eitaa logo
هیأت حَسَنیه بیت الزهرا سلام الله علیها
485 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.6هزار ویدیو
216 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هیأت حَسَنیه بیت الزهرا سلام الله علیها
دیدار با پدر و مادر 🌷شهید مجید عسگری جمکرانی🌷 در منزل پدر شهید ▪ @hasaniyyeh_beyt_zahra
🍃بسم ربّ الشهدا والصدّیقین🍃 خادم کانال، ساعاتی پیش در دیدار با پدر و مادر 🌷 پزشک یارِ عملیات در آزادسازی نبل الزهرا (از فومن گیلان)، چند قطعه از وسایل شخصی شهید بزرگوار را امانت داشتند... چنین رقم خورد بعد از یک سال و اندی در ایام شهادت بی‌بی دو عالم به قصد رساندن امانت به یادگاران شهید، با خانواده‌شان راهی شهر قم شدند... در دیدار با پدر و مادر شهید، از شخصیت برجسته‌ی این بزرگوار گفته شد.. دبیر ریاضی بود و خادم افتخاری حرم حضرت معصومه سلام الله علیها و مسجد مقدس جمکران ... (و به کودکان در مسجدی درس قرآن هم می‌دادند). زیارت هر روزه‌ی حرمش ترک نمی‌شد. 🌷مادر شهید گفت: شب شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام به منزل ما آمد، با لباسی زیبا و تمییز. دست من و پیشانی پدر را بوسید. برای وداع آمده بود. مادر با دیدن چفیه خون‌آلود و دستمال و سجاده‌ی پسرش (همان امانتی تازه رسیده)، به صورت تبرّکشان کرد و گفت: خوشت باشد، نامم را پیش حضرت زهرا سلام الله علیها ببر.. عزیزِ مادر، شفاعتم یادت نره... گلِ مادر، دلتنگم ولی برای تو گریه نمی‌کنم... این روزها زینب، بی‌مادر است... و ما شاهد دست‌های سرد و لرزان مادر بودیم😓... 🌷برادر شهید گفت: با هم بر سر رفتن و نرفتنش زیاد صحبت می‌کردیم. ولی او با وجود داشتن سه فرزند، تصمیمش را گرفته بود. روز وداع حرف آخرش به من این بود که حلالیت گرفتن از پدر و مادر با تو... 🌷شهید مجید عسگری شب قبل از شهادت در طی تماسی که با ما داشت به مادرم گفت: در حرم حضرت معصومه سلام الله علیها دعا کن به مرادم برسم و من هم در حرم حضرت زینب سلام الله علیها دعاگویت خواهم بود.. همان روز شهادت، مادر راهی حرم بانوی قم می‌شود و برای پسرش دعا می‌کند و ... 🌷دوستانش می‌گویند که شهید می‌گفت: من همچون حضرت عباس علیه السلام شهید خواهم شد... و آخر با دستی قلم‌شده و با زخمی عمیق بر ابرو که (خون از چشم و گوش و بینی‌اش سرازیر بود) و زخمی چنان عمیق بر پهلوی راستش، کمتر از ساعتی آسمانی شد... پزشک یار می‌گفت: در ماشین، تا رسیدن به بیمارستان کنارش بودم چون وضعیتش در بین آن هفت نفر وخیم‌تر بود. فقط زمزمه می‌کرد. کنجکاو شدم و گوشم را به سمت دهانش بردم، شنیدم فقط ذکر به لب داشت... 🌷شهید مجید عسگری جمکرانی در روز شهادت امام حسن عسگری به شهادت می‌رسد... (شبِ قبل در بین مدافعان مجلس عزاداری برپا بود که هم‌رزمان می‌گویند ایشان سر به خاک گذاشته و بسیار گریه کرده بود) و اما 👇 ‼ تعصب شهید بر بسیار بود، حتی در کوچه و خیابان و بازار‼ و... خوشا آنان که دائم در نمازند😓 شهر مقدس قم، اول بهمن 1397 دعاگوی شما بزرگواران بوده‌ایم... ▪ @hasaniyyeh_beyt_zahra
هیأت حَسَنیه بیت الزهرا سلام الله علیها
دیدار با همسر و فرزندان 🌷شهید مجید عسگری جمکرانی🌷 در منزل شهید ▪ @hasaniyyeh_beyt_zahra
بسم الله... بعد از زیارت پدر و مادر شهید، راهی منزل شهید شدیم... درب را آقا مهدی پسر 15ساله‌اش باز کرد.. وارد شدیم. دختر و همسرش به استقبال آمدند... تا بنشینیم، چشمم می‌گشت دنبال پسر روشندل شهید عسگری.. قبلاً عکس و کلیپ مداحی‌ زیبایش را دیده بودم .. آمد و کنار مادر و خواهر نشست... 🌷آیا در طی این 20سال زندگی مشترک، فکرش را هم می‌کردید که همسرتان شهید شود؟ (از همسر شهید می‌پرسم) همسر شهید: هرگز فکرش را نمی‌کردم، ولی او از روزهای آغازین ازدواج به من می‌گفت: ما نباید از خدا مرگی معمولی بخواهیم...تو برای شهادتم دعا کن و منم دعا می‌کنم شهیده شوی.. سکوتی بر کل خانه حاکم بود.. و ما با هر لحظه اش شرمنده‌تر می‌شدیم... 🌷(از دختر بزرگوار شهید می‌پرسم):🌷فاطمه خانم شما چه حرفی برای ما دارید؟ با چشمانی پر از اشک می‌گوید: به هر چه که می‌دانیم و می‌دانیم درست است، عمل کنیم. 🌷همسر صبور و محترمه‌ی شهید رو به پزشک یار کرد و گفت: آیا در خاطر دارید حرفی و یا پیامی داشته باشد شهید ما؟؟ می‌شود از آن لحظه‌های آخر بگویید؟؟ خاطره‌گویی شروع شد و چشمان پر از سؤال و پر از اشک فرزندانش، قرار از دل هر مسلمانی می‌برد... ناگهان دستانی لرزان به سمت سجاده‌ی شهید دراز شد😓😭 همسرش... و چقدر خجالت کشیدیم و چقدر سخت بود چفیه‌ی غرق خون همسری و پدری را... راستی امشب به آن‌ها چه می‌گذرد؟؟ (به یاد خرابه‌ی شام گریانیم 😭) شرمنده‌ی این شرمندگی‌ام یا صاحب الزمان "عج" ▪️ @hasaniyyeh_beyt_zahra
هیأت حَسَنیه بیت الزهرا سلام الله علیها
✨مادر شهیدان مفقود الاثر #محمد_مهدی_اسماعیلی #حمیدرضا_اسماعیلی خانم پروین ضاعتی آسمانی شد و ما دیشب
🌷 محمد مهدی اسماعیلی 🌷حمیدرضا اسماعیلی 🔹🔹راوی خواهر شهید: ما اهلِ روستای کمال الملک(کله) کاشان هستیم 🔹محمد مهدی بسیجی ساده بود ، وقتی که خانه را تازه ساخته بودیم کاهگلی بود و اصرار داشت کلاس قرآن هفتگی برگزار کنیم و پدر میگفتن خجالت میکشم خانه‌ی ما کامل نیست و میگفت: قرآن در خانه برکت می آورد...بسیار جگردار و شیر دل بود. سفارش کرده بود که بعد از من اسلحه ام رویِ زمین نماند. 🔹مادر شهدا اسماعیلی اهل مسجد و احکام و علاقمند به روحانیت و مخالفِ طاغوت بود. برای رفتنِ محمد مهدی به جبهه پیش پدرم واسطه شد و اجازه اش را گرفت. 🔸حمیدرضا طلبه بود و در جوابِ دیگران که میگفتند : تو طلبه ای و آینده‌ی انقلابی می گفت: ناموس کشور در مرزها در خطرند ،الان درس بدردم نمیخورد. 🔸به مادر همیشه خواهش میکرد ۳ دعا در حقم کن. ۱_خدا به من هوش انقلابی بدهد. ۲_اخلاق نیکو ۳_لیاقت شهادت عطا کند. (سومی را بیشتر دعا کن) 🔸به مادر میگفت: حاج خانم، مادرم گفت : من مکه نرفتم حاج خانم نشدم، گفت: مطمئنم مکه میروی. بعد شهادتشان بدون نوبت بخاطر مادر ۲ شهید بودن ، مادرم را به مکه بردند. 💔در آخرین دیدار مادرم می‌گفت: به من الهام شده دیگر اینها را نمیبینم، حتی جنازه‌شان را..😭 💔حمیدرضا در آخرین دیدار به مادرم گفت: امکان دارد من هم مثل محمد مهدی مفقود بشوم و بر نگردم ،سعی کن مثل مادر باشی و التماس نکنی تا ما برگردیم و ما رو پس نگیر.😭 😔مادر شهیدان از سردار برای کنار قبرهای نمادین و خالیِ پسرانش در خواست ۳ شهید گمنام کرد، به نیابت محمد مهدی و حمیدرضا و یکی از دوستان برادرم که ایشان هم مفقودند. سردار باقرزاده با حالت شوخی گفت: مادر ، شهید گمنام میدهیم ولی دیگر حتی یک گلاب هم هزینه نمیکنیم، مادر گفتند : من خودم گلستان گل دارم، گلاب میگیرم و برای شهدا میبرم و برایشان مادری می‌کنم. 😔و اکنون مادر، دار فانی را وداع گفته و به فرزندان عزیزش پیوسته💔 مادری که در تمام سال بر سر مزار شهدای گمنام گریه نمیکرد بجز روز ، و میگفت: یا عباس علیه السلام، سه روز پیکرتان روی زمین ماند و قابل شناسایی نبودید، پسرانم بعد ۳۸ سال چه دارند برایِ شناسایی😭 💔شهدا و مادران شهدا تا همیشه شرمنده ایم💔 ۱۴۰۰/۹/۲۵ 🌷 @beytol_zahra_hasaniye
🌷امروز به پایِ صحبت‌های همسر شهید (خادم حرم حضرت معصومه سلام الله علیها) نشستیم... 🌷همسری که از ۲۷ سال زندگیِ سراسر از محبت و مودت می‌گفت... 🌷شهیدی که برای روزِ زن با اینکه پولی در جیب نداشت، ۲ عدد سنجاق کوچک مشکی خریده و هدیه به خانم خانه‌اش می‌کند و همسری که ده‌ها بار از شوهر تشکر می‌کند و توقعِ بالا نداشت و به کمترین قانع بود و عشق در زندگی‌شان موج میزد... 🌷شهیدی که در وصیتش نوشته است: همسرم وارد بهشت نمی‌شوم تا شما بیایی و همراه من وارد بهشت بشوی... 🌷شهیدی که هیچ‌وقت اجازه ندادند در زندگیِ مشترک‌شان، هیچکسی کوچکترین اختلافِ سلیقه و نظرشان را متوجه شود و نمونه‌ای شدند برایِ سبک رفتاری و زندگیِ عاشقانه و اسلامی... ✨توصیه‌ی همسرش این بود کنار عاقلانه زندگی کردن عاشقانه زندگی کردن را تجربه کنید... ✨این زن و شوهر نسبت به مسائل مادی و دنیوی بسیار نگاه ساده و زلالی داشتند و از کل دنیا رضایت خدا و لبخند همسر را می‌خواستند.. (به همین سادگی) ۱۴۰۰/۹/۲۶ ☑️ @beytol_zahra_hasaniye
8.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دلم گرفته بازم چشام بارونیِ خبر آوردن بازم تو شهر مهمونیِ شهید گمنام سلام، خوش اومدی مسافر من خسته نباشی پهلوون😭 زیارت شهدای گمنام صبح امروز ، دعاگویِ همه بودیم💔 ✨با عِطر شهدا نفس میکشیم✨ 🌷 @beytol_zahra_hasaniye