5.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 به بهانه توسل تروریستهای تحریرالشام به قبر معاویه
🔹 از عارف بزرگ و حکیم الهی آیت الله محمد حسن الهی طباطبایی (برادر علامه طباطبایی) توسط پسرشان نقل می کنند:
❗️یکی از این افرادی که پدرم می خواست در حضور وی یکی از ارواح را احضار نماید، حاج میرستار آقا میر محمدی نامی بود که برایم اینگونه تعریف نمود :
❗️یک روز با پدرم تصمیم گرفتند روح معاویه را احضار نمایند که در حین این جریان یکی از دوستان از درب خانه می خواست وارد شود.
❗️ خطاب به ما گفت که در اینجا چه خبر است این بوی بد مشمئز کننده از کجا می آید چگونه در این فضای آلوده نشسته اید؟
❗️در این حالت رفت و فوراً یکی از پنجره ها را باز نمود. در حالیکه در اتاق چیز خاصی نبود فقط بوی روح کثیف معاویه بود که بواسطه احضارش همه جا را در برگرفته بود.
🇮🇷🇮🇷🇮🇷
@bimemoj
7.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰دستمالهای یک بار مصرف
🔹صحبت های تروریست تربیت یافته موساد و قاتل شهید علی محمدی دانشمند هستهای
🇮🇷🇮🇷🇮🇷
@bimemoj
10.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥کاربری فلسطینی بهنام «یحیی» ویدیو را در صفحه خود به اشتراک گذاشته؛ آرشیو پر و پیمانی از حامیان نسلکشی است که روزی صفحاتشان پر از جملات حمایتی از اسرائیل بود و حالا دارند اخبار خسارتهای آتشسوزی را پوشش میدهند... یا خبرهای مرتبط با سلبریتیهایی که تا قبل از این، در حمایت از کشتار غیرنظامیان استوری میگذاشتند و حالا بیخانمان شدهاند
🇮🇷🇮🇷🇮🇷
@bimemoj
14.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 اختلافات مطهری و شریعتی از نگاه هاشمی رفسنجانی
#تاریخ_معاصر
🛎 اوضاع «چپ و راست سیاست» را اینجا👇👇👇 دنبال کنید:
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌳@left_right
هدایت شده از چپ و راست
🔰 دگرگونی های دكتر عبدالکریم سروش از زبان مرحوم خانم مرضیه حدیدچی(دباغ)
🔹مرحوم خانم مرضیه حدیدچی(دباغ) یكی از مبارزین پرسابقه انقلابی و اعضای دفتر امام خمینی(ره) در گفت و گویی در سال 1389، ابعادی از بسترهای دگرگونیهای فكری و سیاسی دکتر عبدالکریم سروش را بیان داشته است.
🔹خانم دباغ با اشاره به سابقه آشنایی خود با فعالیت های عبدالکریم سروش درانگلیش پیش از انقلاب گفت:
🔹« آن آدمی را که من در انگلیس می شناختم،از نظر دینی و مذهبی آدم موجه و مقیدی بود.البته همسر ایشان بسیار زن فهیم ، متدین ، متقی و ایثارگری است. خانه ایشان جایی بود که بچه مسلمان ها می رفتند و سوالاتشان را می پرسیدند و ایشان راهنمایی شان می کرد. در روزهای یک شنبه در جلسه ای که در مسجدی برگزار می شد، می آمد و صحبت و بحث می کرد و انصافا" خیلی هم خوب بحث می کرد. من با همان اطلاعاتی که از قرآن داشتم ، می فهمیدم که خیلی خوب بحث می کند و بچه ها واقعا" از ایشان استفاده می کردند. انقلاب که پیروز شد و به ایران آمدیم ، ایشان همچنان دنبال مسائل انقلاب و اسلام بود.»
🔹عضو دفتر امام(ره) در پاسخ به این سوال که سروش به چه دلیل تغییر کرد، گفت: «علتش به نظر من ، منشی ایشان بود.یک خانم توانست همه چیز آقای سروش ، حتی زن و فرزندانش را از او بگیرد و این نه تنها برای ایشان پیش آمد که برای خیلی ها ممکن است پیش بیاید. وقتی «من» انسان بزرگ می شود و خدا در شعاع «من» قرار می گیرد ، خداوند انسان را وا می گذارد و آن وقت انسان به اشکال مختلف آلوده می شود.»
