eitaa logo
هیئت بی‌بی رقیه(س) اراک
311 دنبال‌کننده
12هزار عکس
7.6هزار ویدیو
104 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ياکريم هواي پيغمبر مستحق دعاي پيغمبر حامي باوفاي پيغمبر عموي باصفاي پيغمبر همه جا ياور رسول ا... حيدر ديگر رسول ا... * شير ميدان غزوه هايي تو يل اردوي مصطفايي تو يار و همرزم مرتضايي تو تيغ برنده ي خدايي تو غيرت جاري ات تماشايي ست ضربه ي کاري ات تماشايي ست * از بزرگان مومنين هستي از دبيران درس دين هستي خار چشمان مشرکين هستي شک ندارم که بهترين هستي کاشف الکرب احمد مختار اسد ا... اي سپه سالار * اَحَد از شوکت تو ميخواند اُحُد از غربت تو ميخواند نبي از قربت تو ميخواند علي از هيبت تو ميخواند سر نيزه نشانه رفته تورا چشم بد دور سيدالشهدا * تاکه زوبين اجاره کرد وحشي جدلت را نظاره کرد وحشي شکمت را اشاره کرد وحشي پهلويت پاره پاره کرد وحشي از اشارات سخت سر نيزه نفست بند آمد اي حمزه * علم افتاده است؟ فداي سرت من به قربان زخم بال و پرت چه خبر گشته است به دور و برت زير دندان هنده است جگرت آخرالامر اسير و يکه شدي واي من تکه تکه تکه شدي * اي محاسن سپيد آل ا... همه چشم و اميد آل ا... اي غيور شهيد آل ا... اي عموي رشيد آل ا... ذکر و خير تو بر لب همه است زائر تربت تو فاطمه است * از بلا ، کربلا به ياد آمد از نوا ، نينوا به ياد امد از جفا ، نيزه ها به ياد آمد از عبا ، بوريا به ياد آمد کاش در کربلا پيمبر بود يا که مقداد بود و حيدر بود * کربلا غرق در محن شده يود کربلا قحطي کفن شده بود تشنه لب پاره پاره تن شده بود مثل يک لايه پيرهن شده بود نيزه اي که به پهلويش کردند گرگ ها از تنش در آوردند *
🎥 رهبرانقلاب: حضرت هادی (ع) فرمودند اگر عبدالعظيم را در ری زيارت بكنی مثل اين است كه ابی‌عبدالله‌الحسين عليه‌السلام را در زيارت كرده باشی 🏴 سالروز وفات حضرت عبدالعظيم حسنی 🌕 @Iran_Iran اي به شهر ري مزارت رشک جنات النعيم آيت عظماي حق نجل الحسن عبدالعظيم آفتاب فاطمه چشم و چراغ اهل بيت منشأ فضل و کرامت صاحب لطف عميم هم شريف ابن شريف ابن شريف ابن شريف هم کريم بن کريم بن کريم بن کريم قبله ي دل کعبه ي اهل ولايي ني عجب گر زند بيت الحرامت بوسه بر خاک حريم در پي احياي دل کار مسيحا مي کند بامدادي گر وزد از تربت پاکت نسيم زائر قبر تو يعني زائر قبر حسين خادم کوي تو يعني خادم حجر و حطيم شهر ري تا متکي بر آستان قدس توست تا قيامت نيستش از فتنه ي بيگانه بيم بر مشام جان دهد در هر نفس عطر حسين هر کجا آرد نسيم از تربت پاکت شميم دست من گر کوته است از مرقد پاک حسين يافتم از طوف قبر تو همان فيض عظيم ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ از بوستان فاطمه، عطر و شميم داشت با دوستان فاطمه، لطف عميم داشت خواندند اهل معرفت او را «نگين ري» با آن که نام و شهرت «عبدالعظيم» داشت از شهر بند رنج و غم، آزاد مي شود هر کس که پاس بندگي آن حريم داشت اين گلشن «حسن»، اين عاشق «حسين» با مهر و عشق و عاطفه عهدي قديم داشت گل واژه حديث از آن لعل جان فزا عطر بهار وحي و صفاي نسيم داشت از محضر سه حجت معصوم فيض برد يعني که ره به چشمه فوز عظيم داشت مثل کبوتران حرم خانه «رضا» روحي در آستان ولايت مقيم داشت شاگرد پاک باخته مکتب «جواد» دستي پر از کرامت و طبعي کريم داشت از پرتو هدايت «هادي» اهل بيت راهي به آستان خداي رحيم داشت ايمان خويش را به امامش ارايه کرد با آن که جان روشن و قلب سليم داشت با خاندان وحي پل ارتباط بود با اهل بيت رابطه ي مستقيم داشت طور تجلي سه امام همام را چون درک کرده بود، مقام کليم داشت شب تا به صبح شعر «شفق» را مرور کرد مرغ سحر که زمزمه «يا کريم» داشت
یا زینب: تویی تجلّی ایمان، امام جعفر صادق تویی پناه یتیمان، امام جعفر صادق دلیل رویش گل‌ها؛ دلیل تابش خورشید دلیل بارش باران، امام جعفر صادق تو فاضلی، تو صبوری، تو صادقی، تو طَهوری نِمود کامل انسان، امام جعفر صادق پرنده با تو غزل‌خوان، قمَر کنار تو تابان ستاره با تو درخشان، امام جعفر صادق درون مکتبتان مالکِ اَنَس زده زانو کنار جابرِ حیّان، امام جعفر صادق چه نام‌های بزرگی، اَبان، مَعاذ، مُفَضَّل هشامِ صاحب برهان، امام جعفر صادق شبیه بحری و شاگردهای مکتب فضلت شبیه لؤلؤ و مرجان، امام جعفر صادق تو نور اهل زمینی، اگرچه عرش نشینی کنار حضرت سبحان، امام جعفر صادق تو مروه‌ای، تو صفایی، تو مشعری، تو مِنایی تویی برادر قرآن، امام جعفر صادق صدا زدند شما را، میان آتش نمرود میان هجمه‌ی طوفان، امام جعفر صادق تو فوق مدح و ثنایی، درون وصف نیایی به وصفتان همه حیران، امام جعفر صادق دوباره ماه عزا شد، دوباره ماتم شوّال دوباره حزن فراوان، امام جعفر صادق به جرم موی سپیدت، تو را محاکمه کردند به جرم نیکی و احسان، امام جعفر صادق تو را بدون قبا، پا برهنه، سرزده بردند شبیه سیّد عریان، امام جعفر صادق پیامبر سپرت شد، میان مجلس منصور همیشه اوست نگهبان، امام جعفر صادق تویی غریب مدینه، که از فراقِ تو آقا بقیع گشته پریشان، امام جعفر صادق شبیه جدّ کریمت، به زهر کین جگرت سوخت به جرمِ ذکر حسن جان، امام‌ جعفر صادق به آب لب نزدی گرچه بر لب تو ترَک بود شبیه ساقی عطشان، امام جعفر صادق از این مصیبت عظمی، زمینیان همه محزون در آسمان همه گریان، امام جعفر صادق تو پر کشیدی و رفتی، پس از وجود عزیزت شدیم بی‌سر و سامان، امام جعفر صادق وصیّت تو نماز است، آه! من چه بگویم ز مکر و حیله‌ی شیطان، امام جعفر صادق به درد عشق تو آقا، خداکند که بمیرم چه احتیاج به درمان؟ امام جعفر صادق
یا زینب: سلام حضرت دریا سلام یا عباس سلام ما به تو ای بامرام یا عباس نگاه مرحمتت مهر می کند نازل سلام ام بنین بر تو یا ابوفاضل به آبروی تو بسته ست آبروی حرم دخیل بسته ام امشب به تو عموی حرم به شوق دیدن رقص کتیبه روی علم دوباره در به در روضه های خانگی ام بساط کتری و قوری خواهرم برپاست و دیگ نذری هر سال مادرم برپاست نشسته لذت عشقت به جان خلق الله برای عرض ارادت ارامنه در راه بهشت می چکد از خوشه ی تبسم تو تمام اهل زمین تشنه ی ترحم تو مگر نه اینکه ز عیسی، مسیح می سازی به دست خویش ز یحیی، ذبیح می سازی غلام دربه در گوشه گیر یعنی من اسیر حلقه به گوش فقیر یعنی من کریم، حضرت رازق، مراد یعنی تو کسی که روزی هرساله داد یعنی تو به دسته های عزا با امید رو کرده کسی که نزد تو امشب مریض آورده بزرگ قافله ی فتح باب کرده تویی امید هرچه مریض جواب کرده تویی گره گشا گره از کار نوکرت وا کن اشاره ای کن و درد مرا مداوا کن تمام ثانیه ها را به گریه سر بکنم میان روضه ي مان نیت سفر بکنم به پای دل برسم محضر تو رمز حیات دوباره پر بکشم تا کنار شط فرات به غیر پرچم تو بیرقی که بالا نیست کسی به غیر تو ای نبض