eitaa logo
بغض قلم
645 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
317 ویدیو
35 فایل
هیچ چیز جای کتاب را پر نمی‌کند! هر روز اینجا دورهم چند صفحه کتاب می‌خونیم، اصلا هم درد نداره💉 📘 محدثه قاسم‌پور/کتاب‌‌ها: _پشت‌پرچم‌قرمز _شب‌آبستن _نمیری‌دختر ❌ارسال مطالب کانال بدون لینک، حلال است.
مشاهده در ایتا
دانلود
نقل است که گفت: یک روز دلم گم شده بود. گفتم الهی دل من باز ده. ندایی شنیدم که یا جنید! ما دل بدان ربوده‌ایم تا با ما بمانی. تو باز می‌خواهی که با غیر ما بمانی؟ 📒 🆔 @bibliophil
چه روزهای طاقت‌فرسایی روزهای منتهی به عید یعنی برای عید شدن باید این قدر دوید 😔 پس برای عید کردن دنیا چی؟!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_293413254921716313.mp3
4.04M
📖 (تندخوانی)، جزء ششم 🎤 استاد معتز آقایی 🆔 @bibliophil
جزءششم.mp3
6.78M
📖 جزء ششم 🎤استاد پرهیزگار 🆔 @bibliophil
هنگام عطش، یاد لب اربابم از یاد ترک‌های لبش، بیتابم در لحظه‌ی افطار دلم می‌سوزد او آب ننوشیده و من، سیرابم... 🖌 🆔 @bibliophil
یه مسابقه بامزه از حرم امام‌رضا آسون هست.... https://rezvan.novinrazavi.ir/competition/1?referral=CPX0WTXj
😂 با زبون روزه بخونید و بخندید! میگم تا حالا فکر کردین اجر روزه دار فقط محدود به اون موقع که گرسنه و تشنه هست نمیشه اون لحظات نزدیک به اذان صبح از همه اجرش بیشتره وقتی هر کی به یه سمتی میدوه که بخورد و بیاشامد😁 خدا با ذوق به ملائکه میگه بیاین نگاه کنید چجوری دارن می‌دوند و می‌خورن بهم فقط برای اینکه تسلیم امر من باشند و یک ثانیه از امر من تخطی نکنند. بنظرم تصاویر ما از اون بالا خیلی خنده داره و خدا هم می‌خنده اصلا ماه مبارک رمضان ماه گرفتن ثواب مفته یعنی آدم تف می‌کنه ثواب داره نخند جدی میگم شما یه نصف برنج مونده لایه دندونت میری تف میکنی خدا میگه ببینید حال کنید اندازه ی یه نصف برنجم از فرمان من سرپیچی نکرد برای این تف براش ثواب بنویسید اصلا ماه مبارک رمضان یه جوریه شما بخاطر اینکه ماه شعبان روزه نگرفتی هم بهت جایزه میدن جدی میگم خدا میگه نگاه کنین این بنده‌ای که کل شعبان خواست روزه بگیره نتونست از خواب پاشه سحری بخوره ببین از اول ماه مبارک رمضان چجوری سر وقت پا میشه اینو تا دیروز با لگد می‌زدی نمی‌تونست پاشه ولی توی این ماه چون من دستور دادم ساعت ۴صبح پا میشه دو پرس قرمه سبزی و هشت لیوان آب میخوره لذا بخاطر اون نتونستن و این تونستنش براش ثواب بنویسید😜 حتی طرف روزه نگرفته اشتباه کرده دم افطار روزه دارا افطار میکنن این حسرت میخوره خدا میگه آخی ببینین بنده ام حسرت خورد به اینم یه چیزی بدید بره. خلاصه در این ماه ما بخوایم و نخوایم مورد رحمت و مغفرت هستیم فقط کافیه لج نکنیم همین اصلا طرف دلش درد میگیره خدا میگه بنویس ملائکه میگن خداجان چی رو بنویسیم یارو دلش خب درد می‌کنه میگه وردار قلمتو بنویس این طفلک انقدر سحری خورد دلش درد گرفت ملائکه میگن بابا خب کمتر میخورد خدا میگه خب حالا نمیدونسته آپشن ذخیره ی آب فقط مال شتره ولی در هر صورت چون برای اطاعت از امر من خورده بنویس مورد داشتیم طرف داشته با خودش شکلک در می‌آورده خدا گفته بنویس فرشته ها گفتن انصافا دیگه این ثواب نداره خدا گفته این چون از شدت گرسنگی رد داده براش حسنه بنویسید جدی میگم رحمت خدا بی انتهاست توی ماه مبارک چون انسان با یک فریضه ی طولانی ۲۴ساعته مواجه میشه لایق رحمت دائم میشه به فرشته ها هم میگه اینقدرم سر روزه دار جماعت با من چونه نزنید روزه دار جماعت خط قرمز منن ،عزیز دل منن حواستونو جمع کنین اینا تکون خوردن شما فقط بنویسین بعدا خودم یه دلیلی پیدا میکنم که بهشون پاداش بدم.😊 🖌نام نویسنده این متن را نمی‌دانم و نوشته خودم نیست. https://eitaa.com/mastogheymeh 🆔 @bibliophil
این روزها شلوغم و نمیشه خیلی صوت کتاب بذارم ولی یه تیکه از کتاب بخونید و لذت ببرید.
