ما که لیاقت تو و عشقت نداشتیم
بیخود به روی نام خود”عاشق”گذاشتیم
🆔https://eitaa.com/joinchat/2649751607C2b1adaf617
🆔https://zil.ink/bettiabaei