🔹خانم دباغ در ادامه به ذکر خاطراتی از مشاجرات خود با دكتر سروش به دلیل اهانت وی به حضرت امام(ره)پرداخت و گفت: «از سفر تحویل نامه امام(ره) به گورباچف برگشته بودیم، یکی از آقایان تلفن زد و گفت آقای سروش هم شب منزل ما هستند، شما اگر بیاید می توانیم کمی درباره مسائل صحبت کنیم. من بعد از اتمام کمیسیون مجلس، به منزل این بنده خدا رفتم. در را باز کردم و می خواستم به اتاق خانم ها بروم و نماز مغرب و عشاء بخوانم و بعد بیایم به جلسه.دکتر سروش که جلوی پنجره ایستاده بود، برگشت و گفت: «نامه پیرمرد را دادید؟ آخر این پیرمرد،شما را به کمونیست ها نزدیک کرد؟» خیلی عصبانی شدم و گفتم:«این کلام واقعا از دهان شما درآمد؟» و رو کردم به صاحبخانه و گفتم:« من در مورد این مسائل با کسی مزاحی ندارم» و از همان جا برگشتم و حتی نمازم را هم آنجا نخواندم. خانم صاحبخانه فردای آن روز زنگ زد که :«شما مهمان ما بودید،چرا از حرف ایشان دلگیر شدید؟» گفتم:«به خاطر آن جلسه آمده بودم و اصلا نمی توانستم تحمل کنم.»
🔹وی درادامه به خاطره دیگری دررابطه با دکتر سروش اشاره کرد و اظهار داشت: «یک روز هم در جایی بودم، یک عده از بچه هایی که در انگلیس ایشان را می شناختند، شروع کردند به دفاع. من ناراحت شدم و مسائلی را که می دانستم، از جمله اینکه می خواهد همسرش را به خاطر خانم دیگری طلاق بدهد و مسائل دیگر را برایشان توضیح دادم. فردا در مجلس برادران حراست آمدند و گفتند دو تا آقا بیرون مجلس با شما کار دارند. من می خواستم به کمیسون بروم، ولی رفتم بیرون که ببینم این آقایان چه می گویند.یکی شان از همان بچه های آمریکا بود که او را می شناختم و یکی دیگر هم از نوچه های آقای سروش بود. گفتند:آقای سروش پیغام داده که شما نمی خواهید پایتان را از کفش ما در آورید؟ گفتم: جواب بدهید که اتفاقا" شما کفش ما را پوشیده اید. ما هیچ وقت کفش ایشان را نخواسته ایم،چون کفش ایشان لیاقت ندارد که ما بخواهیم پا توی کفش ایشان کنیم.
🔹ایشان یک روز تفسیر قرآن می کند و در روز دیگر همسرش را که این همه سکوت کرده و در غربت سختی کشیده تا ایشان درس بخواند و مادر بچه های اوست، مزد دستش را این جوری می دهد.به ایشان بگویید که ما ساکت نخواهیم نشست و از حقوق این خانم به هر شکلی که شده بتوانیم دفاع خواهیم کرد»
🛎 اوضاع «چپ و راست سیاست» را اینجا👇👇👇 دنبال کنید:
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌳@left_right
هلا، ای رهگذران دارالخلافه!
ای خرمافروشان کوفه!
ای ساربانان ساده روستا!
تمام بصیرتم برخیِ* چشم شمایان باد
اگر به نیمروز، چون از کوچه های کوفه می گذشته اید:
از دیدگان معبری برای علی ساخته باشید،
گیرم، که هیچ او را نشناخته باشید
*برخی: فدایی، قربانی
#موسوی_گرمارودی
#زیارت
#نجف
#خانه_پدری
#حب_علی❤️
🇮🇷🇮🇷🇮🇷
@bimemoj
خجسته باد نام خداوند، نیکوترین آفریدگاران
که تو را آفرید.
