eitaa logo
موسسه بیت النور کرج
187 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
661 ویدیو
60 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔖سوره حمد : ▫️مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ: آيا خداوند فقط مالك و مَلِك روز قيامت است و در دنيا نيست؟ خير، بلكه خداوند مالك و مَلِك حقيقىِ هم دنيا و هم آخرت است. ✨فرقش اين است كه بشر چون در دنيا چشم حقيقت بين ندارد، مالكها و مَلِكهاى اعتبارى و مجازى را مى سازد؛ خود را و ديگرى را مالك بر اشياء و مَلِك آنها مى داند و مى گويد من مالك اين خانه ام؛ 🔺ولى هنگامى كه حقايق جهان برايش مكشوف شد و نگاهى واقع بينانه بر جهان افكند آنگاه خواهد ديد كه همه مِلكها و مُلكها ساختگى بوده و مالك و مَلِك حقيقى هستى اوست. 🔖ايّاكَ نَعْبُدُ وَ ايّاكَ نَسْتَعينُ: پروردگارا تنها و تنها تو را مى پرستيم و تنها و تنها از تو استعانت مى جوييم. ▫️ با اينكه انسان گمان مى كند كه توحيد يكى از مسائل اسلام است و هزاران مسئله ديگر در اسلام در كنار توحيد قرار گرفته است ولى وقتى با نگاهى دقيقتر مى نگرد، مى بيند اسلام سراسرش توحيد است؛ 👌يعنى تمام مسائل آن، چه آنها كه مربوط به اصول عقايد است و چه آنها كه به اخلاقيات و امور تربيتى و يا به دستورالعملهاى روزانه ارتباط دارد، همگى يكجا و يكپارچه است. اگر و را كه دو اصل ديگر از اصول اعتقادى هستند و يا را مورد تحليل قرار دهيم، در شكل ديگر، است. ❗️و اگر دستورهاى اخلاقى و يا احكام اجتماعى اسلامى را مورد بررسى قرار دهيم در شكل توحيد خودنمايى مى كنند. ✍استاد شهيد مرتضی مطهرى @beytonoor
🔖 سوره مبارکه 🔰توحيد و توحيد ▫️در اسلام دو توحيد وجود دارد: نظرى و عملى. 🔺توحيد نظرى مربوط به عالم شناخت و انديشه است، يعنى خدا را به يگانگى شناختن، 🔺و توحيد عملى يعنى خود را در عمل، يگانه و يك جهت و در جهت ذاتِ يگانه ساختن. 👈به عبارت ديگر توحيد نظرى يعنى شناخت يگانه بودن خدا، و توحيد عملى يعنى يگانه شدن انسان. 🔹نكته اى كه مى خواهم تذكر دهم اين است كه در سوره حمد آنچه از اول سوره تا اينجا آمده است مربوط به نوع اول يعنى توحيد نظرى است و از "ايّاكَ نَعْبُدُ" به بعد بيان توحيد عملى است. 🔹اينجاست كه انسان به عظمت بى مانند اين سوره كوچك پى مى برد و نمونه واضحى از اعجاز اين كتاب كريم را در اين سوره كوچك در مى يابد. 🔸راستى انسان نمى تواند از شگفت خوددارى نمايد كه چگونه بر زبان مردى امّى و درس نخوانده و در محيط امّيّت و بى سوادى و بى خبرى از علم و فرهنگ، اينچنين سخنانى جارى مى شود كه از نظر عمق و ژرفا بزرگترين حكماى الهى را به فكر فرو مى برد و از نظر عذوبت(گوارائی) و سلاست(روان بودن) در حدى است كه انسان هرگز از تكرار آن سير نمى شود! 🔸توضيح مطلب اينكه: جمله ها و كلماتى كه از اول سوره تا مالِكِ يَوْمِ الدِّين گذشت يك سلسله مسائل شناختى درباره خداوند مطرح ساخت: او «اللَّه» است، او «رحمن» است، او «رحيم» است، او «ربّ العالمين» است، او «مالك يوم الدين» است؛ بعلاوه او ذاتى است كه «محمود» على الاطلاق است، همه حمدها و سپاسها به او تعلق دارد. 🔸راستى تمام الهيات در اين چند كلمه گنجانيده شده است؛ عمده ترين مسائل الهى در اين چند كلمه طرح شده است. ✍استاد شهيد مرتضی مطهرى @beytonoor
