eitaa logo
منهاج نور
152 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
940 ویدیو
5 فایل
ارتباط با ادمین 💐تبریک و تهنیت به مناسبت دهه کرامت 👌🏻دغدغه های بصیرتی یک دانش پژوه عبایی 📚 @betti_abaei
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️حضرت امام على عليه السلام❤️ العَجَبُ مِمَّن يَدعو ويَستَبطِئُ الإِجابَةَ ، وقَد سَدَّ طَريقَها بِالمَعاصي تعجّب است از كسى كه مى كند و اجابتِ آن را كُند مى شمارد ، در حالى كه راه اجابت را با ، بسته است! تذكرة الخواص، صفحه137 🍃🍃🍃➖➖➖🍃🍃 🆔https://chat.whatsapp.com/GqmX Qge8hJ89FcW6l7CjRB 🆔https://eitaa.com/joinchat/2649751607C2b1adaf617 🆔@shaams_shomos 🆔https://www.instagram.com/bettii
؛ چهل مؤمن ویژه👌 🍀🌸🍀🌸🍀🌸 🌟 آیت‌الله نوری همدانی با الهام از آیات قرآنی و روایات اسلامی و با تأسی به سلف صالح خویش در مورد تعظیم و تکریم اساتید خود از هیچ کوششی فروگذار نکرده، پیوسته یکی از توصیه‌های ایشان به شاگردان و مخاطبان خود تکریم و تجلیل از اساتید خود می‌باشد تا جایی‌که بارها فرموده اند: «من اسامی همه ی اساتید خود را یادداشت نموده، در نماز شب خود برای آنان دعا می‌کنم؛ چراکه این عمل دارای برکات فراوانی بوده، باعث توفیق روزافزون انسان می‌گردد.» 📚 برشی از کتاب نقش تربیتی اساتید در مدارس علمیه، ص۸۵ 🌹🌹🌹🌹🌹 🆔 https://zil.ink/bettiabaei
📌 خدایا به علی ببخش! 🔰 از امیر مؤمنان علیه السّلام نقل شده: وقتى از صلی الله علیه و آله درخواست کردم، برایم به‏ مغفرت کند فرمود: 👌 دعا مى ‏کنم، پس برخاست و خواند، و دست به دعا برداشت، به دعایش گوش دادم، شنیدم مى ‏گوید: 👈 اللهمّ بحقّ علىّ عندک، اغفر لعلىّ. من عرضه داشتم: یا رسول الله این چه دعایى بود؟! فرمود: آیا نزد خدا گرامى‏‌تر از تو هست، که من او را نزد حضرتش شفیع خود کنم؟ 📚 مفاتیح الجنان. 🆔https://eitaa.com/joinchat/2649751607C2b1adaf617 🆔https://zil.ink/bettiabaei
📌 با امام زمانت حرف بزن ❤️🌹 🎙مرحوم آیت الله میلانی هر روز بنشینید یک مقدار با امام زمان درد و دل کنید. خوب نیست شیعه‌ روزش شب شود و شب‌اش روز شود و اصلاً به یاد او نباشد.‌ بنشینید چند دقیقه ولو آدم حال هم نداشته باشد، مثلاً از مفاتیح دعایی بخواند، با همین زبان خودمان سلام و علیکی با آقا کند. با حضرت درد و دلی کند. آیت الله بهجت می فرمود: بین دهان تا گوش شما کمتر از یک وجب است. قبل از اینکه حرف از دهان خودتان به گوش خودتان برسد، به گوش حضرت رسیده است. او نزدیک است، درد و دل‌ها را می‌شنود. با او حرف بزنید و ارتباط برقرار کنید. در زمان حضرت علیه السلام شخصی از یکی از شهرهای دور نامه‌ای نوشت که آقا من دور از شما هستم. گاهی حاجاتی دارم، مشکلاتی دارم، به هر حال چه کنم؟ 👇👇👇👇 حضرت در جواب ایشان نوشتند: «إِنْ کَانَتْ لَکَ حَاجَةٌ فَحَرِّکْ شَفَتَیْک‏» لبت را حرکت بده، حرف بزن، بگو. ما از شما دور نیستیم. 📚بحارالانوار/ ج۵۳/ ص ۳۰۶ 🌴🌴🌴🌴🌴 🆔https://eitaa.com/joinchat/2649751607C2b1adaf617 🆔https://zil.ink/bettiabaei
