eitaa logo
بغض قلم
731 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
430 ویدیو
42 فایل
هیچ چیز جای کتاب را پر نمی‌کند! هر روز اینجا دورهم چند صفحه کتاب می‌خونیم، اصلا هم درد نداره💉 📘 محدثه قاسم‌پور/کتاب‌‌ها: _پشت‌پرچم‌قرمز _شب‌آبستن _نمیری‌دختر @Adminn_behesht ❌ارسال مطالب کانال بدون لینک، حلال است.
مشاهده در ایتا
دانلود
فصل دوم.MP3
زمان: حجم: 25.69M
📒کتاب اعترافات غلامان/ فصل دوم 🖌 به قلم حمیدرضا شاه آبادی روایت ۳۰ غلام از سفر امام رضا به ایران 🆔 @bibliophil
فصل سوم.MP3
زمان: حجم: 28.02M
📒کتاب اعترافات غلامان/ فصل سوم 🖌 به قلم حمیدرضا شاه آبادی روایت ۳۰ غلام از سفر امام رضا به ایران 🆔 @bibliophil
چهارم .MP3
زمان: حجم: 27.17M
📒کتاب اعترافات غلامان/ فصل چهارم 🖌 به قلم حمیدرضا شاه آبادی روایت ۳۰ غلام از سفر امام رضا به ایران 🆔 @bibliophil
🔆آمدم ای شاه پناهم بده مرحوم حبیب‌الله‌ چایچیان(حسان) درباره‌ی ماجرای سرودن شعر «آمدم ای شاه پناهم بده» می‌گوید: مادرم در آخرین لحظاتی که خدمتشان رسیدم، همیشه آن حال و هوای ارادت به چهارده معصوم را داشت و در همان حال که سکته کرده بود، دکتر را خبر کردیم. دکتر مشغول گرفتن نوار شد و وقتی خواست برود، متأسفانه مادرم سکته دیگری کرد. من به دکتر آن را اعلام کردم. دکتر خطاب به من گفت: «فردی که این گونه سکته کند، کمتر زنده خواهد ماند!» به هر حال دکتر راهی شد و من خدمت مادر برگشتم و به ایشان عرض کردم، شما آرزویتان چیست؟ ایشان گفت: آرزوی من این است که یک بار دیگر حضرت رضا را زیارت کنم (و این نکته را هم بگویم که راه رفتن ایشان خیلی سخت بود و حال خوبی نداشت و من دو بازوی مادر را می‌گرفتم تا بتواند یواش یواش حرکت کند.) با هواپیما به سمت مشهد رفتیم. نمی‌دانم در ایام تولد حضرت رضا بود یا شهادت، حرم خیلی شلوغ بود. وارد شدن به حرم هم یقیناً مشکل و حتی برای مادرم غیرممکن بود، گفتم مادرجان! از همین جا سلام بدهی، زیارتت قبول است. گفت: «ما قدیمی‌ها تا ضریح را نبوسیم، به دلمان نمی‌چسبد» گفتم: دل چسبی‌اش به این است که حضرت جواب بدهد. هر چه کردم دیدم مادر قبول نمی‌کند. خلاصه بازوی مادر را گرفته بودم و همین طور به سمت ضریح حرکت می‌کردیم؛ در همین حال دیدم که حال شعر برایم فراهم شد، من تمام توجه‌ام را به شعر و الهامی که عنایت شده بود دادم، دیدم زبان حال مادرم است نه زبان حال من! و شعر تا «تخلص» رسید. وقتی شعر به «تخلص» رسید دیدم مادرم با آن ازدحام که آدم سالم نمی‌توانست برود، خودش را به ضریح رسانده بود و داشت ضریح را می‌بوسید و من هم ضریح را بوسیدم؛ و این شعر در حقیقت زبان حال مادرم در آخرین لحظات عمرش است... شعر کامل به شرح زیر است: آمدم ای شاه پناهم بده خط امانی ز گناهم بده ای حرمت ملجأ درماندگان دور مران از در و راهم بده ای گل بی‌خار گلستان عشق قرب مکانی چو گیاهم بده لایق وصل تو که من نیستم اذن به یک لحظه نگاهم بده ای که حریمت مَثل کهرباست شوق و سبک‌خیزی کاهم بده تا که ز عشق تو گدازم چو شمع گرمی جان‌سوز به آهم بده لشکر شیطان به کمین منند بی‌کسم ای شاه پناهم بده💔 از صف مژگان نگهی کن به من با نظری یار و سپاهم بده در شب اول که به قبرم نهند نور بدان شام سیاهم بده ای که عطابخش همه عالمی جمله حاجات مرا هم بده آن چه صلاح است برای «حسان» از تو اگر هم که نخواهم بده 🆔 @bibliophil
فصل پنجم.MP3
زمان: حجم: 27.58M
📒کتاب اعترافات غلامان/ فصل پنجم 🖌 به قلم حمیدرضا شاه آبادی روایت ۳۰ غلام از سفر امام رضا به ایران 🆔 @bibliophil
10.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«غریب‌الغربا» یعنے دور و برت شلوغ باشد و باز تنها باشے.. مدینہ و طوس فرقے ندارد؛ وقتے حرفت را نفهمند و یارےات نکنند، چہ فرقے مےکند ولیعهدِ قصر مأمون باشے یا مانند پدر در بند زندان هارون‌؟ 🆔 @bibliophil
فصل ششم .MP3
زمان: حجم: 27.66M
📒کتاب اعترافات غلامان/ فصل ششم/ قسمت آخر 🖌 به قلم حمیدرضا شاه آبادی روایت ۳۰ غلام از سفر امام رضا به ایران 🆔 @bibliophil
💌 شما یه نامه‌ از طرف امام رضا دارید! 📩 رساننده نامه حضرت عبدالعظیم 🗒 متن نامه 👇 بسم الله الرحمن الرحیم ای عبدالعظیم! سلام گرم مرا به دوستدارانم برسان🌸 و به آنان بگو: در دل‌های❤️خویش برای شیطان راهی نگشایند. و آنان را به راستگویی در گفتار و ادای امانت و سکوت پرمعنا و ترک درگیری و جدال در کارهای بیهوده و بی فایده فراخوان. و به صله رحم و رفت و آمد با یکدیگر و رابطه گرم و دوستانه با هم دعوت کن، چرا که این کار باعث تقرب به خدا و من و دیگر اولیاء اوست. دوستان ما نباید فرصتهای گران‌بهای زندگی و وقت ارزشمند خود را به دشمنی با یکدیگر تلف کنند. من با خود عهد کرده‌ام که هر کس مرتکب اینگونه امور شود یا به یکی از دوستانم و رهروانم خشم کند و به او آسیب رساند از خدا بخواهم که او را به سخت‌ترین کیفر دنیوی مجازات کند و در آخرت نیز اینگونه افراد از زیانکاران خواهند بود.🙈🙈🙈 به دوستان ما ❤️ توجه ده که خدا نیکوکرداران آنان را مورد بخشایش خویش قرار داده و بدکاران آنان را جز آنهایی که بدو شرک ورزند و یا یکی از دوستان ما را برنجانند و یا در دل نسبت به آنان کینه بپرورند، همه را مورد عفو قرار خواهد داد. اما از آن سه گروه نخواهد گذشت و آنان را مورد بخشایش خویش قرار نخواهد داد. 😱😱 جز اینکه از نیت خود بازگردند و اگر از این اندیشه و عمل زشت خویش بازگردند، مورد آمرزش خواهند بود اما اگر همچنان باقی باشند، خداوند روح ایمان را برای همیشه از دل آنان خارج ساخته و از ولایت ما نیز بیرون خواهد برد 😱 و از دوستی ما اهل بیت(عليه‌السلام) نیز بی‌بهره خواهند بود و من از این لغزش‌ها به خدا پناه می برم. 😢😱 📒 نامه امام‌رضا به شیعیان که به دست حضرت عبدالعظیم‌حسنی دادند تا به ما برسانند! 🔸بحارالانوار جلد ۷۱/ ص ۲۸۱ 🆔 @bibliophil
1.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کاش امام رضا (ع) بگه: از این به بعد نگران هیچی نباش من ضامن زندگیت شدم. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🆔 https://eitaa.com/bibliophil 🆔 https://ble.ir/bibliophils
گشتم همه جا بر در و دیوار حریم‌ت جایی ننوشته‌است، گنه کار نیاید **** _ می‌دانی چه کردم؟! خیال کردم خیلی می‌دانم. گمان بردم همان گونه که شیخ بهایی در معماری استادی تمام است و حرفش حجت برای بقیه، در آداب زیارت هم می‌تواند نظر بدهد. خیال باطل! خواستم هرکس نتواند پا به حرم بگذارد. خواستم سر در حرم (امام مهربانی‌ها) بر کتیبه‌ای ذکر بگذارم که تنها و تنها پاکان و شنوندگان پیغام سروش، لیاقت زیارت این آستان را داشته باشند. اما غلط بود. انگار که همه‌ی افکارم در این باره اشتباه بود و چه زود امام خود جواب این نادانی‌ام را دادند. متولی پیشم آمد. خوابی دیده بود در مورد من، او گفت؛ (امام رضا را به خواب دیده که فرموده‌اند کتیبه‌ی شیخ بهایی را بر در خانه‌ی ما نزنید.خانه‌ی ما هیچ گاه به روی کسی بسته نمی‌شود و هرکس بخواهد می‌تواند بیاید.) شیخ دوباره گریست. بغضش ترکیده بود و امان نمی‌یافت تا حرف بزند. محمد علی و ابوالقاسم نمی‌توانستند چیزی بگویند تا او را آرام کنند. شیخ در همان حال حرفش را ادامه داد. _ یا ستار العیوب! در این بارگاه شاه و گدا راه دارند، درویش و غنی، قدیس و گنه‌کار. اینجا ضامن آهو چشم انتظار آنان است که از نفس خود فراری شده و مامنی می‌جویند. یا ستارالعیوب! از آنچه بر دلم رفته و مورد رضای رضایت نبود. بگذر. یا رضا! به توبه‌ام، بهاالدین محمد، شیخ بهایی بی بها، این خادم کمترینت را ببخش. شیخ زمزمه کرد و داخل بقعه رفت. کاش مولا پاسخ درستی و نادرستی همه را به همین سرعت و سادگی بدهد. 📒 کتاب غریب قریب/ سعید تشکری/ نشر کتابستان معرفت 🆔 https://eitaa.com/bibliophil 🆔 https://ble.ir/bibliophils
دست از طلب ندارم تا کام من برآید یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید
شیرینی فراق کم از شور وصل نیست گر عشق مقصد است خوشا لذت مسیر... ✍ فاضل نظری