اهمیت نعمت ولایت امیرالمؤمنین _1396-6-19-12-39.mp3
1.6M
✨آن قول و قرار ازلی را عشق ست
💫دلدادگیِ لَم یزلی را عشق ست
✨ازهرچه خوشیست در دوعالم تنها
💫مستیِ ولایت علی را عشق ست.
❤️عید سعید غدیر خم، عیدالله اکبر مبارک
@bidary11
------ ✨ ﷽ ✨-----
#کلام_نورانی_استاد
🌹به آقا امیرالمؤمنین و آقا امام زمان علیهماالسلام عیدی بدهید❗️
🌸شما ممکن است تا الان مرتکب گناهی می شدید یا عادت به یک عمل بدی داشته اید یا در انجام عملی مسامحه می کردید و ممکن است هیچکدام از اینها نباشد.
🌸امروز بگویید: آقاجان در بدو نزول اجلال شما، به میمنت اینکه خدای تعالی شما را در اختیار ما قرار داده، من از همین امروز قول میدهم فلان عمل بدم را ترک کنم یا فلان مسامحه ای که داشتم کنار بگذارم، در نمازم سست بودم یا توجه کامل نداشتم یا اهل لغوم یا اهل غفلتم و یا حتی نسبت به کسی کینه ای توی دلم هست. یا بدبینم و ...
از همین امروز برای شادی دل شما قول میدهم این عمل بد را کنار بگذارم و بگذارید.
🌸همین امروز یک عادت بد، یک صفت بدی که می بینید در روحتان هست خیلی جدی کنار بگذارید.
خودتان فکر کنید ببینید چه عمل بدی، چه صفت بدی دارید!
آقا هم کمکتان می کنند.
🌸ممکن است فکر کنید بگویید هیچ صفت و عادت بدی ندارم! پس تعهد بدهید یک عمل خوبی که تا حالا انجام نمی دادی یا اهمیتی براش قائل نبودی ولو کوچک را از امروز انجام بدهید ولو مقدّم شدن در سلام کردن .
🌸شما در همین تعهد دادن عادت می کنید به عمل خیر و یا ترک عمل بد و این بسیار مطلوب واقع میشود و شما را به امام زمان نزدیک و دل حضرت را شاد می کند.
⚜از توصیه های ارزشمند جناب استاد حاج آقا زعفری زاده حفظه الله
ـــــ💠ـــــ
@bidary11
🌸✨🌸✨🌸✨🌸
✨🌸
🌸
#عید_غدير روزِ پوشیدن لباس نو و عیددیدنی
⚜حضرت امام صادق علیه السلام درحضور جمعی از دوستان و شیعیان خویش فرمودند:
🔷🔸هنگامی که صبح روز غدیر شد مؤمن باید تمیز ترین و فاخرترین لباسهایش را پوشیده وخود را در حد توانائیش معطر سازد.
📚بحار الأنوار، ج ۹۸، ص۳۰۱
⚜امام رضا علیه السلام:
🔶🔹کسى که در روز غدیر به دیدار مؤمنى برود خداوند هفتاد نور بر قبر او وارد و قبرش را وسیع مىسازد؛ هر روز هفتاد هزار فرشته قبرش را زیارت کرده، به او بشارت بهشت مىدهند
📚اقبال ج۱ ص ۴۶۴
@bidary11
بیداری از خواب غفلت
#تشرفات مرحوم شیخ اسدالله از تلامذه مرحوم آیه الله میرزا رشتی فرموده اند: من در صحت مضمون روایتی ک
#تشرفات(قسمت اول)
جناب حجه الاسلام حاج سید جواد گلپایگانی به نقل از مرحوم آیه الله مستنبط فرمود: روزی طلبه ای موثق به نام شیخ محمد از مدرسه سالمیه قزوین به نجف آمد و در بین سخنانش چنین نقل کرد: در سالهایی که در آن مدرسه علمیه حضور داشتم، مردی بنام شیخ علی وجود داشت که خود را وقف طلاب کرده بود. در حالیکه برخی حریم او را پاس نمی داشتند، هرکس در مدرسه کاری داشت او را صدا میزد و او نیز بدون کوچکترین ناراحتی آن خواسته ها را انجام می داد حتی گاه وقت و بیوقت برخی از او پر شدن آفتابه شان را می خواستند و او در کمال شادابی آن تقاضاها را اجابت می کرد.
✨💫✨
تا آنکه نیمه شبی نیاز به آب پیدا کردم، از حجره بیرون آمده تا نزد وی رفته و از او تقاضا کنم آب برایم تهیه کند ولی به محض رسیدن به اتاقش آن جا را فوق العاده پر نور یافتم. تعجب و حیرت من زمانی زیادتر شد که صدای مرد دیگری که با او سخن می گفت را می شنیدم و او مرتب می گفت: بله سیدی، بله سیدی. قدری ایستادم ولی دیگر طاقتم طاق شد و او را صدا کردم، به محض صدا کردن نور خاموش شد، او سراسیمه بیرون دوید و با دستپاچگی گفت: جنابعالی چه می خواهید؟ می خواهید برایتان آب بیاورم؟چشم الان می آورم.
✨💫✨
دستش را گرفته و گفتم: باید بگویی با چه کسی صحبت می کردی، او که بود؟ ولی او التماس کنان همچنان تکرار می کرد: می خواهی برایت آب بیاورم. الان... ولی من ول کن نبودم، او راتهدید کردم که اگر جریان رانگویی باتکبیر همه طلبه ها را از خواب بیدار می کنم و قضیه را به همه می گویم.....
ادامه دارد...
🌹اللهم ارنی الطلعه الرشیده
@bidary11
4_5767397714178343801.mp3
5.93M
بیداری از خواب غفلت
#تشرفات(قسمت اول) جناب حجه الاسلام حاج سید جواد گلپایگانی به نقل از مرحوم آیه الله مستنبط فرمود: ر
#تشرفات(قسمت دوم)
بالاخره با سه شرط که یکی از آنها افشا نشدن سرش، دیگری ادامه همان رفتارهای بعضا تحقیر آمیز سابق برا متوجه نشدن افراد و... بود پذیرفت که حقیقت رابگوید و او چنین گفت: آن مرد کسی نبود جز سید و سالار ما حضرت بقیه الله ارواحنافداه که گاه و بیگاه به دیدارش می آمده است. طوفانی عجیب سراپای وجودم را فرا گرفت، دیگر تاب و توان نداشتم و هرگز نمی توانستم همانند سابق به او امر و نهی کنم حتی در مقام اعتراض وی که از من می پرسید چرا رفتارت تغییر یافته؟ می گفتم به خدا سوگند در وجودم توانایی ادامه رفتارهای سابق را نمی یابم.
✨💫✨
بالاخره او پذیرفت، از آن شب به بعد دیگر توجهی به درس نداشتم، تمام فکر و ذهن من متوجه شیخ علی شده بود او هرگز از رفتارهای نامناسب برخی ناراحت نمیشد. بلکه تمام توجهش رسیدگی به نیازهای طلاب بود و بدون کوچکترین اظهار ناراحتی خواسته هایشان را در حد مقدوراتش انجام می داد. رفتارهای او واقعا تحمل را از من سلب کرده بود. تا آنکه در نیمه شبی پس از کوبیدن آرام درب حجره به دیدارم آمد و گفت: یکی از صحابه حضرت بقیه الله روحی فداه از دنیا رفته است من به جای او به جهت خدمتگزاری به محضر حضرت انتخاب شده ام و بنابراین امشب برای همیشه ازا ینجا می روم. آنگاه میان گریه های فراوانم از من خدا حافظی کرد و برا ی همیشه ناپدید شد.
📚نقل از کتاب تشرف یافتگان
🌹اللهم ارنی الطلعه الرشیده
@bidary11