از تو در شگفت هم نمی توانم بود
که دیدن بزرگیت را، چشم کوچک من بسنده نیست:
مور، چه می داند که بر دیواره ی اهرام می گذرد
یا بر خشتی خام.
تو، آن بلندترین هرمی که فرعونِ تخیّل می تواند ساخت
و من، آن کوچکترین مور، که بلندای تو را در چشم نمی تواند داشت
***
پایی را به فراغت بر مریّخ، هِشته ای
و زلالِ چشمان را با خون آفتاب، آغشته
ستارگان را با سرانگشتان، از سرِ طیبَت، می شکنی
و در جیب جبریل می نهی
و یا به فرشتگان دیگر می دهی
به همان آسودگی که نان توشه ی جوین افطار را به سحر می شکستی
یا، در آوردگاه،
به شکستن بندگان بت، کمر می بستی
***
چگونه این چنین که بلند بر زَبَرِ ما سوا ایستاده ای
در کنار تنور پیرزنی جای می گیری،
و زیر مهمیز کودکانه بچّگکان یتیم،
و در بازارِ تنگِ کوفه...؟
***
پیش از تو، هیچ اقیانوس را نمی شناختم
که عمود بر زمین بایستد...
پیش از تو، هیچ خدایی را ندیده بودم
که پای افزاری وصله دار به پا کند،
و مَشکی کهنه بر دوش کشد
و بردگان را برادر باشد.
آه ای خدای نیمه شبهای کوفه ی تنگ.
ای روشن ِ خدا
در شبهای پیوسته ی تاریخ
ای روح لیلة القدر
حتّی اذا مَطلعِ الفجر
اگر تو نه از خدایی
چرا نسل خدایی حجاز «فیصله» یافته است...؟
نه، بذرِ تو، از تبار مغیلان نیست...
***
خدا را، اگر از شمشیرت هنوز خون منافق می چکد،
با گریه ی یتیمکان کوفه، همنوا مباش!
شگرفیِ تو، عقل را دیوانه می کند
و منطق را به خود سوزی وا می دارد
***
خِرَد به قبضه ی شمشیرت بوسه می زند
و دل در سرشک تو، زنگارِ خویش، می شوید
اما:
چون از این آمیزه ی خون و اشک
جامی به هر سیاه مست دهند،
قالب تهی خواهد کرد.
***
شب از چشم تو، آرامش را به وام دارد
و توفان، از خشم تو، خروش را.
کلام تو، گیاه را بارور می کند
و از نـَفـَست گل می روید
چاه، از آن زمان که تو در آن گریستی، جوشان است.
سحر از سپیده ی چشمان تو، می شکوفد
و شب در سیاهیِ آن، به نماز می ایستد.
هیچ ستاره نیست که وامدارِ نگاه تو نیست
لبخند تو، اجازه ی زندگی است
هیچ شکوفه نیست کز تبار گلخند تو نیست
***
زمان، در خشم تو، از بیم سِترون می شود
شمشیرت به قاطعیّتِ «سِجیّل» می شکافد
و به روانی خون، از رگها می گذرد
و به رسایی شعر، در مغز می نشیند
و چون فرود آید، جز با جان بر نخواهد خاست
***
چشمی که تو را دیده است، چشم خداست.
ای دیدنی تر
گیرم به چشمخانه ی عَمّار
یا در کاسه ی سر بوذر
***
هلا، ای رهگذاران دارالخلافه!
ای خرما فروشان کوفه!
ای ساربانان ساده ی روستا!
تمام بصیرتم برخی چشم شمایان باد
اگر به نیمروز، چون از کوچه های کوفه می گذشته اید:
از دیدگان، معبری برای علی ساخته باشید
گیرم، که هیچ او را نشناخته باشید.
***
چگونه شمشیری زهراگین
پیشانی بلند تو، این کتاب خداوند را، از هم می گشاید
چگونه می توان به شمشیری، دریایی را شکافت!
***
به پای تو می گریم
با اندوهی، والاتر از غمگزایی عشق
و دیرینگی غم
برای تو با چشمِ همه ی محرومان می گریم
با چشمانی: یتیم ِ ندیدنت
گریه ام، شعر شبانه ی غم توست...
***
هنگام که به همراه آفتاب
به خانه ی یتیمکان بیوه زنی تابیدی
وصَولتِ حیدری را
دستمایه ی شادی کودکانه شان کردی
و بر آن شانه، که پیامبر پای ننهاد
کودکان را نشاندی
و از آن دهان که هَرّای شیر می خروشید
کلمات کودکانه تراوید،
آیا تاریخ، به تحیّر، بر دَرِ سرای، خشک و لرزان نمانده بود؟
در اُحُد
که گلبوسه ی زخم ها، تنت را دشتِ شقایق کرده بود،
مگر از کدام باده ی مهر، مست بودی
که با تازیانه ی هشتاد زخم، برخود حدّ زدی؟
***
کدام وامدار ترید؟
دین به تو، یا تو بدان؟
هیچ دینی نیست که وامدار تو نیست
***
دری که به باغ ِ بینش ما گشوده ای
هزار بار خیبری تر است
مرحبا به بازوان اندیشه و کردار تو
شعر سپید من، رو سیاه ماند
که در فضای تو، به بی وزنی افتاد
هر چند، کلام از تو وزن می گیرد
وسعت تو را، چگونه در سخنِ تنگمایه، گنجانم؟
تو را در کدام نقطه باید بپایان برد؟
تو را که چون معنی نقطه مطلقی.
الله اکبر
آیا خدا نیز در تو به شگفتی در نمی نگرد؟
فتبارک الله، تبارک الله
تبارک الله احسن الخالقین
خجسته باد نام خداوند
که نیکوترین آفریدگاران است
و نام تو
که نیکوترین آفریدگانی
#موسوی_گرمارودی
#زیارت
#نجف
#خانه_پدری
#حب_علی❤️
🇮🇷🇮🇷🇮🇷
@bimemoj
سرود (خجسته باد نام خداوند؛ نیکوترین آفریدگاران) - حاج محمود کریمی.mp3
21.7M
پیش از تو، هیچ اقیانوس را نمی شناختم
که عمود بر زمین بایستد...
پیش از تو، هیچ خدایی را ندیده بودم
که پای افزاری وصله دار به پا کند،
و مَشکی کهنه بر دوش کشد
و بردگان را برادر باشد.
آه ای خدای نیمه شبهای کوفه ی تنگ.
ای روشن ِ خدا
در شبهای پیوسته ی تاریخ
ای روح لیلة القدر
حتّی اذا مَطلعِ الفجر
اگر تو نه از خدایی
چرا نسل خدایی حجاز «فیصله» یافته است...؟
نه، بذرِ تو، از تبار مغیلان نیست...
#محمود_کریمی
#حب_علی❤️
#نجف
#خانه_پدری
🇮🇷🇮🇷🇮🇷
@bimemoj
🔰 آخرین وضعیت مذاکرات آتش بس در غزه
1-درحالیکه نتانیاهو وعده نابودی حماس را داده بود اکنون در حال پذیرش پیشنهادی است که عملا حاکمیت حماس در غزه را حفظ میکند.
2-حماس با هدف داشتن تضمینی برای آینده تنها بخشی از اسرا را آزاد خواهد کرد.
3-ارتش اسراییل عقیده دارد حماس در غزه بازسازی شده و تداوم حضور نظامی در آن هزینه بالایی دارد.
4-جریان راستگرای تندرو، نتانیاهو را تهدید به ترک کابینه در صورت پذیرش آتش بس و خاتمه جنگ کرده است.
🇮🇷🇮🇷🇮🇷
@bimemoj
🔰دریغ و افسوس نمیگویم بابت شهادت، بلکه بابت اینکه نیستید تا در این پیروزی کنار ما جشن بگیرید، هر چند جشن نهایی سرنگونی این رژیم پلید و منحوس است... غزه با همه کوچکیاش مردانی بزرگ را تربیت کرد و لبنان با همه وسعت اندکش اندیشههایی را آفرید که امروز ما سرمان را بالا بگیریم و بگوییم «ارزشش را داشت» چرا که ما میدانستیم که این مسیر بدون شهادت، این مسیر بدون دادن هزینههای هنگفت هموار نخواهد شد.
🇮🇷🇮🇷🇮🇷
@bimemoj