عباس من
یک روز پس از حسین آمده بود،
چهارم شعبان!
به رسم ماه که پس از خورشید میآید!
عباس من دست به دست میگشت
از آغوش پدر به آغوش حسن
از بوسهی حسین
به بوسهی زینب
و سرانجام باز پدر بود
که او را بر دست میگرفت
گاه دستهایش را میبوسید
و گاه پیشانیاش را
روز بعد که توان ایستادن یافتم
در آغوشش گرفتم
و به طواف حسینش بردم
هفت بار پروانه برادرش کردم
تا برای همیشه کعبهی خویش
را بشناسد!
📒کتاب ماه در آب / استاد سنگری
#یاعباس
#یاقمربنیهاشم
#ماه_شعبان
🆔 https://eitaa.com/bibliophil
🆔 https://ble.ir/bibliophils
عباس من پنج ساله شده بود
و حسین عزیز بیست و هفت ساله
روزی حسین، عباس را بر زانویش نشانده بود و حسین قرآنش میآموخت که سید و مولایم علی از در درآمد.
لبخندزنان نزدیک شد. عباس من،
سورهی توحید میخواند. او را در آغوش گرفت. لبانش را بوسید.
بر سینه فشرد و مهربانانه گفت:(عزیزم عباس، بگو یک)
عباس من بلیغ و بلند گفت:(یک)
پدر او را بوسید و گفت:(حالا بگو دو)
نگفت. سکوت کرد.
در چشمان پدر نگریست و گفت:(پدرجان با زبانی که یک گفت شرم دارم که دو بگویم!)
📒کتاب ماه در آب
#یاعباس
#یاقمربنیهاشم
#ماه_شعبان
🆔 https://eitaa.com/bibliophil
🆔 https://ble.ir/bibliophils
srt0010051.mp3
2.21M
⁉️حضرت عباس در کربلا چند ساله بودند؟!
#یاعباس
#یاقمربنیهاشم
🆔 https://eitaa.com/bibliophil
🆔 https://ble.ir/bibliophils