آب! سقا نیست عموی خوش قد و بالای بچه سیدها عزیز ام بنین میوه ی دل زهرا اگر به دوش رفیعانه ات علم بزنی اگر که نیزه بگیری کمی قدم بزنی اگر که خون خدا در رگت به جوش آید میان کرب بلا محشری رقم بزنی به حمله ای علوی گرد و خاک خواهی کرد تمام حرمله ها را هلاک خواهی کرد برای این که ببینند حضرت سردار زره ببند به تن ذوالفقار را بردار به یک أنا بن علی باز قصد طوفان کن رجز بخوان همه ی دشت را پریشان کن برای دشمن یاغی کشیده کافی نیست برای منقبت تو قصیده کافی نیست برای مدح تو از این قبیل باید گفت برای رزم تو بحر طویل باید گفت " شير سرخ عربستان و وزير شه خوبان، پسر مظهر يزدان، كه بُدى صاحب طبل و علم و بيرق و سَيف و حَشم و با رقم و با رمق اندر لقبت ماه بنى هاشم و عباس علمدار و سپه دار و جهانگير و جهاندار و دگر نايب و سقا شه باوفا ابوالفضل، صاحب لوا ابوالفضل، معدن سخا ابوالفضل، نور هل اتى ابوالفضل " چه لذتی ست که زهرا نگاه کرده مرا محبتت همه جا رو به راه کرده مرا شبی که نام تو باشد وسط شب روضه ست حرارتم همه زیر سر تب روضه ست به اذن صادره از سوی فاطمه گویم مرا ببخش اگر بی مقدمه گویم چه شد کنار شریعه چرا زمین خوردی چه شد که آخر سر با وفا! زمین خوردی بدون شک پس از این سرفراز خواهی شد مگر نه این که برای خدا زمین خوردی شبیه مادر پهلو شکسته ات زهرا ز روی مرکب خود بی هوا زمین خوردی چقدر زخم نشسته به روی سینه ی تو گمان کنم وسط نیزه ها زمین خوردی تمام کرب بلا پر شده ست از تن تو عزیز اهل حرم در کجا زمین خوردی نشسته است چرا چوب تیر در چشمت سه شعبه اش ز چه رو کرده گیر در چشمت شبیه ابر بهاری چقدر می باری به جای آب دو دست قلم شده داری چقدر آب نه ارباب را صدازده ای به روی خاک غریبانه دست و پا زده ای تمام اهل حرم از غم تو افتادند پس از تو فاتحه ی گوشواره را خواندند
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزل مدح و مرثیه‌یِ امام حسن مجتبی علیه‌السلام سالروز تخریب بقیع حسرتِ جنّت شده عطرِ همین گرد و غبار این حسن یعنی علیِ دیگری با ذوالفقار گرد و خاکِ صحنِ او داده به عالم آبرو آسمان با بردنِ نامش گرفته اعتبار هر چه باشد او ولیعهدِ علی شیرِخداست برقِ چشمش حیدری و چاره‌یِ خَصمش فرار ریشه‌هایِ فتنه‌یِ سرخِ جمل را او زده بی‌قراریِ علی را مثلِ مادر شد قرار آسمان با دیدنِ فرزندِ حیدر نعره زد لا فتی الّا علی لا سیفِ اِلّا ذوالفقار او که در کوچه عصایِ دستِ زهرا بوده است او که از مَحرم ندیده خیر در این روزگار بر دل و جانش اگر آتش هلائِل می‌زند می‌شود با روضه‌یِ گودالِ خون ابرِ بهار از غمِ سلطانِ بی‌غسل و کفن چشمِ حسن... می‌شود گریان میانِ ندبه‌یِ دوریِ یار
. جامانده‌یِ کاروانِ و روضه‌یِ حضرتِ رقیّه سلام اللّه علیها جامانده‌اَم از قافله اِی جانِ رقیّه شد نوکرتان دست به دامانِ رقیّه رزقم نشد امسال وصالِ حرمِ تو حالم شده چون روضه‌یِ ویرانِ رقیّه رفتند رفیقان و شدم نوحه‌سرایِ.... دلتنگیِ دلهایِ پریشانِ رقیّه از قافله جا مانده و جانانه رسیده تازه شده زخمِ دلِ سوزانِ رقیّه او کرب‌و‌بلایی شده قبل از همه در شام باشد سندَم دنده و دندانِ رقیّه با صورتِ نیلی و پَر وُ پهلویِ خونی افتاد به پایِ سر و پایانِ رقیّه...‌. آغازِ غمی تازه و یک روضه‌یِ تلخ است در ندبه بسوزید مُریدانِ رقیّه ..______________________