🌿 آیتالله بهجت برای حفظ در سال دعایی از امام صادق به دست خط خودشون نوشتند:
📚طبق این روایت، هرکس این عمل را حتی اگر یک بار در سال انجام دهد:
🔹 «خداوند، تمام گناهان او را آمرزيده،
🔹و از همان لحظه، روز، ماه و سال تا سال ديگر، از فقر، نيازمندى، ديوانگى، جذام، پيسى، مرگ بد و از هر گرفتارى و بلايى كه از آسمان به زمين فرو مىآيد عافيت مىبخشد.
🔹و براى او در برابر اين عمل شهادت به كلمه اخلاص «لا إله إلّا الله» همراه با ثواب آن تا روز قيامت نوشته مى شود، و ثواب و پاداش آن مسلّما بهشت است.»
📒برگرفته از کتاب #بهجتالدعاء، ویراست دوم، ص٢٨٠
🆔 @bibliophil
16.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 رهبر انقلاب سال ۱۴۰۳ را سالِ «جهش تولید با مشارکت مردم» نامگذاری کردند.
#عید_نوروز
🆔 @bibliophil
*روزنوشت های پیچائیل* :
*یکِ یکِ سه*
دیشب جناب خورشید همان طور که تسبیح می گفت یک سررسید نو داد بهم که ببرم برای جناب ماه که از این به بعد در جریان تقویم خورشیدی باشد و مناسبت های مهم سال قمری را قاطی شروع سال شمسی نکند. من اما وسط راه پیچاندم و سررسید را برای خودم برداشتم. الکی که به من نمی گویند پیچائیل. اصل اصلش این است که من فرشته ی آزادم. قرار است همین طور توی عرش ول بچرخم و حواسم باشد که هرجا کار زیاد باشد یا پیچ خورده باشد یا به کمک خاصی احتیاج باشد خودم را برسانم. اما من معمولا یا دیر می رسم یا می پیچانم و نمی رسم یا اگر هم رسیدم کارم را ناتمام رها می کنم و به ولچرخی خودم ادامه می دهم. آی کیف می دهد! چند بار هم از اداره رسیدگی و نظارت بر امور ولچرخان اخطاریه گرفته ام و تهدید شده ام اما آدم نشده ام! نه ببخشید فرشته نشده ام! آن قدر بین آدم ها ماموریت ولچرخی گرفتهام که حرف زدن و نوشتنم شبیه آنها شده. این روزنوشت نویسی توی سررسید را هم از آنها یاد گرفته ام. کار باحالی است. دلم برای خورشید می سوزد که به من اعتماد کرد. گویا امسال رمضانِ تقویم قمری افتاده روی نوروز تقویم شمسی. دیشب توی عرش به فرشته های آزاد آماده باش داده بودند. من پیچاندم و نرفتم. ولی شنیدم که می گفتند: هر سال موقع شروع سال خورشیدی همان کشوری که مرقد امام رضا آنجاست، حسابی ترافیک دعایش بالا می رود. امسال ترافیک رمضان هم هست و کارمان درآمده. باید تعداد فرشته های حامل دعا و آرزوها را در آن نقطه چندبرابر کنیم. به نظرم الکی شلوغش می کنند. هرچقدر هم که باشد به ترافیک شبهای قدر که نمی رسد. ولی خیلی دلم می خواهد بشنوم اول سالشان را با چه دعاهایی شروع می کنند؟ خدا کند کم دعا کنند یا اصلا نکنند که کار ما کم شود. فقط که بردنشان نیست. آن قدر تعداد باجه های پذیرش دعا در رمضان زیاد می شود که به احتمال زیاد هر چه را ببریم مهر قبولی می خورد و باید اجابتش را هم برگردانیم. خوب شد پیچاندم و نرفتم. بدبخت می شد آن که دعایش را به من می سپردند. ممکن بود مهر قبولی بخورد و من رساندن اجابتش را بپیچانم و طفلک به رحمت خدا شک کند! نه ولی اینجور چیزها از زیر چشم دایره نظارت دور نمی ماند. پدرم را درمی آوردند. همین الان هم ممکن است غیبتم به چشمشان آمده باشد. این سحر دیگر اوج کاری شان است. بلند شوم بروم یک حاضری بزنم برگردم. فعلا.
#روزنوشت_های_پیچائیل
#قسمت_اول
#امروز_اوج_ترافیک_است
#تو_هم_سهیم_باش_در_شلوغی
دیمزن
دنیای یک مادر زائر نویسنده
https://ble.ir/dimzan
🆔 @bibliophil
هوا را از زن بگیر، غر زدن را نه!
به مناسبت سال جدید تصمیم گرفتم غر نزنم، یا کمتر غر بزنم.
دوست دارم روز قیامت، یک نفر را حتما ببینم و از او تشکر کنم؛ دزد عزیزی که چند روز پیش کابل تلفن خانهما را برید.
هدفش دقیق مشخص نبود، چون کابل را فقط قیچی کرد ولی نبرد. هر هدفی داشت من که راضیام. قربان وقتشناسیات.
دزد عزیز نمیدانی ناخواسته چه خدمتی به ما کردی! هر سال ۸ صبح کل فامیل زنگ میزنند و ما را از خواب عیدانه میپرانند.
امسال که تلفن خانه نداریم فک و فامیل از بعد سال تحویل ۶:۳۶ دقیقه بامداد شروع کردند به زنگ زدن به گوشی مامانجان که خودش رفته جزخوانی قرآن و من مجبورم تلفنش را جواب بدهم و تا همین لحظه جواب بیش از پانزده نفر را دادم.
امسال ستم بیدار شدن با زنگ بیشتر است چون از سحر چشم روی هم نگذاشتم جز دو ساعت که الحمدالله کسی زنگ نزد.
خوب عزیز دلم مگر تبریک عید، نماز واجب است که قضا شود. دو ساعت دیرتر زنگ بزن!
نه دعاهای شما در این سالها اجابت شده و نه دعای من که هی چپ و راست میگویم؛ انشاالله حاجخانم و حاج آقا شوید.
باور کنید امسال میخواهم غر نزنم...
فقط در این شش ساعت شروع سال
شصتباری غر زدم ولی فرقش این
است که پشیمانم، پشیمان 😂
#روز_نوشت
🆔 @bibliophil