سلام سروران و عرض تسلیت ❓❌دوستان از زیارت عاشورا می پرسند. (منظور از سنگینی این هست که در قبال قرائت زیارتی یا گفتن ذکری، آسیبی متوجه انسان می شود). 💠 چند نکته محضرتون تقدیم کنم:👇 1. قرآن کریم ده ها آیه در مورد و نفرین دارد که از زبان خدا و انبیاء و مومنان بیان شده است. 2. ، به معنای دور بودن از رحمت الهی است که برخی افراد و گروه ها شایسته ی این حقیقت هستند. 3. از زبان معصوم علیه السلام صادر شده است و هیچ منعی از قرائت آن وجود ندارد. 4. گنجینه ای است که ، ، در آن وجود دارد. 5. و ؛ هیچ ردپایی در مباحث عقلی، دینی و علمی ندارد. نتیجه اینکه: قرائت به هر مقدار و البته با رعایت باشد، هیچ منعی ندارد. ما را هم در این ایام نورانی بفرمایید. ✍️جواد حیدری 🆔https://eitaa.com/joinchat/2649751607C2b1adaf617 🆔https://zil.ink/bettiabaei
؛ دعای میلیاردی در نماز 🤲 🎙 حجت الاسلام و المسلمین قرائتی آقا نماز شب مي‌خواند مي‌گويد: «اللهم اغفر لسيد حسن نصر الله» يک کلمه اضافه بگو: «و من احبّه» وقتي گفتي: «من احبِّه» صدها ميليون اضافه شد. «اللهم اغفر لفلاني و من احبّه» خدايا ايشان را بيامرز و هرکس هم ايشان را دوست دارد بيامرز. طرفدارانش هم بيامرز. در نماز هم همينطور است، شما نمي‌گويي: «السلام علينا و علي ايراني‌ها» عباد الله الصالحين! محدوديت ندارد. «سمع الله لحمدي» تو يک نفر هستي حمد خدا را مي‌کني. بگو: «سمع الله لمن حمده»، «من حمده» ميلياردي شد. چند ميليارد فرشته و جن و انس حمد خدا را مي‌کنند؟ بگو: «سمع الله لمن حمده» نگو: «اياک اعبد، اياک نعبد» اعبد يکي و نعبد... ما در نيت محدوديت نداريم. الآن درس که مي‌خوانيم، من درس مي‌خوانم براي نجات بشريت، نه اينکه مدرک بگيرم و شغلي انتخاب کنم و تشکيل زندگي بدهم. تشکيل زندگي يک نفر هستي ولي نجات بشر، نيت است. ما در نيت سرمان کلاه مي‌رود، خيلي وقت‌ها نيت‌هاي ميلياردي مي‌توانيم بکنيم اما غافل هستيم. 📺برنامه سمت خدا 03- 10-1396 🔅🔅🔅🔅🔅 🆔https://eitaa.com/joinchat/2649751607C2b1adaf617 🆔https://zil.ink/bettiabaei
💟جلسه و شهید حججی💟 🌹از زبان همسر شهید🌹 توی جلسه خواستگاری یک لحظه نگاهم کرد و معنادار گفت: "ببینید من توی زندگیم دارم مسیری رو طی می کنم که همه تو این دنیاست.😌 می‌خواهم ببینم شما میتونید تو این مسیر کمکم کنید؟"🤔 گفتم: "چه مسیری? "😯 گفت: "اول بعد هم ."😇😌 جا خوردم. چند لحظه کردم. زبانم برای چند لحظه بند آمد. ادامه داد: "نگفتید. می تونید کمکم کنید؟" سرم را انداختم پایین و آرام گفتم: "بله."😌 گفت: "پس مبارکه ان شاءلله."😊 💢 💢 اینها حرف‌های ما بود حرفهای شب خواستگاری مان! ••••••• سر سفره عقد هم که نشستیم مدام توی گوشم میگفت: "زهرا خانوم، الان هر دعایی بکنیم که خدا اجابت میکنه. 😌 یادت نره یادت نره برای شهادتم دعا کنی. "😊 آخر سر بهش گفتم: "چی میگی محسن? امشب بهترین شب زندگیمه. دارم به تو میرسم. بیام دعا کنم که شهید بشی?! مگه میتونم?! "😯 اما او دست بردار نبود. 😔 آن شب آنقدر بهم گفت تا بلاخره دلم رضا داد. همان شب سر سفره عقد دعا کردم خدا نصیبش بکند! 🌹🌷 •••••• روز مان بود. بهش گفتم: "آقا محسن، حالا واسه چی امروز روزه گرفتی؟" . گفت: "می خواستم مشکلی تو کارمون پیش نیاد می خواستم راحت به هم برسیم. "😍 چقدر این حرفش و این کارش آرامم کرد از هزار هم پیشم بهتر بود. 