معروف‌ترین رجز کربلا هیچ کس نمی‌داند این کودک بزرگ که تنها یازده بهار را در همسایگی تابستان محبت پدر گذرانده بود، چه کرد؟ به خیمه برگشت. مادر از سفر سنگین شهادت همسر برگشته بود. سر از سجده سپاس برداشت. در چهره‌اش نشانی از نگرانی و اندوه نبود. مادر پیشانی گر گرفته عمرو را بوسید و نگاهش را از پای تا سر چرخاند و قامت ظریف عمرو را که چونان درختان رازآلود و اساطیری استوار و تناور قد می‌کشید، مرو کرد. آخرین بار بوسید، پیراهن سپیدش را بر تن کرد. گره‌های زره را بست. شمشیر را در دستش نهاد. بند کفش‌هایش را بست. در آغوشش کشید. تا آستانه خیمه بدرقه‌اش کرد. عمرو به امام سلام داد: السلام علیک یا مولای یااباعبدالله! امام برگشت. عمرو بود فرزند جناده انصاری! _سلام بر تو باد، ای عمرو! مادرت سوگوار پدرت است. تو باید در کنارش باشی. شاید آمدنت به میدان را خوش ندارد. _نه مولای من، مادرم مرا به میدان فرستاده است. مادرم لباس رزم بر من پوشانده، اذن میدانم بخشیده! عمرو به میدان رفت! یک تن و این همه دشمن! رجز می‌خواند، رجزی که زیباترین رجز کربلاست: امیری حسین و نعم الامیر سرور فواد البشیر النذیر علی و فاطمه والده فهل تعلمون له من نظیر له طلعه مثل شمس الضحی له غره مثل بدر منیر ای صحابه سیاهی، حسین رهبر من است. کدام رهبر والاتر و بالاتر از این؟ او امام سرور آفرین و آرامش‌بخش قلب پیامبر بود. امام من پرورده دامان علی و فاطمه است. آیا او را همتا و همانند می‌شناسید؟ سیمای او به آفتاب می‌ماند و پیشانی بلندش به ماهتاب. هیچ کس این همه زیبا رجز نخواند. از کنار تن پاره پدر به میدان زد. کم کم چکاچک شمشیرها غبار را به پرواز درآورد و ناگهان سر در آسمان رقصید. سر عمرو از بین غبار میدان پیش پای مادرش پرت شد. اینک سکوت بود و مادر همه چشم به تلاقی نگاه مادر با عمرو داشتند. حتی دشمن این صحنه را گریست. مادر بر زمین نشست. لب بر پیشانی پسر گذاشت، چنگ در موی پسر زد. با سر عمرو به میدان زد. عمرو تنها شهیدی بود که هنوز می‌جنگید نبرد پس از شهادت! زن با سلاح سر می‌جنگید. به فرمان امام بود که برگشت. سر را به سمت دشمن پرت کرد و در افق سرود: ما چیزی که در راه دوست‌داده‌ایم پس نمی‌گیریم! 📒کتاب آینه‌داران آفتاب/استاد سنگری/ جلد دوم 🆔 @bibliophil
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا