eitaa logo
هیئت بی‌بی رقیه(س) اراک
281 دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
5.7هزار ویدیو
96 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزل مصیبت - وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها غمی بزرگتر از این برایِ دختر نیست نشسته است سرِ سفره ای که مادر نیست رسیده لحظه یِ افطارِ روزه دار ولی... کنارِ سفره قرارِ دلِ پیمبر نیست فراقِ مادرِ ایثار داغِ سنگینی ست غمی به وسعتِ این غصّه تا به محشر نیست بمیرم از غمِ زهرا که در قضا و قَدَر به غیرِ روضه برایش دَمی مُصوّر نیست اگرچه عمرِ گلِ یاس عمرِ کوتاهی ست برای روضه یِ او انتها و آخر نیست خدیجه رفت و نبی رفت و روضه ها ماندند دَری که سوخته بابِ بلاست... سنگر نیست شکسته شد درِ سنگینِ خانه با لگدی به رویِ میخ مگر خونِ سرخِ کوثر نیست؟ قسم به یاسِ کبودِ خدیجه و احمد به جز دعایِ فرج مَرهمی مُیسّر نیست ✼═══┅🔶🍁🔶┅═
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزل پیوسته میلاد حضرت علی علیه السلام ای تماشایی‌ترین مخلوقِ خالق یاعلی عشق و معشوقِ خدا اِی عبدِ عاشق یاعلی لافَتی اِلّا علی لاسیف اِلّا ذوالفقار شد مَلَک مدّاحَت اِی شمسِ حقایق یاعلی از خدا از مصطفی یک پلّه پایین‌تر ولی... برتر از کون و مکان سَر از خلایق یاعلی دین تویی ایمان تویی میزان تویی قرآن تویی شرحِ فاروقی و در هر جبهه فائق یاعلی یا علیِ ابنِ اَبیطالب امیرِ کائنات علّتِ خلقِ جهان قرآنِ ناطق یاعلی میهمانِ معتکف‌های حریمِ رب شدم شکرُلله از غلامانِ اَبَاالزّینب شدم می‌زنم تسبیح می‌گویم علی جان... جان علی توبه از آدم وَلیکن علّتِ غفران علی آتشِ نَمرود اگر سرد و گوارا شد بدان گفته ابراهیم یار و یاورِ رحمان... علی می‌شکافد با عصا موسی اگر دریا بدان... زیرِ لب گفته مُکرّر او در این میدان علی مرده زنده می‌شود با یک دمِ عیسی اگر... آن دمی بوده که دم زد از شَهِ مردان علی احمدِ مختار هم با آذری‌ها هم نواست هر کجا گفتند اِی جانیم سَنَه گوربان علی میهمانِ معتکف های حریمِ دلبرم دین اگر دارم خدایا زیرِ دِیْنِ حیدرم تکیه‌گاهِ روزهای بی‌کسیِ مصطفی سرپناهِ روزِ محشر مرتضی شاهِ ولا روزها در معرکه طوفان به‌پا می‌کرد و شب... مَرکبِ بازیِ طفلانِ یتیم و بی‌نوا می‌نشیند روی زانو پای منبر جبرئیل تا بگیرد درسِ توحید و ادب عشق و حیا خُرده‌نانِ سفره‌اش روزیِ میکائیل‌ها صورِ اِسرافیل ذکرِ یاعلیِ مرتضی اِبنِ‌عَبدُوَد زمین افتاد با یک ضربه‌اش کنده با یک دستِ خود دروازه‌های قلعه را میهمانِ معتکف‌های حریمِ بندگی... یاعلی گفته اگر خورده زمین در زندگی رو به ایوانِ طلا ذکرِ لبم یاحیدر است خوش به حالِ هر که در این خانه عبد و نوکر است زاهدان دل‌خوش به تقوا و