🤩?👌🏻? ••••• یک روز پس از عقد مان من را برد نجف‌آباد،و بعد هم گلزار شهدای اصفهان. . سر قبر شهدایی که باهاشان بود من را به آنها معرفی می کرد و می گفت: "ایشان زهرا خانم هستند. خانوم‌من. ما تازه عقد کرده ایم و... " شروع می‌کرد با آنها حرف زدن. انگار که آنها باشند و روبه رویش نشسته باشند و به حرف هایش گوش بدهد. 😌 ••••••• روز ام بود. از آرایشگاه که بیرون آمدم، نشستم توی ماشین محسن. اقوام و آشناها هم با ماشینهایشان آمده بودند عروس کشان. 😍 ما راه افتادیم و آنها هم پشت سرمان آمده اند. عصر بود. وسط راه محسن لبخندی زد و به من گفت: "زهرا، میای همه شون رو قال بزاریم؟" گفتم: "گناه دارن محسن. "😅 گفت: "بابا بیخیال. " یکدفعه پیچید توی یک فرعی. چندتا از ماشین‌ها دستمان را خواندند. 😁 آمدن دنبالمان😃 توی شلوغی خیابان ها و ترافیک، راه باریکی پیدا کرد و از آنجا رفت. همانها را هم قال گذاشت. 😁👌🏻 قاه داشت میخندید. 🤩 دیگر نزدیکی‌های غروب بود داشتن می گفتند.😇 محسن و رو ترمز و ماشین را گوشه خیابان نگه داشت. 😊 حس و حال خاصی پیدا کرده بود. دیگر مثل چند دقیقه قبل و .😢 رو کرد به من گفت: "زهرا الان بهترین موقع برای کردن بیا برای هم دعا کنیم. "😇 . بعد گفت: "من دعا می کنم تو آمین بگو خدایا شهادت نصیب من بکن. " دلم هری ریخت پایین. 😨 اشکام سرازیر شد. مثل شب عقد،دوباره حرف شهادت را پیش کشیده بود.😢 من تازه عروس باید هم برای شوهرم دعا میکردم‼️ اشک هایم بیشتر بارید. نگاهم کرد و خندید و گفت:" گریه نکن این همه پول آرایشگاه دادم، داری همش را خراب میکنی. "😅 خودم را جمع و جور کردم. دلم نیومد دعایش را بدون آمین بگذارم، گفتم: " ان شاالله به آرزویی که داری برسی. فقط یک شرط داره. 😌 اگه شهید شدی، باید همیشه پیشم باشی. تو سختی ها و تنهایی ها. باید ولم نکنی. باید مدام حست کنم. قبول؟"😊😌 سرش را تکان داد و گفت: " قبول. " گفتم: "یه شرط دیگه هم دارم. اگر شهید شدی ،باید سالم برگردی. باید بتونم صورت و چهره را ببینم. " گفت: "باز هم قبول. "😊 نمی دانستم…نمی دانستم این یکی را روی حرفش نمی ایستد و زیر قولش می‌زند! 😔 ...😉 🆔https://eitaa.com/joinchat/2649751607C2b1adaf617 🆔https://zil.ink/bettiabaei
🏴 علیه السلام بر تمامی محبین اهل بیت علیهم السلام تسلیت باد ♻️‼️به ستوه آمدن زندانبان از زندانی‼️ عیسی بن جعفر (زندانبان امام کاظم علیه‌السلام) در نامه‌ای به هارون‌الرشید نوشت: حبس "موسی بن جعفر" به درازا کشیده است. در این مدت او را آزمودم و جاسوسانی بر او گماردم تا کارهای او را گزارش دهند. اما او فقط به و مشغول است. به جاسوسانم گفتم گوش دهند چه دعایی می‌کند؟ گزارش دادند که موسی بن جعفر، من و تو را نفرین نمی‌کند و از ما به بدی یاد نمی‌کند؛ بلکه فقط برای خودش طلب و می‌کند. 👌 حال اگر کسی را برای تحویل گرفتن او نفرستی، آزادش می‌کنم زیرا از نگه داشتن او در‌ رنج و عذابم! 📚 منابع ؛ المناقب ، ج ۴ ، ص ۳۵۲ مقاتل الطالبین ، ص ۴۱۶ اللهم صل علی امیرالمؤمنین علی ابن ابی طالب علیه السلام 🆔https://eitaa.com/joinchat/2649751607C2b1adaf617 🆔https://zil.ink/bettiabaei