💖 سوره حمد  …قرآن نمى خواهد كه ما صرفاً با لقلقه زبان اين كلمات(سوره حمد) را بر زبان آوريم؛ بلكه مى خواهد حقايق اينها را درك نماييم. 🔹آن كه در نماز خود، خدا را با اين اوصاف ياد مى كند، در حقيقت در مقام ادعاى شناخت خداوند به اين اسماء و صفات است: ✨شناخت اينكه: او اللَّه است: يعنى ذات كامل و شايسته پرستش كه همه موجودات عالم بالفطره متوجه اويند. به عبارت ديگر شناخت و اقرار و اعتراف به موجودى كه كامل مطلق است؛ نقص، كاستى و نيستى و نياز را در او راهى نيست و به همين دليل همه چيز از او و متوجه او و به سوى اوست. 🔸شناخت آنكه او رحمن است: كه جدّاً بايستى -چنانكه بحث كرديم- انسان انديشه اش را بسيار دقيق و لطيف كند تا بتواند خدا را به اين صفت بشناسد؛ يعنى درك كند كه سراسر وجود، مظهر رحمانيت ذات حق است؛ آنچه از او صدور مى يابد جز خير و رحمت نيست؛ هيچ موجودى از آن جهت كه موجود است، از آن جهت كه منتسب به ذات حق است، يعنى از آن جهت كه عينى و واقعى است جز خير و رحمت نيست؛ ▫️شناخت آنكه او رحيم است: بنده اى كه خدا را با اين صفت مى خواند ادعا مى كند كه به اين مرحله از معرفت و شناخت رسيده كه تشخيص مى دهد نه تنها نظام خلق و صدور اشياء مظهر ذات حق است، بلكه نظام بازگشت اشياء به سوى حق نيز نظام خير و رحمت است؛ يعنى موجودات از رحمت آمده و به رحمت باز مى گردند. 🔹اين به معنى سبقت و تقدم رحمت بر غضب و نقمت است، و به تعبير ديگر: نقمت و عذاب نيز اگر درست شناخته شود رحمتى است در لباس نقمت. 🔻به عبارت ديگر: خداوند متعال داراى صفات جمال و صفات جلال است. صفات جمال از قبيل علم و قدرت و حيات و جود و رحمت، و صفات جلال از قبيل قدّوسيت، جباريت، منتقميت و امثال اينها. 🔸خداوند متعال در مرتبه ذات خود داراى دوگانگى نيست كه مثلًا نيمى از ذاتش رحمت و خير و جود و ربوبيت باشد و نيم ديگر قدوسيت و جباريت و انتقام. ✍استاد شهيد مرتضی مطهرى @beytonoor
🔖 سوره حمد 🔹ايّاكَ نَعْبُد ريشه لغت «عبادت» در زبان عربى وقتى كه چيزى رام، نرم، مطيع بشود به طورى كه هيچ گونه عصيان و تعدى و مقاومتى نداشته باشد، اين حالت را «تعبد» مى گويند. 🔸در قديم راهها و جاده ها اين طور نبود كه مانند امروز به وسيله ماشينهاى راهسازى اول راه را بسازند بعد روى آن راه بروند، بلكه راهها با رفتن ساخته مى شد و لذا در روزهاى اول به طورى بود كه سنگ و خارها مانع رفت و آمد بودند ولى در اثر عبور و مرور كم كم سنگريزه ها خرد و نرم مى شدند و مقاومتى در مقابل عابرين نداشتند، پاى انسانها و حيوانها را آزار نمى دادند بلكه رام و آرام بودند، در حالى كه راهى كه بيراهه بود سنگها زير پا ناآرام و عاصى بودند. اين طريق را، يعنى راهى كه نرم و رام شده بود مى گفتند: طريق مُعَبَّد. 🔹انسان عبد و معبّد يعنى كسى كه رام و تسليم و مطيع است و هيچ گونه عصيانى ندارد. اينگونه بودن يعنى رام و مطيع بودن، يك ذره عاصى نبودن، حالتى است كه انسان بايد فقط نسبت به خداوند داشته باشد. 