eitaa logo
بغض قلم
645 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
320 ویدیو
35 فایل
هیچ چیز جای کتاب را پر نمی‌کند! هر روز اینجا دورهم چند صفحه کتاب می‌خونیم، اصلا هم درد نداره💉 📘 محدثه قاسم‌پور/کتاب‌‌ها: _پشت‌پرچم‌قرمز _شب‌آبستن _نمیری‌دختر ❌ارسال مطالب کانال بدون لینک، حلال است.
مشاهده در ایتا
دانلود
آرام دلم/ روایت خانم کرمی کارهایم مانده بود. سرم خیلی شلوغ بود. هم باید کارهای خودم را انجام می‌دادم (با دوتا بچه‌ی کوچک هم کارهای مادر همسرم را )،مادر همسرم خانم خوبی است اما بخاطر کهولت سن توانایی انجام کارها را ندارد. چند ساعت مانده بود به تحویل سال، با تمام سرعت کارهایم را انجام می‌دادم که یک دفعه تلفن همراهم به صدا در آمد. اصلا انتظار این تلفن را نداشتم. مهمان! هم خوشحال بودم هم از ماندن این همه کار ناراحت. به سرعت رفتم بیرون و برای مهمان‌ها خریدکردم. ساعت ده ونیم شب به خانه رسیدم. انتظار همچین صحنه‌ای را نداشتم. بچه‌ها خانه را مثل روز اول کرده بودند. مادرها بهتر این صحنه را درک می‌کنند.(دلم می‌خواست در این لحظه، زمان داشتم.) من مانده بودم و این‌ همه کار. سرم داشت مثل آب جوش قل قل می‌کرد. دخترم با تمام توان گریه می‌کرد:(ماهی قرمزم مرد!) دوست داشتم بلند فریاد بزنم اما وقتی نگاهم به عکس گنبد طلایی امام رضا خورد، دلم کمی آرام گرفت. رفتم غذای مهمان ها را تدارک ببینم. دختر شش ساله‌ام به پهنای صورت اشک می‌ریخت:(اول سفره هفت‌سین را بچین) قبول نکردم اما صدای گریه‌اش، داشت کلافه‌ام می‌کرد. رفتم سراغ سفره هفت‌سین، همه را خیلی سریع چیدم. دوباره هفت‌سین‌ها را شمردم، درست بود؛ هفت تا. اما احساس می‌کردم چیزی کم است! دوباره شمردم تکمیل بود. حالا خودم مانده بودم، سرسفره هفت‌سین و بقیه‌ی کارها برایم مهم نبود. دلم آرام نداشت. نگاهم به عکس گنبد طلایی افتاد. مثل آب روی آتش، دلم آرام گرفت. درست همین بود:(همان که نقش بسته در تمام زندگی ام)، عکس حرم امام مهربانی‌ها 🆔 @ghasempour_mohadeseh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لیست آموزش‌های نویسندگی (تمام قالب‌ها در این لیست موجود است) 📒 مستندنگاری، رضا امیرخانی، (۴ جلسه) https://eitaa.com/bibliophil/215 📒 رمان دینی، احمد شاکری، (۲ جلسه) https://eitaa.com/bibliophil/219 📒 رمان دینی، مریم راهی، (۱ جلسه) https://eitaa.com/bibliophil/221 📒 رمان دینی نوجوان، کاشفی، (۱ جلسه) https://eitaa.com/bibliophil/222 📒 رمان نوجوان دینی، عباسلو، (۱ جلسه ) https://eitaa.com/bibliophil/223 📒 روش نوشتن داستان دینی/ استاد سرشار https://eitaa.com/bibliophil/1614 📒 نوشتن کتب شهدایی، جعفریان، (۱ جلسه ) https://eitaa.com/bibliophil/240 📒کارگاه داستان‌نویسی، حجوانی، (۵ جلسه) https://eitaa.com/bibliophil/243 📒 ۵ کتاب برای شروع داستان‌نویسی https://eitaa.com/bibliophil/322 📒روش نوشتن پیرنگ برای داستان https://eitaa.com/bibliophil/361 📒 کلیات انگیزه دادن درباره شغل نویسندگی /( ۱ جلسه ) https://eitaa.com/bibliophil/488 📒 اصول نوشتن داستان با بررسی شاهنامه https://eitaa.com/bibliophil/1636 https://eitaa.com/bibliophil/1735 📒خاطره‌نویسی/ استاد حسینی https://eitaa.com/bibliophil/1615 📒کلاس سوژه‌یابی اربعین/ خانم حدادی https://eitaa.com/bibliophil/1744 📒نقد کتاب پرچم در اهتزاز https://eitaa.com/bibliophil/1794 📒بررسی عناصر داستانی خطبه حضرت زینب https://eitaa.com/bibliophil/1795 📒 داستانک‌نویسی با موضوع فلسطین(۲ جلسه) https://eitaa.com/bibliophil/2336 https://eitaa.com/bibliophil/2408 📒چگونه داستان حماسی بنویسیم؟(۶ جلسه) https://eitaa.com/bibliophil/2454 https://eitaa.com/bibliophil/2633 https://eitaa.com/bibliophil/2639 https://eitaa.com/bibliophil/2639 https://eitaa.com/bibliophil/2704 https://eitaa.com/bibliophil/2855 📒نشست مجازی کتاب همسایه‌های‌خانم‌جان https://eitaa.com/bibliophil/2883 📒روایت‌نویسی خانم مکرمه شوشتری https://eitaa.com/bibliophil/3169 https://eitaa.com/bibliophil/3388 🆔 @bibliophil
16.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🦋جلسه پنجم آموزش داستان نویسی 🖌سعید فرض پور 📒موضوع این جلسه: تا چندسالگی میشه نویسنده شد؟ 💥 منبع؛ کانال تلگرام galimalva 🆔 @bibliophil
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آیت الله بهجت گاهی با لبخندی پر معنا می‌فرمود: (بعضی وقت‌ها انسان می‌بیند، یک حال خوشی دارد، حالت نورانی دارد! نمی‌داند علتش چیست. هرچه فکر می‌کند، هیچ علتی پیدا نمی‌کند. نه کار خاصی کرده، نه نماز خاصی خوانده، هیچ کاری نکرده است! نمی‌داند در کوچه‌ای، جایی، رد می‌شده و فقط به نحو گذرا حضرت (عج) از کنارش رد شده است. این نورانیت و حال خوش، به همین جهت در این شخص ایجاد شده است.) 📒کتاب حضرت حجت در بیانات آیت‌الله بهجت(ره)، ص ۵۴ 🆔 @bibliophil
joze-3_(parhizgar).mp3
14.4M
ترتیل جزء سه - استاد پرهیزگار 🆔 @ghasempour_mohadeseh
Tahdir joze3.mp3
4.16M
📖 (تندخوانی)، جزء سوم 🎤 استاد معتز آقایی 🆔 @ghasempour_mohadeseh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
22.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🦋جلسه ششم آموزش داستان نویسی 🖌سعید فرض پور 📒موضوع این جلسه: وسواس در داستان‌نویسی 💥 منبع؛ کانال تلگرام galimalva 🆔 @bibliophil
تنگ ماهی/ به قلم خانم الهام احمدی بعد از تحویل سال همه خواب بودند. خودم خسته بودم، با زور چشمم را باز نگه داشته بودم.‌از شدت خستگی زیاد، خوابم نمی‌برد. در جایم، می‌چرخیدم تا برای یک ساعت هم که شده بخوابم! اما نشد. بلند شدم، برق آشپزخانه را روشن کردم. در کابینت پایین سمت گاز را باز کردم‌. یواشکی‌ کاسه‌ای برداشتم و سراغ یخچال رفتم. ظرف سمنویی که دو روز پیش با مامان پخته بودیم‌ به صورت آهسته برداشتم. دو قاشقی ریختم تا بخورم. تا به حال نصف شبی، پیش نیامده بود، چیزی بخورم. چشمم به هفت سین افتاد که یک تنگ گرد کوچک روی میز گذاشته بودم. یک مقدار که خیره شدم، متوجه شدم تنگ ترک خورده و آب زیادی رفته است. بیچاره ماهی‌ها رفته بودند ته تنگ. سریع ظرف پلاستیکی کوچکی که دم دستم بود آوردم نزدیک سفره هفت سین. تنگ گرد را به آرامی بلندکردم. سر تنگ‌ دستم بود که زیر تنگ‌ به یک‌ ثانیه نکشیده خرد شد. ماهی و سنگ‌ها داخل ظرف پلاستیکی ریخته شد. (راستی خوب شد که زود فهمیدم وگرنه دوماهی کوچک می‌مردند) خدا را شکر یک ظرف استوانه‌ای شکل داشتیم که بتوانیم ماهی‌ها را داخلش بیندازیم! در آن لحظه به ذهنم رسید، چقدر ما آدم‌ها می‌توانیم با یک حرف کوچک کاری کنیم که دل دیگران، مثل آن تنگ گرد ترک بخورد. و با تکرار مجدد آن حرف دلی را بشکنیم! چون دیگر مثل روز اولش نمی‌شود. "چقدر این روزها حس کردم، ترک خوردن و شکستن را" 🆔 @ghasempour_mohadeseh
۴.mp3
4.12M
📖 (تندخوانی)، جزء چهارم 🎤 استاد معتز آقایی 🆔 @ghasempour_mohadeseh