eitaa logo
بغض قلم
639 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
311 ویدیو
35 فایل
هیچ چیز جای کتاب را پر نمی‌کند! هر روز اینجا دورهم چند صفحه کتاب می‌خونیم، اصلا هم درد نداره💉 📘 محدثه قاسم‌پور/کتاب‌‌ها: _پشت‌پرچم‌قرمز _شب‌آبستن _نمیری‌دختر ❌ارسال مطالب کانال بدون لینک، حلال است.
مشاهده در ایتا
دانلود
مریم برخاست. _باردار و اشکبار و داغدار به سرزمین دوردست کربلا راهی شد‌. هرچه نزدیک‌تر می شد، آرامشی اندوه رنگ وجودش را پر می‌کرد. اینک در کربلا، تنها و غریب و چشم به لطف کریمانه‌ی محبوب، کنار نخلی خشکیده رسید. ایستاد. دردی سنگین در آوندهایش پیچید و صدایی که خوش آمدی مریم. به سرزمین حسین، فرزند آخرین پیامبر خوش آمدی. مریم زمزمه کرد: حسین، حسین، حسین درد آرام شد و نخستین نفسگریه در گسترده‌ی آرام کربلا پیچید. مریم گرسنه بود و خسته باکودکی که شیر می‌طلبید. صدایی با پژواک در گوشش پیچید، مریم نخل را بتکان تا خرمای تازه‌ات ببخشد‌. _نخل خشکیده است. چگونه خرماییم ببخشد؟ _یاحسین بگو و درخت را بتکان! 📒کتاب / استاد سنگری 🆔 https://eitaa.com/bibliophil 🆔 https://ble.ir/bibliophils
مریم برخاست با نخستین تکانه، دانه‌های درشت رطب در دامان مریم ریخت و چشمه‌‌ای خنک و زلال و شیرین فواره زد و جوشید. مریم آب نوشید و دیگر بار همان صدای آشنا در گوشش پیچید: مریم! این جا سرزمین عطش است، فرزند پیامبر و یارانش در همین جا تشنه شهید خواهند شد. مریم پای نخل نشست چشم در چشم چشمه اشک ریخت و مرثیه خواند. مریم می‌گریست و مسیح کوچک نیز. فرمان رسید که بازگردید. مسیح در آغوش مریم خطی از اشک بر زمین کربلا کشیدند. مریم می‌رفت و با هر قدم حسین حسین می‌گفت. مسیح نیز با او دم گرفته بود فرشتگان نیز، تا شام زمزمه همین بود؛ حسین حسین حسین. 📒کتاب / استاد سنگری 🆔 https://eitaa.com/bibliophil 🆔 https://ble.ir/bibliophils
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
04.Nisa_.173.mp3
1.83M
🎧 تفسیر صوتی قرآن کریم 🌺 قسمت ۱۷۳ | فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَيُوَفِّيهِمْ أُجُورَهُمْ وَيَزِيدُهُمْ مِنْ فَضْلِهِ ۖ وَأَمَّا الَّذِينَ اسْتَنْكَفُوا وَاسْتَكْبَرُوا فَيُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا وَلَا يَجِدُونَ لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِيًّا وَلَا نَصِيرًا پس آنان كه ايمان آورده وكارهاى شايسته انجام داده‌اند، خداوند پاداش آنان را كامل مى‌دهد واز فضل خويش به ايشان افزون‌تر مى‌بخشد و امّا آنان كه سرپيچى كردند و تكبّر ورزيدند، خداوند آنان را به عذابى دردناك كيفرشان مى‌دهد و در برابر (قهر) خدا براى خود دوست و ياورى نخواهند يافت.   🎤 آیت‌الله قرائتی 👇هر روز تفسیر قرآن: ۵min ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ       ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ  ↻ 🆔 https://eitaa.com/bibliophil 🆔 https://ble.ir/bibliophils
دی‌ماه ایام امتحانات مدارس و دانشگاه‌هاست، من که به هر بهانه‌ای منتظر تعطیلی و تنبلی‌ام (برف، آلودگی و...) حق دارم وقتی به صفحه‌ی ۲۰۰ کتاب (ماهی‌ها به دریا برمی‌گردند) رسیدم، دست بکشم رو سرم ببینم یه وقت شاخ در نیاورده باشم. آخه چه‌طور میشه وسط غزه درس خوند، اصلا به چه امیدی، شما تا چند دقیقه دیگه شاید زنده نباشید، درس برا چی؟! فقط اون جمله که میگه درس یه سلاحه 🆔 https://eitaa.com/bibliophil 🆔 https://ble.ir/bibliophils
سال ۲۰۱۴، یک جنگ ۵۲ روزه بین اسرائیل و فلسطین اتفاق می‌افتد. آن موقع ریحان هفده سال داشته؛ یعنی دقیقا سالی که باید حسابی درس می‌خوانده و خودش را برای انتخاب رشته‌ی دانشگاهی‌اش آماده می‌کرده. بچه‌های غزه مثل ما کنکور نمی‌دهند و براساس معدل سال آخر دبیرستان، رشته‌شان را انتخاب می‌کنند.‌ ریحان می‌گوید مردم غزه خیلی به درس خواندن بچه‌هایشان اهمیت می‌دهند. شاید چون فکر می‌کنند با درس خواندن می‌توانند خودشان را قوی کنند. ادامه تحصیل برای مردم فلسطین مثل یک سلاح است. دست‌های خالی‌شان را پر می‌کند و جای زمین نداشته‌شان را می‌گیرد. ریحان می‌گوید زمان امتحانات پایان ترم، شهر خلوت و ساکت می‌شود. همه می‌دانند که بچه‌ها باید درس بخوانند. حتی دست‌فروش‌ها هم بلندگو‌های دستی‌شان را تا تمام شدن امتحانات، خاموش نگه‌ می‌دارند. ماشین‌ها بوق نمی‌زنند. فروشنده‌ها سر و صدا نمی‌کنند. فقط موشک‌های اسرائیلی هستند که به سکوت این روزها احترام نمی‌گذارند و هر وقت هوس کنند، جنگ راه می‌اندازند. این را قبلا از رضوان و جنت و ریحان شنیده بودم که روزهای جنگ، تمام خانواده توی یک اتاق می‌خوابند. ریحان می‌گوید زمان جنگ، همه با حجاب کامل می‌خوابیم. کیف وسایل ضروری‌مان را هم می‌گذاریم دم دستمان؛ پول و طلاها و یک دست لباس و شناسنامه. جنت و رضوان هم مثل ریحان نظرشان این بود که مرگ دست‌جمعی آن قدر ترسناک نیست. می‌گفتند بزرگترین ترس روزهای جنگ این است که خودت زنده بمانی، ولی خانواده‌ات شهید شوند. برای همین تا جایی که بشود، وقت جنگ از هم جدا نمی‌شدند. 📒ماهی‌ها به دریا برمی‌گردند/ مرضیه اعتمادی/ ص ۲۰۰ و ۲۰۱/ نشر کاظمی 🆔 https://eitaa.com/bibliophil 🆔 https://ble.ir/bibliophils
سوخت از درد جدایی دل به امید وصال مرهم داغ دل امیدوار من کجاست؟ 🆔 https://eitaa.com/bibliophil 🆔 https://ble.ir/bibliophils
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا