🌸 ولادت امام حسین مبارک باد.
روزی خدمت جدم رسول خدا رسیدم.
ابی بن کعب نیز در آنجا حضور داشت،
رسول خدا خطاب به من فرمودند:
خوش آمدی ای اباعبدالله!
ای زینت بخش آسمانها و زمینها!
ابی پرسید: ای رسول خدا، چگونه ممکن است کسی غیر از شما زینت بخش آسمانها و زمین ها باشد؟
رسول خدا پاسخ دادند:
قسم به خدایی که به حق مرا به
پیامبری فرستاده است،
مقام حسین بن علی در آسمان بالاتر از
مقام او در زمین است.
در طرف راست عرشالهی درباره او
چنین نوشته است:
چراغ هدایت و کشتی نجات
امام استوار مایه عزت و افتخار
و دریای علم و گنجینه الهی
📒 کتاب حسین از زبان حسین
#ولادت_امام_حسین
#ماه_شعبان
#کتاب
#حسین_از_زبان_حسین
🆔 @bibliophil
1e82651a2d6fbb110e636fdf92864c98.pdf
337.3K
عازم یک سفرم
سفری دور به جایی نزدیک
سفری از خود من تا به خودم
شاید این بار سفر، چارهی کارم بشود
شاید این وعدهی بیهوده
به جایی برسد، نیمه شبی...
🌙 جدول مراقبه ماه شعبان
چقدر این جدول باحاله😍
#ماه_شعبان
🆔 https://eitaa.com/bibliophil
🆔 https://ble.ir/bibliophils
مردهام
تا که تو جانم بدهی
مثل یک فرش حرم
خوب تکانم بدهی.🦋🕊♥️
#شب_جمعه
#ماه_شعبان
🌸 فُطرس شویم!
وقتی حضرت امام حسین متولد شد،
حق تعالی جبرئیل را امر فرمود که نازل شود
با هزار ملک برای آنکه تهنیت گوید حضرت رسول را از جانب خداوند و از جانب خود.
وقتی جبرئیل نازل شد در جزیرهیی از جزیرههای دریا، به ملکی گذشت که او را فُطرس میگفتند و از حاملان عرش الهی بود. زمانی، حقتعالی او را امری فرموده و او کندی کرده بود، پس حق تعالی بالش را درهم شکسته و او را در آن جزیره انداخته بود.
پس فطرس هفتصد سال در آن جا عبادت کرد تا روزی که حضرت امام حسین متولد شد.
و به روایتی دیگر، حقتعالی او را مُخیر گردانید میان عذاب دنیا و آخرت، او عذاب دنیا را اختیار کرد؛ پس حقتعالی او را معلق گردانید به مژگانهای هر دو چشم در آن جزیزه و هیچ حیوانی در آن جا عبور نمیکرد و پیوسته از زیر او دود بدبویی بلند میشد. 😔
وقتی دید که جبرئیل با ملائکه فرود میآیند، از جبرئیل پرسید: ارادهی کجا دارید؟ گفت:چون حقتعالی نعمتی به محمد کرامت فرموده است، مرا فرستاده که او را مبارکباد بگویم. 🌸
فطرس گفت: ای جبرئیل مرا نیز با خود ببر، شاید که آن حضرت برای من دعا کند تا حق تعالی از من بگذرد.
پس جبرئیل او را با خود برداشت و زمانی که به خدمت حضرت رسالت رسید، تهنیت و تحیت گفت و شرح حال فطرس را به عرض رسانید.
حضرت فرمود که به او بگو که خود را به این مولود مبارک بمالد و به مکان خود برگردد.
فطرس خویشتن را به امام حسین مالید، بال برآورد و این کلمات را گفت و بالا رفت، عرض کرد: یا رسولالله همانا زود باشد که این مولود را امت تو شهید کنند و او بر من، به جهت این نعمتی که از او به من رسید، مکافاتی ست که هر که او را زیارت کند، من زیارت او را به حضرت حسین برسانم
و هر که بر او سلام کند، من سلام او را برسانم
و هر که بر او صلوات بفرستد،
من صلوات او را به وی میرسانم.
و فطرس زمانی که به آسمان بالا رفت، میگفت: کیست مثل من؟ و حال آنکه من آزاد کردهی حسین بنعلی و فاطمه و محمد میباشم.
📒کتاب منتهیالامال/ شیخ عباسقمی/ ص۳۸۸ و ۳۸۹
#امام_حسین
#فطرس
#بغض_قلم
#ماه_شعبان
🆔 https://eitaa.com/bibliophil
🆔 https://ble.ir/bibliophils
🌸 ولادت امام حسین مبارک باد.
روزی خدمت جدم رسول خدا رسیدم.
ابی بن کعب نیز در آنجا حضور داشت،
رسول خدا خطاب به من فرمودند:
خوش آمدی ای اباعبدالله!
ای زینت بخش آسمانها و زمینها!
ابی پرسید: ای رسول خدا، چگونه ممکن است کسی غیر از شما زینت بخش آسمانها و زمین ها باشد؟
رسول خدا پاسخ دادند:
قسم به خدایی که به حق مرا به
پیامبری فرستاده است،
مقام حسین بن علی در آسمان بالاتر از
مقام او در زمین است.
در طرف راست عرشالهی درباره او
چنین نوشته است:
چراغ هدایت و کشتی نجات
امام استوار مایه عزت و افتخار
و دریای علم و گنجینه الهی
📒 کتاب حسین از زبان حسین
#ولادت_امام_حسین
#ماه_شعبان
#کتاب
#حسین_از_زبان_حسین
🆔 https://eitaa.com/bibliophil
🆔 https://ble.ir/bibliophils
عباس من
یک روز پس از حسین آمده بود،
چهارم شعبان!
به رسم ماه که پس از خورشید میآید!
عباس من دست به دست میگشت
از آغوش پدر به آغوش حسن
از بوسهی حسین
به بوسهی زینب
و سرانجام باز پدر بود
که او را بر دست میگرفت
گاه دستهایش را میبوسید
و گاه پیشانیاش را
روز بعد که توان ایستادن یافتم
در آغوشش گرفتم
و به طواف حسینش بردم
هفت بار پروانه برادرش کردم
تا برای همیشه کعبهی خویش
را بشناسد!
📒کتاب ماه در آب / استاد سنگری
#یاعباس
#یاقمربنیهاشم
#ماه_شعبان
🆔 https://eitaa.com/bibliophil
🆔 https://ble.ir/bibliophils
عباس من پنج ساله شده بود
و حسین عزیز بیست و هفت ساله
روزی حسین، عباس را بر زانویش نشانده بود و حسین قرآنش میآموخت که سید و مولایم علی از در درآمد.
لبخندزنان نزدیک شد. عباس من،
سورهی توحید میخواند. او را در آغوش گرفت. لبانش را بوسید.
بر سینه فشرد و مهربانانه گفت:(عزیزم عباس، بگو یک)
عباس من بلیغ و بلند گفت:(یک)
پدر او را بوسید و گفت:(حالا بگو دو)
نگفت. سکوت کرد.
در چشمان پدر نگریست و گفت:(پدرجان با زبانی که یک گفت شرم دارم که دو بگویم!)
📒کتاب ماه در آب
#یاعباس
#یاقمربنیهاشم
#ماه_شعبان
🆔 https://eitaa.com/bibliophil
🆔 https://ble.ir/bibliophils