eitaa logo
بغض قلم
641 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
317 ویدیو
35 فایل
هیچ چیز جای کتاب را پر نمی‌کند! هر روز اینجا دورهم چند صفحه کتاب می‌خونیم، اصلا هم درد نداره💉 📘 محدثه قاسم‌پور/کتاب‌‌ها: _پشت‌پرچم‌قرمز _شب‌آبستن _نمیری‌دختر ❌ارسال مطالب کانال بدون لینک، حلال است.
مشاهده در ایتا
دانلود
امشب حاج قاسم و حاج حسن و شهدا کنار سیدالشهدا نشسته‌اند و فرمانده‌ای می‌کنند نابودی اسرائیل را راه قدس از کربلا می‌گذرد...
بخشی از سخنرانی تاریخی جاویدالاثر احمد متوسلیان در ۲۸ خرداد ۱۳۶۱ در پادگان زبدانی سوریه: 🔻با اسرائیل وارد جنگ خواهیم شد و عملیات‏مان را علیه آن‌ها شروع خواهیم کرد. هرکس با ماست؛ بسم‌‏الله! هرکس با ما نیست، خداحافظ! ما با ایمانمان مى‌‏جنگیم؛ بگذار بوق‏‌هاى تبلیغاتى رسانه‏‌هاى صهیونیستى و سران اسرائیل به ما بگویند شما براى خودکشى آمده‌‏اید. ما ثابت مى‏‌کنیم که خون ما باعث خواهد شد که سرزمین‏‌هاى مقدس اسلامى از دست امپریالیزم آمریکا و این رژیم غاصب و فاسد صهیونیستى آزاد بشود. 🔻تا در اقصى نقاط جهان گوینده "لااله الا الله” هست، همان جا نیز مرز اسلامى ماست. ما این هنرنمایى‏‌هاى فرسوده و نقاشى‌‏هاى از بین رفته در طول تاریخ بر روى صفحات لجن‌مالى شده‌‏اى را که به نام مرزهاى جغرافیایى در بین ممالک اسلامى علم کرده‌‏اند، هرگز قبول نداریم. 🔻اسرائیل را به سقوط مى‏‌کشانیم. روزى را نزدیک خواهیم کرد که اسرائیل چنان بترسد و در فکر این باشد که مبادا از لوله سلاحمان، به جاى گلوله، پاسدار بیرون بیاید. باشد که ما شبانگاهان بر سرشان بریزیم؛ همچون عقابان تیزپروازى که شب و روز برایشان معنا ندارد و باشد آنجایى به هم برسیم که با گرفتن هزاران اسیر از صهیونیست‏‌ها به جهانیان ثابت کنیم که ما به اتکا به سلاح ایمان‏مان مى‏‌جنگیم... 🆔 @bibliophil
ساعت ۱:۲۰دقیقه بامداد/یک دنیا نظاره‌گر ایران است 🔹‏به یاد حاج قاسم عزیز که گفت: "این جنگ را شاید شما شروع کنید، اما پایان آن را ما ترسیم می‌کنیم." @AkhbareFori
روزی بود توی این کشور جرئت نداشتیم به سگ آمریکایی توی کشور خودمان بگویم: پِخ امشب با غرور سر بالا گرفتیم و از نابودی اسرائیل حرف می زنیم. از پهپاد و موشک دوربرد از موشک‌هایی که نیروی اراده‌ و ایمان از کربلا سوی قدس روانه‌شان کرد. از خون‌هایی که پای باورهایمان دادیم. امشب شب پیروزی ایمان بر کفر است. ترس به دل راه ندهید خدایی که رهبر ما را از زیر شکنجه ساواکی‌های اسرائیلی نجات داد، برای رسیدن زمین به مستضعفان عالم برنامه داشت. و صبح نزدیک است ....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
03.Ale.imran.070.mp3
1.3M
🎧 تفسیر صوتی قرآن کریم 🌺 قسمت ۷۰ | سوره آل‌عمران | يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَأَنْتُمْ تَشْهَدُونَ 🎤 آیت‌الله قرائتی 👇هر روز تفسیر قرآن: ۴min ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ       ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ  ↻ 🆔 @bibliophil
زینبیان نوبت جهادتبیین شماست!