🔹عبد خدا بودن يعنى اين حالت را نسبت به ذات حق و فرمانهاى ذات حق داشتن. 🔸و اما توحيد در عبد بودن و در عبادت به معنى اين است كه در مقابل هيچ موجود ديگر و هيچ فرمان ديگرى اين حالت را نداشته باشد، بلكه نسبت به غير خدا حالت عصيان و تمرد داشته باشد. 🔻پس همواره انسان بايد دو حالت متضاد داشته باشد: تسليم محض خدا، و عصيان محض غير خدا. 🔻اين است معنى «ايّاكَ نَعْبُد» خدايا تنها تو را مى پرستيم و غير تو را نمى پرستيم. ❗️بايد توجه داشت اطاعت آنهايى كه خداوند دستور اطاعت آنها را داده مثل پدر و مادر، امام و رهبران جامع شرايط، همه در واقع اطاعت خداست، زيرا چون خدا گفته است اطاعت مى كنيم... ✍استاد شهيد مرتضی مطهرى @beytonoor
🌺 سوره حمد 🔹شركها و توحيدها: در قرآن مجيد مصاديق گوناگونى براى شرك آمده است كه ما به بعضى از آنها اشاره مى كنيم و ضمناً معنى توحيد عملى قرآن اجمالًا روشن مى گردد. ۱. ارَايْتَ مَنِ اتَّخَذَ الهَهُ هَواهُ آيا ديدى آن كس را كه هواى نفس خودش را معبود خويش قرار داده است.   👈در اين آيه انسان شهوت پرست، مشرك شمرده شده است. پس، از آنجا كه مى گوييم «ايّاكَ نَعْبُد»ُ و معبوديت غير خدا را نفى مى كنيم، مدعى اين مطلب شده ايم كه: خدايا! ما به فرمان تو هستيم؛ نه به فرمان ميلها و هواها و هوسها و شهوتهاى خودمان. 2. اتَّخَذوا احْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ ارْباباً مِنْ دونِ اللَّهِ در حالى كه يهوديان و مسيحيان را مذمت مى فرمايد مى گويد آنان بدون آنكه مستندى از امر خدا داشته باشند حِبرهاى خودشان (حبر عالِم يهود را گويند) و راهب هاى خودشان را خداى خويش قرار داده اند و پرستش مى كنند. 🌐مى دانيم يهوديان و مسيحيان علما و مقدسين خود را به آن شكل كه بت پرستها بتها را عبادت مى كردند عبادت نمى كردند، يعنى آنها را مثلًا سجده نمى كردند بلكه همين قدر بود كه در مقابل آنان «متعبد» بودند، يعنى بدون آنكه از طرف خداوند اجازه داشته باشند مطيع و تسليم آنها بودند و در حقيقت مطيع ميلها و هواهاى نفسانى آنها بودند؛ هرچه آنان به ميل و هواى خود مى گفتند اينها مى پذيرفتند. ❣خداوند در آنجا مى فرمايد: اطاعت، از حقوق خاصه پروردگار است و از هركس كه او دستور دهد مى شود اطاعت كرد. حبرها و راهب ها را كه خدا دستور نداده؛ چرا اطاعت مىكنيد؟! 🔸پس آنجا كه مى گوييم «ايّاكَ نَعْبُدُ» يعنى: خدايا: هيچ گروهى را به نام روحانى و به نام قدّيس و به نام ديگر عبادت نمى كنيم، كوركورانه اطاعت نمىكنيم؛ هركس را تو فرمان داده اى، اطاعت كنيم، اطاعت مى كنيم و هركس را كه تو فرمان نداده اى اطاعت نمى كنيم. 🌟اگر رسول خدا را اطاعت مى كنيم از آن جهت است كه تو صريحاً فرمان او را واجب كرده اى.  اگر ائمه اطهار را به عنوان اطاعت مى كنيم چون تو فرمان داده اى. اگر فرمان مجتهدان جامع الشرايط يعنى علماى متقى عادل آگاه را اطاعت مى كنيم به حكم اين است كه پيغمبر و ائمه اطهار كه فرمانشان را تو واجب الطاعه كرده اى به ما اينچنين دستور داده اند. ✍استاد شهيد مرتضی مطهرى @beytonoor
❣سوره حمد 🔹در اسلام كافى نيست كه مسلمان تنها در مرحله فكر و انديشه موحد باشد و خدا را در ذات و صفات و افعال به يگانگى بشناسد و بداند و درك كند، كه اگر به او پيشنهاد كنند كه درباره خداشناسى بحث كند، بتواند شش ماه در اطراف خدا سخن بگويد. 🔸اينچنين شخصى نيمى از توحيد را دارد، و نيم ديگر آن است كه در عمل يگانه گرا باشد بلكه «يگانه» شده باشد. - آن هنگام كه خدا را با تمام اوصاف شناخت - و در اطاعت و تسليم نيز يگانه بود مى توان گفت موحد است. 🔹همان طور كه قبلًا اشاره كرديم اينجاست كه به عظمت سوره حمد پى مى بريم؛ و راستى شگفت آور است كه چگونه شخصى كه هيچ گاه در عمرش درس نخوانده و با فيلسوفى برخورد نكرده و هيچ دانشمندى را ملاقات ننموده، در اولين سوره كتابش، كلمات طورى تنظيم شده باشد كه تمام مكتبش را در يك قطعه كوچك بگنجاند: - توحيد نظرى را در چند جمله كوتاه در كمال اوج و تعالى بيان كند -  توحيد عملى را در يك جمله كوتاه «ايّاكَ نَعْبُدُ» نشان دهد! 🔻انحصار عبادت: ايّاكَ نَعْبُدُ … معناى اين جمله مى شود: خدايا تنها تو را پرستش مى كنيم و رام و مطيع تو هستيم، و مطيع هيچ كس و هيچ فرمانى كه ناشى از فرمان تو نباشد نيستيم. ▫️پس جمله ايّاكَ نَعْبُدُ يك جمله است به جاى دو جمله: - جمله اثباتى يعنى در مقابل خدا تسليم هستيم، - و جمله نفيى يعنى در مقابل غير خدا هرگز تسليم نمى شويم. 🔻طبق اين بيان، در اين جمله همان ايمان و كفرى كه از شعار توحيد استفاده مى شود گنجانده شده است. 🔸مسلمان كه مى گويد: لا الهَ الَّا اللَّهُ در آنِ واحد يك ايمان و يك كفر را ابراز مى دارد: - ايمان به خداوند - و كفر به غير خدا. ✍ استاد شهيد مرتضی مطهرى @beytonoor
📌 سوره مبارکه حمد 📖 ايّاكَ نَسْتَعينُ: تنها از تو كمك مى خواهيم؛ از غير تو كمك نمى خواهيم و استعانت نمى جوييم. ♦️اين جمله، مفيدِ توحيد در استعانت است. توحيد در استعانت، يعنى تنها از او كمك خواستن و تنها از او استمداد كردن و تنها به او اعتماد كردن. 🔸ممكن است در اينجا سؤالى مطرح شود: و مى توان اين سؤال را به دو گونه مطرح كرد: - يكى از نظر اصل استمداد و استعانت. از نظر علماى تعليم و تربيت و علماى اخلاق، انسان بايد اعتماد به نفس داشته باشد. اعتماد به غير و استعانت و استمداد از غير، انسان را موجودى اتّكالى و ضعيف مى سازد؛ برخلاف اعتماد به نفس كه قوا و نيروهاى انسان را بيدار و زنده مى كند. 🔸طبق اين اصل بايد به خود تكيه داشت نه به غير، اعم از اينكه آن غير خدا باشد يا غير خدا. به همين دليل علماى امروز «توكل» را كه اعتماد به خداست و موجب سلب اعتماد از خود است نفى مى كنند و غير اخلاقى مى شمارند. - ممكن است اين سؤال به صورت ديگرى مطرح شود و آن اينكه چرا نبايد از غير خدا استعانت و استمداد جست؟ اينكه غير خدا را نبايد عبادت كرد منطقى است و اما اينكه از غير خدا نبايد استعانت و استمداد جست چه منطقى دارد؟ 🔺خداوند، عالم را عالم اسباب قرار داده و ما انسانها را به انسانهاى ديگر و به اشياء ديگر نيازمند ساخته است و ما ناچار براى رفع نيازهاى خود بايد از اشياء ديگر و از انسانهاى ديگر در زندگى كمك بگيريم و استمداد كنيم. 🔹در پاسخ اين سؤال بايد بگوييم كه مطلب چيز ديگرى است. اين طور نيست كه هرگونه كمك گيرى از غير و اعتماد به غير قبيح باشد، بلكه خداوند اصولًا انسان را موجودى نيازمند به غير خلق كرده؛ يعنى جامعه انسانها اين طور است كه هركس به ديگرى محتاج است و اينكه مى بينيم در سفارشات اسلامى دائماً امر به تعاون مى كنند نمايانگر همين حقيقت است. در قرآن مجيد مى فرمايد: تَعاوَنوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى. در كارهاى نيك يكديگر را مدد برسانيد. 🔸كلمه «تعاون» از ماده «عون» است. اگر استعانت از غير در هيچ حدى جايز نبود پروردگار سفارش به تعاون نمى كرد، بلكه مى رساند: شما به يكديگر محتاج هستيد و لذا بايستى يكديگر را مدد و يارى كنيد. @beytonoor
🔻سوره مبارکه ✍شخصى در حضور حضرت امير به اين تعبير دعا كرد: خدايا مرا محتاج خلق خودت نگردان! حضرت فرمود: ديگر اين طور نگو. عرض كرد: پس چه بگويم؟ فرمود: بگو خدايا مرا محتاج بَدان خلق خودت قرار نده. 🔹و منظور اين است كه جمله اول نشدنى است زيرا نحوه خلقت انسان اين طور است كه همواره در پيشبرد زندگى دنيايى خودش به ديگران نيازمند است. پس در جمله ايّاكَ نَسْتَعينُ نمى گويد كه انسان نبايد استمداد از ديگران بجويد. 🔸پس مطلب چيست؟ آنچه اين آيه شريفه مى رساند اين است كه: آن اعتماد نهايى و آن تكيه گاه قلب انسان يعنى آنچه كه در واقع و نفس الامر، انسان به آن تكيه دارد بايستى خدا باشد و آنچه را كه از آن در دنيا استمداد مى جويد به عنوان وسيله بداند، و بداند كه حتى خود انسان، قواى وجودى او، نيروى بازوى او، نيروى مغزى او، همه و همه وسائلى هستند كه خداوند آفريده و در اختيار او نهاده است و سر رشته در دست اوست. … چقدر انسان در دنيا به وسائلى اعتماد مى كند ولى بعد مى بيند كه برخلاف انتظارش، آن وسيله كمكى كه بايد بكند انجام نداد. گاهى مى شود كه به قواى خويش اعتماد مى كند و مى بيند كه حتى آنها نيز تخلف مى ورزند. 🔹تنها قدرتى كه اگر انسان به او تكيه كند و برنامه اش را با او تنظيم كند هيچ نگرانى نخواهد داشت «خداست». نوشته اند كه در يكى از جنگها رسول اكرم از لشكر كناره گرفت و در روى تپه اى در حدود اردوگاه خودش استراحت كرد و به خواب رفت. اتفاقاً يكى از افراد شجاع دشمن در حالى كه مسلح بود و گردش مى كرد نگاهش به رسول اللَّه افتاد و او را شناخت. بسيار خوشحال شد از اينكه او را تنها يافته و الآن او را خواهد كشت. در حالى كه رسول اللَّه خوابيده بود وى بالاى سرش ايستاد و فرياد كشيد: محمّد تو هستى؟ حضرت نگاهى كرد و فرمود: آرى من هستم. گفت: چه كسى مى تواند تو را از دست من نجات دهد؟ رسول اللَّه بدون درنگ فرمود: خدا. آن مرد كه چنين انتظارى نداشت گفت الآن به تو نشان خواهم داد، و يك قدم عقب رفت تا ضربت خود را قويتر بزند. ناگهان پايش به سنگى اصابت نمود و محكم به زمين خورد. حضرت به سرعت از جاى برخاست و بالاى سرش ايستاد و فرمود: چه كسى تو را از دست من مى تواند نجات بدهد؟ اينجا بود كه آن مرد از روى فطانت پاسخ داد: كرم تو، و رسول اللَّه او را عفو فرمود. 🔸غرض اين است كه معنى اين جمله نه آن است كه انسان در جهان به هيچ وسيله اى نبايد دست استمداد دراز كند؛ بلكه بايستى در عين استمداد، مسبّب الاسباب را نيز بشناسد و بداند كه سر رشته وسائل و اسباب در دست او قرار دارد. @beytonoor
🔖سوره حمد اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ: خدايا ما را به شاهراه استوار هدايت فرما. ♦️براى اينكه صراط مستقيم كاملًا روشن گردد بايستى چند مطلب را بيان كنيم: ۱. همه موجودات در يك سير تكوينى و غير اختيارى كه لازمه ناموس هستى است به سوى خداوند در حركت و صيرورتند: الا الَى اللَّهِ تَصيرُ الْامورُ. وَ انَّ الى رَبِّكَ الْمُنْتَهى انسان به عنوان يكى از موجودات و مخلوقات، محكوم به اين حكم است. يا ايُّهَا الْانْسانُ انَّكَ كادِحٌ الى رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقيهِ. ۲. در ميان راهها يك راه است كه راه مستقيم و شاهراه است و راه سعادت و راه اختيارى، يعنى راهى است كه انسان بايد آن را برگزيند. ۳. به دليل اينكه انسان آنچه برمى گزيند از نوع راه است، پس انسان نوعى حركت و طى طريق به سوى مقصدى را برمى گزيند و به عبارت ديگر به سوى كمال خود مى خواهد حركت كند. پس انسان يك موجود تكامل يابنده است و معنى اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ اين است كه خدايا ما را به راه راست تكامل هدايت فرما. ۴. راه تكامل كشف كردنى است نه اختراع كردنى؛ برخلاف نظريه اگزيستانسياليسم كه مدعى است هيچ راهى و هيچ مقصدى وجود ندارد و انسان خود براى خود مقصد و ارزش مى آفريند و راه مى آفريند… (برعکس) از نظر قرآن، مقصد و راه و كمال بودن مقصد و ارزش بودن ارزشها، در متن خلقت و آفرينش هستى تعين پيدا كرده و انسان بايد آنها را كشف كند و مقصد را بجويد و راه را بپيمايد. ۵. راه مستقيم راهى است كه از اول، جهت مشخص دارد؛ برخلاف راههاى غير مستقيم از قبيل راه منحنى يا راه پيچ در پيچ و روى خطوط منكسر كه فرضاً در نهايت امر، انسان را به مقصد برساند، با تغيير جهت هاى متعدد يا مداوم است. پس راه انسان به سوى كمال، از نوع عبور از ميان اضداد و نوسان از ضدى به ضد ديگر نيست آنچنان كه معمولًا ديالكتيسينها مى گويند. ۶. اينكه راه تكامل كشف شدنى است نه خلق كردنى و ابداع كردنى، به معنى اين نيست كه مانند راههاى مكانى قبلًا در خارج از وجود راه رونده جاده اى كشيده شده است و او بايد در آن جاده قدم بگذارد؛ بلكه به معنى اين است كه در متن وجود راه رونده، راهى به سوى كمال حقيقى او كه رسيدن به بارگاه قرب حق است وجود دارد، يعنى در متن وجود انسان استعداد فطرى براى رسيدن به كمال حقيقى وجود دارد آنچنان كه مثلًا در هسته خرما استعداد درخت شدن وجود دارد. ✍استاد شهيد مرتضی مطهرى @beytonoor