عبادت کرده‌اند دلخوشم من هم به اینکه شاه ذرّه‌پرور است گرد و خاک زیرِ نَعلینِ علی شمس و قمر نُه فَلَک وابسته به نیمه‌نگاهِ قنبر است عیدِ ما روزی‌ست که تیغِ دودَم دارد نگار ذوالفقارِ مرتضی اسبابِ کارِ دلبر است می‌رود بر بامِ کعبه می‌زند دم از علی اَشهَدُ اَنَّ علی با لحنِ آقا محشر است میهمانِ معتکف‌های حریمِ انتظار بی‌قراری می‌کند تا روزِ دیدارِ نگار 👉
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم مُسمّط مربّع - شهادت امام موسی‌کاظم علیه السلام دارم از صحن‌وُسرایِ تو عجب خاطره‌هایی!!! چه سرایی... چه صفایی... همه جا بود رضایی این دو تا گنبدِ نورانی و زیبا و طلایی... دلِ ما را به خداییِ خدا کرده خدایی می‌دهد بویِ خراسانِ رضا صحن‌وُسرایت پدرِ شاه پدرْ مادرِ شاعر به فدایت شکرُللَه که ولی نعمتِ ایران پسرِ توست روضه‌خوان است هر آن کس که مریدِ پدرِ توست پاره‌یِ قلبِ نبی... پاره‌یِ جان و جگرِ توست هر که شد دربه‌درِ کرب و بلا دربه‌درِ توست بابِ حاجاتی و مبنایِ مناجات و دعایی تو دوایی تو شفایی تو کس‌وُکارِ گدایی بند و زنجیر و نگهبان همه در بندِ مَرامت می کنی گوشه‌یِ زندانِ ستمکار... اِمامت روضه‌اَت روضه‌یِ اَلشّام شد و کرد قیامت حکمِ آزادیِ تو حکمِ غمِ شاه و غلامت روضه‌خوانِ تو رضا گوشه‌ای از صحنِ عتیق است زخمِ غُلها به رویِ ساقِ دو پایِ تو عمیق است اثرِ ضربه‌یِ شلّاقِ جفا رویِ تنِ توست بر رویِ شانه‌یِ حَمّالِ غریبه بدنِ توست تهِ گودالِ بلا خانه‌یِ جَدُّ و وطنِ توست هر کجا می‌روم امروز سخن از کفنِ توست کفنِ قیمتیِ پیکرِ پاکت شده روضه بدنِ شاه... رویِ خاک و سرش بر رویِ نیزه آه... بالایِ سرت می‌کشد آقا پسرِ تو می‌کند شکرِ خدا نیست رویِ نیزه سرِ تو زیرِ سُمها نَشِکسته اُستخوانِ کمرِ تو دشمنِ دینِ خدا کِل نَکِشد دور ُو برِ تو همه‌یِ روضه همین است غروبی که حرم سوخت... دختری گفت پدر روسری‌اَم رویِ سرم سوخت دستِ ناموسِ خدا بسته به دستانِ طناب است سفرِ حرمله با اهلِ حرم شرحِ عذاب است زدنِ سنگ به سر از نظرِ شرع... ثواب است!!! هدفِ سخت... سرِ کوچکِ فرزندِ رباب است سرش افتاد زمین مادرش افتاد... بمیرم یار برگرد... کشیدند سرش داد... بمیرم 👉7
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم رباعی مبعث حضرت رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم ای راهِ نجاتِ خَلق و روحِ حسنات وِی قُلّه و قبله‌یِ تمامِ حاجات یک شب که نَه می‌روم رهِ صد ساله طی می‌شود این مسیر با یک صلوات 👉
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم قصیده - مناجات - مدح و مرثیه امام علی علیه‌السلام (شب قدر) به مناجاتِ من اُمیدی نیست آن که داده به من اُمید علی‌ست ذکرِ من عالیُ بِ حقِّ علی مرتضی یک نظر کند کافی‌ست دین مگر جز ولایتِ مولاست اصلِ توحید با علی باقی‌ست بندگی نوکریِ این آقا معنیِ زندگی یَمُت یَرَنی‌ست بِ علیٍّ الهی العفو است ذکر اِحیای هر که زهرایی‌ست در مناجات و در عباداتم شکرُلله علی علی جاری‌ست بَدَم امّا به خوب متّصلم هر نشد با علی علی شدنی‌ست ای مناجاتِ هر شبِ زهرا هر که آهِ تو را شنید گریست سرِ خود را فرو بِبر در چاه بغض خود را فرو نَبر کافی‌ست ناله کن... گریه کن... بزن فریاد روضه‌اَت گفتنی نبوده وُ نیست پیشِ چشمت چه شد؟! زبانم لال که زمین خورده؟! آسمان ابری‌ست پسرانت ستونِ دین هستند علّت لرزِ این ستونها چیست؟! گلِ یاسِ کبود یعنی چه؟! روی گلبرگ ردِّ پنجه‌یِ کیست؟! دَرو دیوارها عذابت داد؟! این جوابِ سفارشاتِ نبی‌ست؟! ای خدا حقِّ غربتِ حیدر بُگذر از هر که آشنایِ علی‌ست بِ علیٍ علی که می‌گوییم می‌شود گفت یار تنها نیست...
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزل مدح و مرثیه‌یِ امام حسن مجتبی علیه‌السلام سالروز تخریب بقیع حسرتِ جنّت شده عطرِ همین گرد و غبار این حسن یعنی علیِ دیگری با ذوالفقار گرد و خاکِ صحنِ او داده به عالم آبرو آسمان با بردنِ نامش گرفته اعتبار هر چه باشد او ولیعهدِ علی شیرِخداست برقِ چشمش حیدری و چاره‌یِ خَصمش فرار ریشه‌هایِ فتنه‌یِ سرخِ جمل را او زده بی‌قراریِ علی را مثلِ مادر شد قرار آسمان با دیدنِ فرزندِ حیدر نعره زد لا فتی الّا علی لا سیفِ اِلّا ذوالفقار او که در کوچه عصایِ دستِ زهرا بوده است او که از مَحرم ندیده خیر در این روزگار بر دل و جانش اگر آتش هلائِل می‌زند می‌شود با روضه‌یِ گودالِ خون ابرِ بهار از غمِ سلطانِ بی‌غسل و کفن چشمِ حسن... می‌شود گریان میانِ ندبه‌یِ دوریِ یار
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم چهارپاره سالروز تخریب بقیع و روضه‌ی‌ِ امام حسن مجتبی علیه السلام دیروز میانِ کوچه امروز بقیع این غربت و غم‌هایِ تو بی‌پایان است دیروز غمِ سیلی و رویِ نیلی امروز حرم خاکی و سرگردان است آقایِ غریب و بی‌کسِ خاکِ بقیع حتّی غمِ کوچه مانعِ صبرت نیست آهسته بگویم دلِ زهرا خون است یک شمع و چراغ هم رویِ قبرت نیست یک روز میانِ کوچه‌ای تنگ کسی.... با ضربه‌یِ سیلی بدنت لرزانده حالا تویی و حریمِ خاکی اِی وای در صحن خودِ فاطمه روضه خوانده اِی وای خدایِ من حسن وای حسن در قلبِ گلم غصّه و غم جا دارد او دیده چه آمد به سرم در کوچه او حکمِ عصایِ دستِ زهرا دارد دیروز جگر سوخته و پاره شده تیر و تن و تابوت و کفن و خونین بود امروز کسی که صحنِ او ویران کرد می‌گفت خرابی‌اَش به نفعِ دین بود بازیچه‌یِ دنیا شده دین واویلا سهم حسن و حسین و زینب شد درد اِی منتقمِ غصّه‌یِ زهرا مهدی جانِ حسن و حسین و زینب برگرد