🔻 ما چه کنیم؟ 1⃣ موکب جشن انتقام: به نظر می‌رسد مهم‌ترین اقدامی از همین الان باید صورت بگیرد پخش شیرینی و برپایی ایستگاه‌های صلواتی کوچک و بزرگ و همسایگی و خیابانی است.. 🎵 لینک دانلود سرودهای مناسب برای پخش از باند و اسپیکر 🔻 B2n.ir/QudsMusic 2⃣ کاروان شادی: برپایی کاروان‌های خودرویی و موتوری شادی با اِلِمان‌های ملی و فلسطینی توسط مساجد و هیئات و... 3⃣ روایت انتقام: در گروه‌ها و پی‌وی‌های خانوادگی و دوستانه که قشر خاکستری حضور دارند، جنبه‌های حماسی و ملی این حادثه را روایت کنیم. ✅ متن‌ها و عکس‌ها و کلیپ‌های طنز، تاثیرگذاری و ضریب انتشار بیشتری دارند. 4⃣ حضور در تجمعات: فراخوان‌های ایتایی "نیم ساعت دیگه تجمع توی میدون شهر" را دست‌کم نگیرید! خبرنگاران اسرائیلی، امشب یک تجمع کوچک در تهران را هم پوشش دادند.. 5⃣ توسل و دعا: ساده‌ترین و پراثرترین کاری که از دست همه ما بر می‌آید: دعای جوشن صغیر یا دعای بیست‌هفتم صحیفه سجادیه را قرائت کنید یا در این پویش میلیونی ختم صلوات شرکت کنید 👇 ▫️EitaaBot.ir/counter/b2iqv 6⃣ این پیام را برای دیگران ارسال کنید. [نجات ؛ نهضت جوانان انقلابِ تمدن‌ساز] ▫️@nejaatt_ir | | 🪴ایده‌های کنش‌گری هیأت: ▫️@eadeeh
📒«یادداشت جنگی» 🖌نرگس جلیل‌بال من بارها توی ذهنم تا ته مسیر را زندگی‌ام را رفته‌ام. هر بار به یک شکل. هر بار با یک سری انتخاب. بیشتر وقت‌ها سخت‌ترین حالت ممکن را در نظر گرفته‌ام، تا خودم را برای آن آماده کنم. مثلاً امشب چند بار توی ذهنم شوهرم را، برادرم را و حتی بابای پیرمردم را از زیر قرآن رد کردم، فرستادم جبهه‌. خودم را با بچه‌ای در آغوش و بچه‌ای در شکم، تصور کردم در پناه‌گاه یا در انتظار پدرشان. شاید اصلاً جنگ توی عصر حاضر یک شکل دیگر باشد. موشک جواب موشک و این چیزها. ولی تصور من از جنگ شبیه فیلم‌های دفاع مقدس است. راستش را بخواهید تصور دیگری ندارم. همهٔ عمرم در امنیت گذشته است‌. احتمالاً بیشتر دختران و زنان هم نسل من که در ایران‌اند همین ذهنیت‌ها را داشته باشند. بعد به این فکر کردم که اصلاً چرا. حالا که همه چیز خوب و خوش بود. داشتیم زندگی‌مان را می‌کردیم. پفکمان را می‌خوردیم. پتو را کشیده بودیم تا زیر چانه‌مان و می‌خواستیم بخوابیم‌. دیگر چه کاری بود چوب توی لانه زنبور کردن. بعد دیدم یک خبرگزاری نوشته امشب بعد از تقریبا هفت ماه، آسمان غزه از پهپادها و جنگنده‌های اسرائیلی خالی بوده است. امشب ما بیداریم، پریشان و در هم می‌نویسیم. نمی‌دانم از ذوق است یا هیجان یا حتی در گوشی بگویم شاید ترس. ولی بچه های غزه احتمالاً خوابیده‌اند‌. نمی‌دانم چطور حسم را وصف کنم انگار دارند شمر و سنان را سر می‌برند و ما خوش‌حالیم. انگار حاج احمد متوسلیان برگشته، امام موسی صدر پیدا شده... حاج حسن طهرانی مقدم به آرزویش رسیده. انگار همهٔ مظلومان عالم را از زمین بلند کرده‌ایم، لباس‌هایشان را تکانده‌ایم و در آغوش گرفته‌ایم. انگار طرماح به سپاه حسین(علیه‌السلام) رسیده‌... نمی‌دانم چه می‌گویم. پریشان و در هم می‌نویسم. یکی دیگر می‌گوید فلسطینی‌ها جلوی مسجدالاقصی جشن و پایکوبی دارند... قدم بعدی را خدا می‌داند. 🆔 @bibliophil
7.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 من یکی از جنگ متنفرم، ولی الان نه! الان باید وایسی دفاع کنی... سکانسی دیدنی از شهید شیرودی در فیلم سینمایی «آسمان غرب» که این روزها در سینما در حال اکران است. 🆔 @bibliophil ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
📒*روزنوشت های پیچائیل 🖌 فائضه‌غفارحدادی بیست و ششِ یکِ سه* دیشب سهمیه تسبیحات قبل از خوابم را پیچانده و تازه لای ابری دراز کشیده بودم که چیزی مثل شهاب سنگ از کنارم رد شد. وییییییز. سریع و نورانی و گرم بود. اما کوچکتر از اندازه معمولی شهاب ها. بلند شدم ببینم کجای سیستم هنگ کرده که شهاب سنگ ها به جای دنبال کردن شیطانچه ها به حریم فرشته ها وارد شده اند که دوباره وییییییز! این بار کم مانده بود بخورد بهم. ترسیدم. با خودم گفتم نکند سلاح جدید اداره نظارت است و به خاطر اینکه دیروز ماموریت بایگانی "تصمیم های شنبه" خلق الله را پیچانده بودم آمده اند دنبالم. وییییییییز! خدای من چه خبر بود آسمان اول! چقدرررر وییییییز! شروع به گفتن تسبیحات کردم و به نیرویش کمی خودم را بالا کشیدم تا به آنچه می گذرد مشرف تر باشم. فرشته های ناصر دسته دسته در حال نزول بودند و هر چند تا با یکی از آن وییییز ها همراه می شدند. مگر ویییییز ها کجا می رفتند؟ گمانم اتفاق مهمی داشت می افتاد. پس چرا من آن قدر بی خبر بودم؟ چرا به من ماموریتی نداده بودند؟ در همان حین فرشته مُقسِّم نازل شد و یک کیسه بزرگ را به همراه حکم ماموریتم داد و سریع رفت. آنقدر عجله داشت که توضیح بیشتر نداد. حکم را باز کردم. نوشته بود: "جان من امشبی را نپیچان. لبخندها را برسان" خدای من! آن همه لبخند را به کی باید می رساندم؟ آن هم نصفه شبی؟ مردم مگر نخوابیده بودند؟ آدرس ها را دیدم و با اکراه راه افتادم. میلیون ها لبخند را باید تا صبح می رساندم. به آنها که روی پشت بام ها و تراس هایشان رد نورانی ویییییییز ها را می دیدند و قلپ قلپ غرور و هیجان دلشان را شیرین می کرد. به آنها که تصویر رد شدن وییییییزها از روی کربلا را می دیدند و با ذوق نوشته اش را می خواندند "راه قدس از کربلا می گذرد" به آنها که فیلم عبور ویییییییزها از روی مسجدالاقصی را نگاه می گردند و انگار که یک آرزوی شیرین و یک رویای قدیمی را در بیداری مزمزه می کردند، به بچه های غزه که بیدار بودند و از روی خرابه ها ویییییزها را تماشا می کردند، به همه آنها که بعد از هفت ماه یک شب بدون انفجار و بدون شهید را تجربه می کردند، به همه مسلمان هایی که بیدار نشسته بودند جلوی صفحه موبایل ها و تلویزیون هایشان، به همه آزاده های جهان که حتی مسلمان نبودند اما از ضربه خوردن قاتل کودکان و خالق بزرگترین نسل کشی معاصر توی دلشان چراغ روشن می شد، به آنها که دستور پرتاب ویییییییزها را داده بودند و آنها که چند شبانه روز نخوابیده و وییییییزها را آماده کرده بودند و به خاطر خوشحالی مردم خستگی را محل نمی دادند، به آنها که سر سجاده نشسته بودند و برای پیروزی رزمندگان مقاومت و غلبه حق علیه باطل و نابودی استکبار دعا می کردند و دلشان روشن بود که امشب اجابت همان وعده ی صادقی است که منتظرش بودند. به آنها که تازه برای نماز صبح بیدار می شدند و می فهمیدند چه خبر شده و خواب از کله شان می پرید، تا صبح بیشتر لبخندها را پخش کردم. ماند یکی اش که توی جعبه بود و آدرس نداشت. پشت جعبه را دیدم نوشته بود: برسد به فرزند چراغ‌های تابان، فرزند شهاب های دنباله دار، فرزند اختران درخشان، وارث ماموریت پیامبران، آشکار کننده حق و باطل، قطب عالم امکان امام زمان! دستهایم لرزید. من کی توان چنین کاری را داشتم؟ باید از خودش کمک می گرفتم. يَا ابْنَ السُّرُجِ الْمُضِيئَةِ، يَا ابْنَ الشُّهُبِ الثَّاقِبَةِ، يَا ابْنَ الْأَنْجُمِ الزَّاهِرَةِ دیمزن دنیای یک مادر زائر نویسنده https://ble.ir/dimzan 🆔 @bibliophil
9.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حتما ببینید رویای صادقه یکی از سران حزب الله و شنیدنش از زبان شهید زاهدی راجع به حوادث اخیر غزه😭 خودت هم از عوامل تحقق اون خواب بودی سردار...😭😭 بیایید خیلی یاد خدا کنیم 🆔 @bibliophil