امروز اولین سالگرد شهادتشون بود.
حاجقاسم بهش گفته بود:
سید رضی تو هم باید شهید بشی.
#امان_از_دی_ماه
#حاج_قاسم
#سیدرضی
توهم باید شهید بشی!
📒بخشی از کتاب عزیز زیبای من!
🆔 https://eitaa.com/bibliophil
🆔 https://ble.ir/bibliophils
04.Nisa_.172.mp3
1.99M
🎧 تفسیر صوتی قرآن کریم
🌺 قسمت ۱۷۲ | لَنْ يَسْتَنْكِفَ الْمَسِيحُ أَنْ يَكُونَ عَبْدًا لِلَّهِ وَلَا الْمَلَائِكَةُ الْمُقَرَّبُونَ ۚ وَمَنْ يَسْتَنْكِفْ عَنْ عِبَادَتِهِ وَيَسْتَكْبِرْ فَسَيَحْشُرُهُمْ إِلَيْهِ جَمِيعًا
و هرگز مسيح از اينكه بنده خدا باشد استنكاف ندارد و فرشتگان مقرّب نيز (سرپيچى ندارند) و هر كس از بندگى خداوند سرپيچى كند و تكبّر ورزد، پس (بداند كه) بزودى همه را به نزد خود محشور مىكند.
🎤 آیتالله قرائتی
👇هر روز تفسیر قرآن: ۶min
#قرآن
#نسا_۱۷۲
#تفسیر_قرآن_صوتی
#کتاب
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
🆔 https://eitaa.com/bibliophil
🆔 https://ble.ir/bibliophils
به مناسبت ولادت حضرت مسیح
میخوایم بخشهایی از این کتاب
رو باهم بخونیم.
🆔 https://eitaa.com/bibliophil
🆔 https://ble.ir/bibliophils
کربلا زادگاه مسیح 😳
درد در وجود مریم میپیچید،
شماتتها دردناکتر و جانکاهتر بود.
_خواهر هارون بارداری بیهمسر؟!
_مادرت پارسا و عفیف بود
و پدرت را به نجابت و پاکی میشناختیم.
_تردامنیات را با کدام آب خواهی شست؟
_این داغ ننگ تا همیشه بر پیشانیات خواهد بود که زیستگاهت معبد بود و
معبد برا به گناه آلودی!
مریم میگریست و خاموش و آرام ندبه میکرد و درد را تاب میآورد و از آن سوی پرده اشک، چشم به آسمان داشت و
شکوه و آه بر لب. پناهی و راهی میجست.
همهمهی بال جبرئیل خلوت و اندوه
مریم را شکست.
_خدایت فرمان میدهد دمشق را رهاکنی و به کربلا بروی. آنجا در دور دست مسیح تو به سلامت زاده خواهد شد. راه دور است ما همراه و همسفر توایم! از این شهر طعنه و تمسخر و شماتت به آرامش کربلایت میرسانیم.
📒کتاب #حواریون_حسین/ استاد سنگری
🆔 https://eitaa.com/bibliophil
🆔 https://ble.ir/bibliophils
مریم برخاست.
_باردار و اشکبار و داغدار به سرزمین
دوردست کربلا راهی شد.
هرچه نزدیکتر می شد،
آرامشی اندوه رنگ وجودش را پر میکرد.
اینک در کربلا، تنها و غریب و چشم
به لطف کریمانهی محبوب، کنار نخلی
خشکیده رسید. ایستاد.
دردی سنگین در آوندهایش پیچید
و صدایی که خوش آمدی مریم.
به سرزمین حسین،
فرزند آخرین پیامبر خوش آمدی.
مریم زمزمه کرد: حسین، حسین، حسین
درد آرام شد و نخستین نفسگریه در
گستردهی آرام کربلا پیچید.
مریم گرسنه بود و
خسته باکودکی که شیر میطلبید.
صدایی با پژواک در گوشش پیچید،
مریم نخل را بتکان تا خرمای تازهات ببخشد.
_نخل خشکیده است. چگونه خرماییم ببخشد؟
_یاحسین بگو و درخت را بتکان!
📒کتاب #حواریون_حسین/ استاد سنگری
🆔 https://eitaa.com/bibliophil
🆔 https://ble.ir/bibliophils
مریم برخاست با نخستین تکانه، دانههای درشت رطب در دامان مریم ریخت و چشمهای خنک و زلال و شیرین فواره زد و جوشید. مریم آب نوشید و دیگر بار همان صدای آشنا در گوشش پیچید: مریم! این جا سرزمین عطش است، فرزند پیامبر و یارانش در همین جا تشنه شهید خواهند شد.
مریم پای نخل نشست
چشم در چشم چشمه
اشک ریخت و مرثیه خواند.
مریم میگریست و مسیح کوچک نیز.
فرمان رسید که بازگردید.
مسیح در آغوش مریم
خطی از اشک بر زمین کربلا کشیدند.
مریم میرفت و با هر قدم حسین حسین میگفت.
مسیح نیز با او دم گرفته بود
فرشتگان نیز، تا شام زمزمه همین بود؛
حسین حسین حسین.
📒کتاب #حواریون_حسین/ استاد سنگری
🆔 https://eitaa.com/bibliophil
🆔 https://ble.ir/bibliophils