❣سوره مبارکه حمد 🔸ادامه تفسیر آیه "اهدنا الصراط المستقیم" ۷. انسان در عين اينكه مجهز به استعداد فطرى است، نيازمند به راهنما و هادى است؛ زيرا انسان با همه موجودات ديگر كه استعدادى طبيعى براى كمالات خود دارند يك تفاوت اساسى دارد و آن اين است كه موجودات ديگر همه راهشان در طبيعت مشخص شده و هركدام بيش از يك راه نمى توانند داشته باشند. 🔹انسان داراى طبيعتهاى متضاد و مختلف است و راه خودش را از ميان طبيعتهاى عِلوى و سِفلى بايد انتخاب كند. 🔸حيوانات ديگر، انتخاب به عهده آنان گذاشته نشده است بلكه اسب، گوسفند، گربه، سگ و ... هركدام با غرايزى آفريده شده اند كه آن غرايز راه آنان را مشخص كرده است و لذا مى بينيم هركدام از آنها در سراسر تاريخ جهان داراى خلق و خوى مخصوص به خود هستند و همه يك جور اعمال و رفتار دارند؛ زنبور عسلها يا مورچگان در طول تاريخ در تهيه خانه و غذا مانند هم اند و تغيير و تحولى در كار آنها ديده نمى شود. ولى انسان صدها راه در مقابل او نهاده شده كه مى تواند هركدام از آنها را انتخاب كند. 🔹در سوره «واللّيل» مى فرمايد: انَّ سَعْيَكُمْ لَشَتّى شما بنى آدم كوششهايتان مختلف و متفرق است. و البته اين مطلب از انسان است نه ضعف انسان. حال ببينيم اين مطلب آيا مستلزم آن است كه بگوييم انسان بكلى بى راه است؟ اگر ماديين بخصوص اگزيستانسيا ليستها چنين مى پندارند ولى قرآن آن را قبول ندارد. آنچه كه قرآن مى فرمايد اين است كه: خط سيرى از انسان تا خدا كشيده شده كه آن، راه مشخص كمال انسان است، نهايت اينكه در برابر انسان مثلًا هزار راه نهاده شده كه تنها يكى از آنها راه يعنى همان شاهراهى است كه به سوى خدا مى رود و به خدا منتهى مى گردد. 🔸انسان در انتخاب هركدام از اين راهها است، (ولی تنها اگر آن شاهراه) را انتخاب كند درست است وگرنه راههاى ديگر همگى نادرست و غلط است. 🔹و اين است معناى حديث معروفى كه روزى رسول اكرم در جايى نشسته بودند و گروهى در گرد ايشان بودند؛ حضرت شروع كردند خطوطى بر روى زمين ترسيم كردن. يكى از آن خطوط مستقيم بود و خطوط ديگر كج و معوج و غير مستقيم. سپس فرمودند: اين يك راه، راه من است و باقى ديگر هيچ كدام راه من نيستند. ✍ استاد شهيد مرتضی مطهرى @beytonoor
🔖ادامه مبحث سوره حمد راز اينكه در قرآن همواره ظلمت به صورت جمع آمده و نور به صورت مفرد: (اللَّهُ وَلِىُّ الَّذينَ امَنوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ الَى النّورِ) اين است كه راه گمراهى گوناگون است ولى راه حق تنها يكى است. 🔸در اينجاست كه نياز به هدايت انبيا روشن مى گردد، زيرا آن راه مستقيمى كه بشر را به كمال نهايى مى رساند انسان نمى تواند بدون هدايت آنان تشخيص دهد بلكه بايستى فرستادگان الهى او را رهنمون گردند. 🔹در اينجا نكته اى است كه در تفسير الميزان بيان شده است. مى گويند: در قرآن كلمه «سبيل» نيز به معنى راه به كار برده شده ولى معناى آن با «صراط» تفاوت دارد و لذا سبيل احياناً به صورت جمع استعمال شده ولى صراط هميشه مفرد است. 🔸معناى سبيل آن راههاى فرعى است كه به راه اصلى منتهى مى گردد و معناى صراط همان راه اصلى است. 🔹ممكن است براى رفتن به نقطه اى، يك راه اصلى بيشتر نباشد ولى راههاى فرعى كه از اطراف و اكناف مى آيد متعدد باشند و بالاخره همه به آن راه منتهى گردند. 🔸همه ما انسانها همچون كاروانى مى مانيم كه در مسير كمال در راه هستيم ولى بايد براى رسيدن به كمال نهايى از شاهراه اصلى عبور كنيم اما ممكن است هركدام از ما از يك طريق فرعى، خودمان را به آن راه اصلى برسانيم. 