براي دريافت آذوقه رفتم اهواز. رســيدم به استانداري. سراغ دكتر چمران را گرفتم. گفتند: داخل جلسه هســتند. لحظاتي بعد، درب ساختمان باز شد. دكتر چمران به همراه اعضاي جلســه بيرون آمدند. ســيد مجتبي هاشــمي و شاهرخ و بــرادر ارومي( ازمعاونين ســيد بود كه در حمله به حجاج در ســال ۶۶ به شهادت رسيد) پشت سر دكتر بودند. جلو رفتم و سلام كردم. شاهرخ را هم ازقبل مي شناختم. يكي ازرفقا من را به شاهرخ معرفي كرد و گفت: آقا سيد ازبچه هاي محل هستند. شاهرخ دوباره برگشت و من را در آغوش گرفت و گفت: مخلص همه سادات هم هستيم. كمي با هم صحبت كرديم. بعد گفت: ســيد، ما، تو ذوالفقاري هســتيم. وقت كردي ، يه سر به ما بزن. من هم گفتم: ما تو منطقه ی دبحردان هستيم ؛ شما بيا اونجا ،خوشحال مي شــيم. گفت: چشم به خاطر بچه هاي پيغمبر هم كه شده مي يام. چند روز بعد در سنگرهاي خط مقدم نشسته بودم. يك جيپ نظامي از دور به ســمت ما مي آمد. كاملا در تيررس بود. خيلي ترسيدم. اما با سلامتي به خط ما ًرسيد. با تعجب ديدم شاهرخ با چند نفر از دوستانش آمده. خيلي خوشحال شدم. بعدازكمي صحبت كردن مرا از بچه ها جدا كرد و گفت: سيد ، يه خواهشي از شما دارم. با تعجب پرسيدم: چي شده!! هرچي بخواي نوكرتم. سريع رديف ميكنم. كمــي مكث كــرد و با صدائي بغض آلــود گفت: مي خوام بــرام دعا كني. تعجب من بيشــتر شد. منتظر هر حرفي بودم به جز، اين! دوباره گفت: تو سيدي مادر شــما حضرت زهراست (س)! خدا ، دعاي شما رو زودتر قبول مي كنه. دعا كن من عاقبت به خيربشم! كمي نگاهش كردم و گفتم: شــما همين كه الان تو جبهه هستي يعني عاقبت به خير شــدي! گفت: نه ســيد جون. خيلي ها مي يان اينجا و هيچ تغييري نمي كنند. خدا بايد دســت ما رو بگيره. بعد مكثي كرد و ادامه داد: براي من عاقبت به خيري اينه كه شــهيد بشــم. من مي ترسم كه شــهادت رو از دست بدم. شما حتماً براي من دعا كن. ٭٭٭ ايســتاده بودم كنار سنگر و دور شدن جيپ را نگاه مي كردم. واقعاً نفس مســيحائي امام با او چه كرده بود. آن شاهرخي كه من مي شناختم كجا.. و اين سردار رشيد اسلام كجا! نيمه شب بود. وارد مقر نيروها، در هتل شدم. همه بچه ها بيدار و نگران بودند. با تعجب پرسيدم: چي شده؟! يکي از رفقا گفت: سيد مجتبي چند ساعت پيش، رفته شناسائي و هنوز نيامده. الان راديوي عراق اعلام کرده که ما سيد مجتبي هاشمي را به اسارت گرفتيم. پاهايم سست شد. زدم توي سرم. فكر همه چيز رامي كرديم ؛ الا اسارت سيد! با ناراحتي گفتم: تنهارفته بود؟ ادامه داد: نه، شاهرخ باهاش بوده نمي دانســتم چي بگم، خيلي حالم گرفته شــد. رفتم در گوشه اي نشستم. ياد خاطراتي که با آنها داشــتم لحظه اي از ذهنم خارج نمي شد. نمي توانستم جلوي گريه ام را بگيرم. ساعتي بعد از فرط خستگي با چشماني اشک آلود خوابم برد. هنوز ساعتي نگذشته بود که با سر و صداي بچه ها بيدار شدم. به جلوي درب هتــل نــگاه کردم. تعداد زيــادي ازبچه ها، در ورودي هتل جمع شــده بودند و مي فرستادند. درميــان بچه ها ســيد و در کنار او شــاهرخ را ديــدم! اول فکر کردم خواب مي بينــم. اما خــواب نبود. از جا پريدم و به سمتشــان رفتم. همــه ی بچه ها با آنها رو بوسي مي کردند. يکــي از بچه ها گفت: آقا ســيد، شــما که مــا رو نصف جون كــردي، مگه شــما اسيرنشده بوديد؟! آخه عراقي ها سر شــب اعلام كردند که شما رو اسير گرفتند. شاهرخ پريد تو حرفش و گفت: چي ميگي!؟ ما دو تا اسير هم از اونها گرفتيم. سيد مجتبي هم به شوخي گفت: ما رو گرفتند و بردند توي مقرشان، بعد هم دو تا افســر عراقي را به عنوان کادو به ما دادند و برگشــتيم. بعد ازيک ساعت شوخي و خنده به اتاقها رفتيم و خوابيديم. صبح فردا جلســه اي برگزار شد. نقشه هائي که سيد آورده بود؛ همگي بررسي شد. با فرماندهي ارتش و دفترفرماندهي كل قوا، درمنطقه آبادان هماهنگي لازم صورت گرفت. قرار شــد درغروب روز شانزده آذر نيروهاي فدائيان اسلام با عبورازخطوط مقدم نبرد در شــمال شرق آبادان به مواضع دشمن حمله کنند و تا جاده ی آبادان_ماهشــهر را پاكسازي كنند. سپس مواضع تصرف شده را، تحويل ارتش بدهند. ســه روز تا شــروع عمليات مانده بود. شــب جمعه براي دعاي کميل به مقر نيروهــا در هتل آمديم. شــاهرخ، همه ی نيروهايــش را آورده بود. رفتار‌ او خيلي عجيب شــده. وقتي ســيد، دعاي کميل را مي خواند شاهرخ در گوشه اي نشسته بود.
📌 خدایا به علی ببخش! 🔰 از امیر مؤمنان علیه السّلام نقل شده: وقتى از صلی الله علیه و آله درخواست کردم، برایم به‏ مغفرت کند فرمود: 👌 دعا مى ‏کنم، پس برخاست و خواند، و دست به دعا برداشت، به دعایش گوش دادم، شنیدم مى ‏گوید: 👈 اللهمّ بحقّ علىّ عندک، اغفر لعلىّ. من عرضه داشتم: یا رسول الله این چه دعایى بود؟! فرمود: آیا نزد خدا گرامى‏‌تر از تو هست، که من او را نزد حضرتش شفیع خود کنم؟ 📚 مفاتیح الجنان. 🆔https://eitaa.com/joinchat/2649751607C2b1adaf617 🆔https://zil.ink/bettiabaei
📌 خدایا به علی ببخش! 🔰 از امیر مؤمنان علیه السّلام نقل شده: وقتى از صلی الله علیه و آله درخواست کردم، برایم به‏ مغفرت کند فرمود: 👌 دعا مى ‏کنم، پس برخاست و خواند، و دست به دعا برداشت، به دعایش گوش دادم، شنیدم مى ‏گوید: 👈 اللهمّ بحقّ علىّ عندک، اغفر لعلىّ. من عرضه داشتم: یا رسول الله این چه دعایى بود؟! فرمود: آیا نزد خدا گرامى‏‌تر از تو هست، که من او را نزد حضرتش شفیع خود کنم؟ 📚 مفاتیح الجنان. 🆔https://t.me/+Q7ent_8-sOHJ6IYJ 🆔https://zil.ink/bettiabaei
سلام سروران و عرض تسلیت ❓❌دوستان از زیارت عاشورا می پرسند. (منظور از سنگینی این هست که در قبال قرائت زیارتی یا گفتن ذکری، آسیبی متوجه انسان می شود). 💠 چند نکته محضرتون تقدیم کنم:👇 1. قرآن کریم ده ها آیه در مورد و نفرین دارد که از زبان خدا و انبیاء و مومنان بیان شده است. 2. ، به معنای دور بودن از رحمت الهی است که برخی افراد و گروه ها شایسته ی این حقیقت هستند. 3. از زبان معصوم علیه السلام صادر شده است و هیچ منعی از قرائت آن وجود ندارد. 4. گنجینه ای است که ، ، در آن وجود دارد. 5. و ؛ هیچ ردپایی در مباحث عقلی، دینی و علمی ندارد. نتیجه اینکه: قرائت به هر مقدار و البته با رعایت باشد، هیچ منعی ندارد. ما را هم در این ایام نورانی بفرمایید. 🆔https://eitaa.com/joinchat/2649751607C2b1adaf617 🆔https://zil.ink/bettiabaei