نامهی زائر اربعین خدمت امام حسین (علیه السلام)
آقای امام حسین، سلام!
گفته بودید وقتی به منزل رسیدیم خبر رسیدنمان را به شما بدهیم تا خیالتان راحت بشود.
خواستم بگویم خیالتان راحت! ما زائرها روی بال فرشتهها قدم گذاشتیم و به خانههایمان برگشتیم.
شکرخدا همهی کودکان در سلامت به سر میبرند و مجبور نشدیم حتی یکی از آنها را در خرابهی کشور غریب بگذاریم و برگردیم.
روسری و چادر همهی خانمها پر از خاک شد اما از سرشانتکان نخورد. اصلا عموهای کاروان آنقدر غیرتی بودند که حتی اجازه ندادند کسی نگاه چپ به آنها بکند، چه برسد به اینکه بخواهند به چشم کنیز نگاهشان کنند!
مردم خیلی ما را دوست داشتند. برایمان لقمه میآوردند و اصرار میکردند بخوریم. خداروشکر لقمهها صدقه نبود.
آقا جان!
نگران حالمان بودید، خواستم بگویم هیچ خاری در پایمان فرو نرفته، روی دستهایمان جای طناب نیست و موهایمان آتش نگرفته. فقط کمی آفتاب سوخته شدیم، همین!
سراغ شش ماههی کاروان را گرفتید، خواستم بگویم الان توی بغل مادرش خواب است و احتمالا دارد رویای شیرین سفر را میبیند.
شما خیلی تاکید کرده بودید تشنه نماند. خواستم بگویم همه خیلی دوستش داشتند، بغلش میکردند و برایش آب میآوردند.
دخترها هم کلی بازی کردند و از این طرف به آن طرف دویدند. ولی خداروشکر در بین انبوه جمعیت نه گوشوارهای گم شد و نه دامنی آتش گرفت.
همسفرهایمان همه عالی بودند، همه مودب و متین صحبت میکردند و هیچ کس به شما و خانواده تان بد نمیگفت.
آقای مهربانم، خواستم بگویم همه چیز خوب است. همه به خانههایمان برگشتیم و هیچ چیز و هیچ کس را در صحرای کرب و بلا جا نگذاشتیم به جز "دلمان".
چقدر عجیب است که شما اصلا اجازه نمیدهید ما حتی یک جرعه از مصیبت شما را بچشیم.
به امید دیدار
زائر اربعین امامحسین
#شب_جمعه
#شب_زیارتی
#بغض_قلم
🆔 @bibliophil
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میگویند:
تهران بهترین آب نوشیدنی را دارد
که شیرین و کم ضرر است.
میگویند:
کسی که آب تهران را بخورد،
ماندگار میشود.
راست میگویند: چون پدر من،
کمی از آب تهران را خورد و دیگر
به شهر خودش (یزد) برنگشت.
همینجا ازدواج کرد و آنقدر ماند
تا سکته کرد و برای تنفس هوای تازه
مجبور شد به شهر خودش برگردد.
من آب تهران را دوست دارم
اما برای جرعهای از آب سقاخانه حرم شما
توی صف میایستم.
📒کتاب آهوانههای صحن آزادی/ سیدمحمداخوی
🆔 @bibliophil
غذای حضرتی، آدم را زیر رو میکند
بیآنکه بخواهی تلقین را داخل
احساست کنی، چیزی از درونت گواهی
میدهد که هر دانه برنج این غذا با آنچه
در خانه و سفرهات میبینی، متفاوت است.
جز من پیرزنی که مقابل سفرهخانه حرم
ایستاده بود و از آستین لباسم، دانه برنج
مانده از سفره حضرتی را برداشت و بوسید
و به دهان گذاشت هم این راز را میداند.
📒کتاب آهوانههای صحنآزادی/سیدمحمداخوی
🆔 @bibliophil
مسافرت با اتوبوس را دوست ندارم.
اما به خاطر یک چیز دوستش دارم:
وقتی اتوبوسها به جایی میرسند که
گنبد حرم پیدا میشود و مسافرانشان،
صلوات میفرستند.
📒کتاب آهوانههای صحنآزادی/ سیدمحمداخوی
🆔 @bibliophil
02.Baqara.150-151.mp3
1.09M
🎧 تفسیر صوتی قرآن کریم
🌺 قسمت صد و پنجاه و صد و پنجاه و یک | سوره بقره | كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولًا مِنْكُمْ يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ ۱۵۱
🎤 آیتالله قرائتی
👇هر روز تفسیر قرآن: 5mint
#قرآن
#تفسیر_قرآن_صوتی
#کتاب
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
🆔 @bibliophil
رجاء گفت: بفرمایید ابالحسن! بفرمایید بالای سفره بنشینید...
امام به رجاء گفت: اگر کنار سفره تان برای غلامان هم جا هست مهمان شما هستم. اگر نه، کنار برادرانم می نشینم.
رجاء گفت: منظورتان از برادران، غلامان که نیستند!
علی بن موسی گفت: درست همین منظور را دارم.
رجاء گفت: یعنی می خواهید با غلامان سیاه همسفره شوید؟
علی بن موسی جواب داد: جدم رسول خدا نخستین چیزی که به ما آموخت بعد از یگانگی پروردگار آن بود که هیچ کس بر دیگری برتری ندارد مگر به خاطر تقوا و پرهیزگاری اش.
📒کتاب اعترافات غلامان
روایت سیغلام از سفر
امام رضا به ایران
#امام_رضا
#اعترافات_غلامان
🆔 @bibliophil