#کمیته
چند روزي از پيروزي انقلاب گذشته بود.
نيروي نظامي و انتظامي وجود
نداشت.
كميته هاي انقلاب اسلامي حلال مشكلات مردم شده بود.
هر شب
تا صبح نگهباني مي داديم.
خبر رسيد كه يكي از افراد شرور قبل از انقلاب، با
اسلحه ، در محله ی نارمک، تردد دارد.
دو نفر از بچه ها در تعقيب او بودند.
اما موفق نشدند.
ساعتي بعد ديدم آقائي با
هيكل بسيار درشت ، وارد دفتر كميته ی مسجد احمديه شد.
موهاي فر خورده و بلند قد و هيكل بسيار درشتي داشت.
بعد هم با صدائي
خشن گفت:
دنبال من بوديد!؟ با تعجب پرسيدم شما؟!
گفت: شاهرخ ضرغام هستم.
بعد هم اسلحه خودش را محكم گذاشت روي
ميز.
يكدفعه صداي مهيبي آمد. گلوله اي از دهانه اسلحه خارج شد!
همه ترسيده بودند.
بيشتر از همه ، خود #شاهرخ، رنگش پريده بود.
دست وپايش
مي لرزيد.
بعد با خجالت گفت: به خدا منظوري نداشتم.
اسلحه ام۳- خيلي
حساسه.
خدارحم كرد. گلوله به كسي نخورد.
پرسيدم: اين اسلحه رو از كجا آوردي؟
گفت: من عضو كميته منطقه يازده هستم.
اطراف خيابان پيروزي
#شاهرخ_حرانقلاب