🔹اگر هركس در هر پست و مقامى كه قرار دارد به وظيفه انسانى، اخلاقى و شرعى خود عمل كند، در حقيقت راهى را انتخاب كرده كه سرانجام او را به راه اصلى مى رساند؛ گرچه راهها با يكديگر در ابتداى امر تفاوت كند؛ يعنى يكى مثلًا طبيب است، ديگرى كارگر، ديگرى بازرگان و ... اينها همه سبيل هايى هستند كه انسان مى تواند با طى آنها خود را به صراط مستقيم نزديك گرداند. ✍ از استاد شهيد مرتضی مطهرى @beytonoor
🍃🌸🍃🌼🍃🌸 🌼🍃 🍃 🔖 سوره مبارکه حمد صِراطَ الَّذينَ انْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضوبِ عَلَيْهِمْ وَ لَاالضّالِّينَ انسانها از اين نظر كه در مقام عبوديت چه چيزى به دست بياورند و در انتخاب راه، چه راهى را انتخاب كنند به سه نوع تقسيم مى شوند: 1⃣ يك دسته انسانهايى هستند كه راه عبوديت را طى مى كنند و به طورى كه در ذيل كلمه «الرَّحيم» گفتيم مشمول رحمت خاصه پروردگار هستند و اِنعام بعد از اِنعام، على الدوام شامل حالشان مى گردد و گويى احساس مى كنند كه دستى از غيب آنها را مى كشاند. 🔅اين دسته همان مقرّبان درگاه الهى مى باشند كه در درجه اول، انبيا و اوليا و سپس افراد كامل انسانها هستند و انسان بايد هميشه آنها را جلو راه قرار دهد و به دنبال آنان قدم بردارد. در جمله اول، انسان راه آنان را از خداوند طلب مى كند. 2⃣دسته دوم در مقابل دسته اول اند و به جاى خدا غير خدا را پرستش كرده اند و خدا را عصيان نموده اند. 🔅اينان نيز آثار اعمالشان يكى بعد از ديگرى در وجودشان ظهور كرده و همچون دستى آنان را از راه راست دائماً دورتر مى سازد و به جاى آنكه مانند گروه اول به سوى خداوند بالا روند و مورد انعامهاى پى درپى پروردگار قرار گيرند مورد خشم و غضب الهى قرار گرفته و بكلى راه كمال از دستشان در رفته و به دره هولناك شقاوت سقوط مىكنند (وَ مَنْ يَحْلِلْ عَلَيْهِ غَضَبى فَقَدْ هَوى) 🔅اينها در حقيقت انسانهايى هستند كه به جاى اينكه راه انسانيت را طى كنند، به راههاى حيوانى مى روند؛ انسانيتشان مسخ گرديده و به جاى آنكه پيش بروند عقبگرد مى كنند. قرآن از اينها به «الْمَغْضوبِ عَلَيْهِمْ» تعبير مى كند. 3⃣در اين ميان گروه سومى هستند: مُذَبْذَبينَ بَيْنَ ذلِكَ لا الى هؤُلاءِ وَ لا الى هؤُلاءِ راه معين و مشخصى در پيش ندارند، متحير و سرگردان اند، هرلحظه راهى را پيش گرفته و به جايى نمى رسند. قرآن از اينها به «الضّالّين» ياد مى كند. 🔅ما كه مى گوييم: اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ. صِراطَ الَّذينَ انْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضوبِ عَلَيْهِمْ وَ لَاالضّالّينَ، يعنى: بار خدايا! راه راستت را به ما بنماى، آن راهى كه راه اوليا و راستان و پاكان درگاه توست، آنان كه همواره مشمول انعامهاى پى درپى تو هستند، نه راه بندگانى مسخ شده و از انسانيت بيگانه گشته كه مورد غضب تو قرار دارند، و نه راه مردمى كه حيران و سرگردان اند و هر لحظه به شكلى درآمده و با گروهى درمى آميزند. 📚 پایان تفسیر سوره مبارکه «حمد» از استاد شهید مرتضی مطهری؛ مجموعه آثار جلد 26 @beytonoor